#یا_مولا_ادرکنی
#گفتگو_با_امام_زمان_در_ایام_فاطمیه
بارانِ اشکِ ما را، کن وصل ای نگارا
چون اشکِ آسمان بر، دریای اشک زهرا
دریای اشک مادر، بی انتهاست آری
باید گریست بر او، همچون تو یَابنَ طاها
در ساحلِ غمِ تو، پیداست فاطمیه
قلبت ز دردِ مادر، عمریست در مدارا
ایام فاطمیه، یک حزنِ خاص دارد
این است خود نشانی، از حالتِ تو مولا
گاهی بیادِ پهلو، گاهی بیادِ بازو
خون جای اشک ریزد، از دیدهی تو آقا
وقتی به زخمِ سینه، بارانِ اشک داری
بیتاب و بیقرارند، مجموعِ آسمانها
ناباورانه آهی، از سینهاَت برآید
وقتی بیاد سیلی، مینالی ای نگارا
میسوزی از شرارِ، سوزانِ درب و دیوار
تا انتهای شب با، سوزِ سحر همآوا
گویی به خود چگونه، جدّ مرا ربودند
با چه دلی کشیدند، بیرون ز خانه او را
با دستهی غلافِ شمشیرِ قنفذِ پَست
از پا فتاد زهرا، در پیش چشم مولا
از زیرِ دست و پای مردم، چه کس درآورد؟
آنروز مادرت را، ای نازنین اماما
شش ماهه کودکِ او، اصلاً چگونه شد دفن؟
قبرش کجاست محسن، کی حل شود معما؟
شش ماههای دگر هم، در کربلا نهان است
قبرش کجاست اصغر، آیا کنار بابا؟
قبری دگر ز مادر، از دیدههاست مخفی
تا تو ز رَه نَیایی، این غصههاست بر پا
با اینهمه مصیبت، وقت فرج رسیده
یَابنُ الحسین بازآی، با انتقام زهرا
#یا_مولا_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh