eitaa logo
ارتباط موثر
1.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
410 ویدیو
8 فایل
مسیری برای یادآوری و تداوم مطالعه و آموختن مهارت‌های توسعه فردی به خصوص مهارت‌های ارتباطی مربوط به دوره‌های ارتباط موثرِ حجة الاسلام مخدوم این‌کانال با هدف تامل و به کارگیری مهارت‌ها، در هفته به طور متوسط با سه مطلب کاربردی به روز رسانی می‌شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی کسی ناراحت است چگونه با او برخورد کنیم؟(۱) یکی از سخت‌ترین چالش‌های دوستی این است که نمی‌دانید وقتی دوست‌تان غمگین است، چگونه با او صحبت کنید. هرقدر هم به این فرد نزدیک باشید، ممکن است در چنین موقعیت‌هایی ندانید باید چطور برخورد کنید. وقتی می‌بینید فردی نزدیک به شما غصه می‌خورد، خیلی طبیعی است که بخواهید هرکاری از دست‌تان برمی‌آید، انجام دهید تا احساس بهتری داشته باشد. در این مواقع، سخت است واژه‌هایی پیدا کنید که تسلای خاطرش شود. گاهی هم خوشحال‌کردن او مشکل می‌شود؛نمی‌توان گفت راهکارهای قطعی‌ وجود دارد که در تمام موقعیت‌های مشابه به شما کمک می‌کند حال دیگری را بهتر کنید؛ اما می‌توانید در این زمینه تمرین‌هایی انجام دهید. چند راهکار برای این امر پیشنهاد می کنیم: 1️⃣ نیت پاک شما ممکن است حال دوست‌تان را خراب‌تر کند! وقتی به این فکر نکنید(ندانید) که بهترین راه برای برخورد با دوست‌تان چیست، ممکن است به روش نامناسبی برخورد کنید. مثلا حرف بی‌موقعی بزنید یا به عواطفش بی‌اعتنایی کنید. گاهی چنین رفتارهایی ممکن است حال او از قبل هم بدتر کند. گاهی ما در چنین لحظاتی حاضر نیستیم سبک خود را عوض کنیم تا مفید باشیم. وقتی ندانیم روش درست چیست؟، به هرچه به ذهن‌مان برسد، می‌چسبیم و اولین چیزهایی را که به زبان‌مان می‌آید، می‌گوییم، به این امید که حرف‌مان دلداری‌اش بدهد. اما احتمالا همه‌ی ما چنین تجاربی داریم که حرف عزیزان‌مان در لحظات غم‌بار زندگی، به‌جای تسلا، زخمی بر جان‌مان شده است.
این مطلب ادامه دارد
@ertebatmoaserdini .
وقتی کسی ناراحت است چگونه با او برخورد کنیم؟(۲) 2️⃣ عوض‌کردن بحث، کمکی به حل آن نمی‌کند. ممکن است فکر کنید وقتی بحث به جاهای ناراحت‌کننده می‌رسد، با عوض‌کردن موضوع می‌توانید کمکی کنید. احتمالا با خودتان می‌گویید الان بهترین موقعیت است که ذهن دوستم را به‌سمت موضوع دیگری منحرف کنم تا کمتر غصه بخورد. عوض‌کردن بحث با موضوعی که باحال و پرانرژی است، حال شما را خوب می‌کند نه حال او را! او در موقعیتی است که اصلا برایش مهم نیست الان چه فیلم‌هایی روی پرده‌ی سینماست یا غذای فلان رستوران چه کیفیتی دارد و یا سرانجام فلان خبر به کجا رسید... مشکل این راهکار این است که دوست شما می‌خواهد و نیاز دارد که شنیده شود. او مشکلش را با شما مطرح کرده است، چون بازگوکردنش حالش را بهتر می‌کند. اگر بحث را عوض کنید، این موقعیت را از او گرفته‌اید! ممکن است دوست‌تان از برخورد شما احساس نادیده گرفته شدن، بی توجهی و طردشدگی کند.
این مطلب ادامه دارد
@ertebatmoaserdini .
وقتی کسی ناراحت است چگونه با او برخورد کنیم؟(۳) 3️⃣جملات مثبت کلیشه‌ای کار را بدتر می‌کند. وقتی فردی با مشکلی به‌سراغ‌ دوستش می‌رود، گفتن جمله‌هایی مثل «همه‌چیز درست می‌شه» یا «خیلی‌ها وضع‌‌شون از تو بدتره» خیلی معمول است. شاید این جواب‌ها از ته دل گفته شوند؛ اما حرف‌هایی نیستند که آن فرد احتیاج دارد بشنود. دوست‌تان نیاز دارد خود را تخلیه کند. او احتیاج دارد افکارش را بیرون بریزد تا بتواند از کنار آن عبور کند. جملات سرسری و کلیشه‌ای شما ممکن است او را از ادامه‌دادن منصرف کند. اجازه دهید حرف بزند. آزادانه از مشکل و ناراحتی اش بگوید. حرف او قطع نکنید و بین سخنانش دلداری ندهید؛ ولو اینکه احساس کند اوضاعش خوب نیست، این بیان بی دغدغه به او فرصت می دهد خود و یا با کمک شما، راهکاری منطقی برای مقابله با مشکلش بیابد. شنیدن جملات کلیشه ای و دل‌داری های حساب نشده، در چنین مرحله‌ای برای بسیاری افراد آزار دهنده است.
این مطلب ادامه دارد
@ertebatmoaserdini .
📃داستان کرونا و جهادی‌ها 🌹نرگس‌های توی بغلم سر صبح یک دسته نرگس داده‌اند دستم که بین مریض‌ها پخش کنم. وارد بخش می‌شوم. به نظرم پول‌دادن پای چیزی که دوروزه پوسیده می‌شود حرام نباشد، حداقل مکروه است. من جایشان توی ستاد بودم، دو تومان دیگر می‌گذاشتم رویش و یک چیز ماندگارتر می‌گرفتم که خاطره‌اش بیشتر بماند. ولی اینجا مثل میدان جنگ است. نباید روی حرف فرمانده حرف زد. مجبورم امروز کاری را که میل ندارم انجام بدهم. نرگس به بغل وارد بخش می‌شوم. خلاصهٔ کارم همچین چیزی است: با بیماران خوش‌وبش کنم، حالشان را بپرسم، لبخند بزنم و یک شاخه نرگس بدهم دستشان و برایشان دعا کنم زودتر خوب شوند. در اتاق دوم را باز می‌کنم. چندنفری سرشان را به سمتم می‌چرخانند و نگاهشان مات می‌شود روی دست‌هایم. مردی که تختش زیر پنجره است، مستأصل می‌گوید: «حاجی به دادم برس» سلامی به بقیه مریض‌ها می‌دهم و می‌روم کنار تختش. یک ربعی فقط او می‌گوید و من می‌شنوم. دو روز پیش آمده بیمارستان و خیلی سریع بستری شده. از خانواده‌اش بی‌خبر است. کسی هم سراغش را نگرفته. جواب تستش همین حالا آمده: مثبت. گریه مثل طوفان همه وجودش را می‌لرزاند. درد و دل‌هایش که تمام می‌شود، منتظر می‌ماند حرفی بزنم. زبان من اما مثل چوب، خشک و بی‌حرکت است. می‌دانم که دلش محبت می‌خواهد و حرف‌های منطقی من خیلی به کار او نمی‌آید. نرگس‌ها به دادم می‌رسند. یک شاخه می‌گذارم روی پایش و شماره‌ام را روی کاغذی روی میز کناردستش می‌نویسم تا هر ساعتی از شبانه‌روز دلش گرفت زنگ بزند. از ته دل دعایش می‌کنم. سری به تخت‌های دیگر می‌زنم و قبل از اینکه از اتاق خارج شوم،‌ نگاهش می‌کنم. خیره به نرگس آرام‌گرفته. به قلم فاطمه محمدی نقل از خبرگزاری حوزه @ertebatmoaserdini .
ارتباط موثر
مولای مهربان ما باز هم زائرتان نیستم، از دور سلام يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الض
خیال کن که غزالم بیا و ضامن من باش 🌺مولای مهربان من؛ باز هم زائرتان نیستم، از دور سلام... ۲۳ ذیقعده روز زیارتی امام رئوف علیه السلام @ertebatmoaserdini .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی کسی ناراحت است چگونه با او برخورد کنیم؟(۴) 4️⃣تلاش عجولانه برای حل مشکل ، کار را بدتر می‌کند. خیلی دردناک است ببینید کسی که برای‌تان مهم است، گرفتار ناراحتی و رنج است. ممکن است در این مواقع دل‌تان بخواهد به او کمک کنید. گفتن جملاتی مثل «اگر من به جای شما بودم…» یا «فک کنم بهتر باشه…» مثل دو راهکار قبل، کمکی به دوست‌تان نخواهد کرد. چنین جملاتی فقط به او تلقین می‌کند در حالی که دیگران می‌دانند باید چه کار کنند، او در حل مشکلش ناتوان مانده است! به‌نظر می‌آید هرقدر دوست‌تان برای‌تان ارزشمندتر باشد، احتمال بروز این رفتار اشتباه بیش‌تر می‌شود. به خاطر داشته باشید: ارائه‌ی راهکارهای فی‌البداهه باعث نمی‌شود او حس بهتری پیدا کند. ناجی‌بودن به خود شما هم آسیب می‌رساند. وقتی دوستی با شما درددل می‌کند، می‌خواهد با شما «هم‌فکری» کند، پس از امرونهی یا نصیحت دست بردارید و با درک مسئله او شریک شوید تا به نتیجه‌ای مشترک برسید.
این مطلب ادامه دارد
@ertebatmoaserdini .
وقتی کسی ناراحت است چگونه با او برخورد کنیم؟(۵) 5️⃣ سراپا گوش شوید و به معنای واقعی به او بها دهید. مهم‌تر از همه‌ی موارد، دوست شما نیاز دارد شنیده شود. به او این فرصت را بدهید تا حرف بزند و شما صبورانه به حرف‌هایش گوش فرادهید. پیش‌داوری و قضاوت را کنار بگذارید. فکر خود را روی جوابی که می‌خواهید بدهید، متمرکز نکنید. به او فضا و فرصت بدهید. ✳️توجه کامل نشان دهید و با زبان بدن خود به او بفهمانید سراپا گوش هستید. تکان‌دادن سر و ارتباط چشمی عمیق، به او اطمینان می‌دهد که حواس‌تان هست و جسارت پیدا می‌کند مشکلش را بیرون بریزد. ✳️ به طور طبیعی نکات و راهکارهای مختلفی پیرامون مشکل و ناراحتی او به ذهن شما خطور می کند؛ اما بیان آنها در بین سخنان اش به جای ایجاد تسکین و آرامش، ممکن است ناراحتی او را بیشتر کند. با گوش دادن موثر ودقیق به سخنان فرد، می توانید اولا موجب آرامش و کاهش ناراحتی اولیه او باشید و ثانیا به سبب دقت در فهم مشکل او در حد خود می توانید برای حل مسئله به او کمک کنید.
این مطلب ادامه دارد
@ertebatmoaserdini .
وقتی کسی ناراحت است چگونه با او برخورد کنیم؟(۶) 6️⃣ واکنش متناسب نشان دهید. در بخش پیشین از گوش دادن دقیق و موثر سخن گفتیم. در حین گوش دادن لازم نیست به‌طور مداوم او را تأیید کنید؛ اما همواره مراقب میزان و نحوه مشارکت‌تان در بحث باشید. از جملاتی مانند: «می‌فهمم چی می‌گی» یا «می‌دونم هر کاری‌ هم بکنم، نمی‌تونم خودم رو جات بذارم، اما می‌فهمم چی داری می‌کشی» کمک بگیرید تا گوینده احساس ارزشمندی کند. برای واکنش و انعکاس گوش دادن، صرفا عبارات او را تکرار نکنید. اگر هرچه را او گفته است، به خودش برگردانید، مثل این است که پژواک مشکلش را به خودش برگردانده باشید. برای اینکه به او بفهمانید درباره‌ی مشکلش فکر کرده‌اید، مطالبی را که تعریف کرده است، به صورت خلاصه و در قالب جملات شخصی خودتان بازگو کنید. نکته مهم پایانی: اینکه بدانید چه بگویید و چگونه بگویید، چالش بزرگی است، و نیازمند مهارت و تمرین؛ اما اگر دوستی دارید که وقتی به مشکل برخورده، به‌سراغ‌تان آمده، نشانه‌ی این است که به شما اعتماد دارد. اعتماد او به شما هدیه‌ای است که باید قدردانش باشید؛ پس تمام تلاش‌تان را بکنید تا او را مأیوس نکنید. پایان این مطلب @ertebatmoaserdini . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عزیز علی ان تحیط بک دونی البلوی و لا ینالک منی ضجیج و لا شکوی بنفسی انت من مغیب لم یخل منا بنفسی انت من نازح ما نزح عنا بنفسی انت امنیه شائق یتمنی من مومن و مومنه ذکرا فحنا بنفسی انت من عقید عز لا یسامی بنفسی انت من اثیل مجد لا یجاری بنفسی انت من تلاد نعم لا تضاهی بنفسی انت من نصیف شرف لا یساوی چقدر بر من سخت است که (ببینم) بلا تنها تو را احاطه کرده و من از بلا دور باشم! و صدای زاری و شکوه من به تو نرسد! جانم به فدایت! تو از غایبانی هستی که از جمع ما بیرون نیستی! جانم به فدایت! تو از کسانی هستی که از وطن خود دورند اما در واقع دور نیستی! جانم به فدایت! تو آرمان مشتاقانی هستی که آرزو (ی دیدارش را) می کنند، همان مردان و زنان با ایمانی که یاد تو می کنند و می نالند! جانم به فدایت! تو از دانه های سلسله عزتی که هیچ عزتی به پایه آن نمی رسد! جانم به فدایت! تو از ریشه های مجد و بزرگواری هستی که هرگز خواری و ذلت به آن راه نیافته است! جانم به فدایت! تو برخاسته و ثمره نعمتهایی هستی که مشابه ندارد! جانم به فدایت! تو از آن تلّه ی شرف و بزرگواری هستی که هیچ کس با آن برابری نمی کند. "دعای ندبه" @ertebatmoaserdini .
📃داستان کرونا و جهادی‌ها 🌹فضایی‌های خط‌خطی در خانه را که باز کردم ریحانه نیامد استقبالم. برعکس همیشه. چشم چرخاندم دورتادور خانه و صدایش کردم. مادرشوهرم نماز می‌خواند و خبری از ریحانه نبود. داشتم مطمئن می‌شدم واحد بالاست و دارد با کوثر بازی می‌کند که چشمم افتاد به مداد رنگی‌هایش. خودش را بین فاصله دیوار و مبل جا کرده بود. دمر خوابیده بود روی زمین و دفتر و مدادرنگی‌هایش جلویش پخش بود. وقت‌هایی که قهر می‌کرد می‌رفت آنجا. دراز کشیدم و صورتم را چسباندم به زمین. از زیر مبل نگاهش کردم و گفتم: «سوختی! پیدات کردم» نه گره ابروهایش باز شد، نه لب‌های کجش تکانی خورد. دستم را دراز کردم زیر مبل و دفتر نقاشی‌اش را کشیدم سمت خودم. دو فضانورد سفیدپوش بود که رویش را خط‌خطی کرده بود. یک جاهایی از فشار مداد، کاغذش سوراخ شده بود. از باریکه بین زمین و زیر مبل نگاهش کردم. گفتم: «نقاشی کارتون میمون فضانورده؟ خیلی خوشگله ماما...» جمله‌ام را قطع کرد و با صدای مخلوطی از بغض و فریاد گفت: «نخیرم. شما و بابا رو کشیدم» یخ کردم. ریحانه که نمی‌دانست این روزها کجا می‌رویم. برای اینکه ثابت کند می‌داند گفت: «خودم تو گوشی بابا عکستون رو دیدم، لباس فضانوردی پوشیده بودین» پرسیدم: «پس چرا خط‌خطی‌مون کردی؟» جوابم را نداد. رویش را برگرداند. هرچه ترفند مادرانه توی این شش‌ساله یاد گرفته بودم به کار بستم. فایده نداشت. از آن قهرهای طولانی بود که با بی‌توجهی تمام می‌شد. گفتم: «باشه ریحانه خانم هر وقت خواستی حرف بزنی مامان می‌شنوه» داشتم بلند می‌شدم که گفت: «کوثر میگه مامانش گفته...» صدایش شروع کرد به لرزیدن «...دیگه اجازه نداره پیش من بیاد یا من برم پیشش چون...» بین صدای گریه، کلمه‌هایش را به‌سختی می‌شنیدم «چون شما و بابا آدمایی که از کرونا مردن رو میشورین». آخر جمله‌اش به هق‌هق افتاد. صبر کردم. گریه‌اش که تمام شد دفترش را از زیر مبل سراندم طرفش. نقاشی‌اش را کامل کرده بودم. تصویر فضانورد کوچکی که دست دو فضانورد خط‌خطی را گرفته بود. اشک‌هایم روی صفحه دفتر نقاشی‌اش موج انداخته بود. به قلم وجیهه غلامحسین زاده نقل از خبرگزاری حوزه @ertebatmoaserdini .