😋منم میخوام😋
❇️دکتر مشهور و موفقی که سه تا زن گرفته بود مورد سرزنش زن مسنی که مریضش بود قرار گرفت:
زن مسن گفت تو که دکتری با فرهنگ و روشنفکری پس چرا سه تا زن گرفته ای؟
دکتر در پاسخش گفت
1⃣اولی دختر عمویم بود و آنرا بخاطر رضایت پدرم گرفتم.
2⃣دومی هم دختر دائیم بود و آنرا بخاطر رضایت مادرم گرفتم.
3⃣سومی را خودم خواستم و برای رضایت دل خودم گرفتم.
پیرزنه گفت : ننه پس بیا منم برای رضای خدا بگیر.... 😂😂
✅خیلی از داد و فریادا برای ناحق شدن حق نیس،
😉برا اینه که چرا من حقی از نا حق نبردم.
💠مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَآ إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ
🕸ولی اگه دَمِشو ببینی دیگه دَم نمیزنه.
منبع: قرآن جیبی
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
5.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هفتادسی به نفع تو!💜
همین الان اپلیکیشن هفتادسی رو نصب کن و با خرید نیازهای روزانت مثل شارژ، بسته اینترنت، پرداخت قبض و... تو ٧٠ درصد از سود محصولات اعتباری شریک باش!
#توجه
در قسمت #معرف، این کد را وارد کنید👇
9025754
(برای ورود به ۷۰۳۰ حتماً باید معرف داشته باشید)
لینک دانلود نسخه اندروید:
📥 7030.ir/bazaar
📥 7030.ir/playstore
لینک دانلود نسخه iOS:
📥 7030.ir/sibche
📥 7030.ir/anardoni
#اين_متن_عاليه 👇🏻
به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان!»
شیطان لبخند زد.
پرسیدم: «چرا میخندی؟»
پاسخ داد: «از حماقت تو خندهام میگیرد.»
پرسیدم: «مگر چه کردهام؟»
گفت: «مرا لعنت میکنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکردهام.»
با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین میخورم؟!»
جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکردهای. نفس تو هنوز وحشی است. او تو را زمین میزند.»
پرسیدم: «پس تو چه کارهای؟!»
پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز.»
📚 @dastanak_ir
فراق یابن الحسن.mp3
زمان:
حجم:
4.65M
🎙 نوای به یاد ماندنی و فراموش نشدنیِ حاج کافی(ره)
📿بچه ها جوان شدند
جوانان پیر شدند
پیرمردها از دنیا رفتند
یابن الحسن(ع)نیامدی
#امام_زمان
#مرحوم_کافی
#مناجات
#جمعههای_مهدوی
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
داناب (داستانک+نکاتناب)💠
بهتر از کیمیا😍 📚 @dastanak_ir
بهتر از کیمیا!!
آیت الله ری شهری این خاطره را به نقل از فرزند آیت الله شبیری زنجانی از زبان پدر بزرگوارشان آورده اند که : در سفری که امام خمینی(ره) و پدرم برای زیارت به مشهد مقدس رفته بودند امام در صحن حرم امام رضا (ع) با سالک الی الله حاج حسنعلی نخودکی مواجه می شوند. امام امت (ره) که در آن زمان شاید در حدود سی الی چهل سال بیشتر نداشت وقت را غنیمت می شمارد و به ایشان می گوید با شما سخنی دارم. حاج حسنعلی نخودکی می گوید: من در حال انجام اعمال هستم، شما در بقعه حر عاملی (ره) بمانید من خودم پیش شما می آیم. بعد از مدتی حاج حسنعلی می آید و می گوید چه کار دارید؟ امام (ره) خطاب به ایشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا (علیه السلام) کرد و گفت: تو را به این امام رضا، اگر (علم) کیمیاداری به ما هم بده؟ حاج حسنعلی نخودکی انکار به داشتن علم (کیمیا) نکرد بلکه به امام (ره) فرمودند:اگر ما «کیمیا» به شما بدهیم و شما تمام کوه و در و دشت را طلا کردید آیا قول می دهید که به جا استفاده کنید و آن را حفظ کنید و در هر جایی به کار نبرید؟ امام خمینی (ره) که از همان ایام جوانی صداقت از وجودشان می بارید، سر به زیر انداختند و با تفکری به ایشان گفتند: نه نمی توانم چنین قولی به شما بدهم. حاج حسنعلی نخودکی که این را از امام (ره) شنید رو به ایشان کرد و فرمود: حالا که نمی توانید «کیمیا» را حفظ کنید من بهتر از کیمیا را به شما یاد می دهم و آن این که: بعد از نمازهای واجب یک بار آیه الکرسی را تا «هو العلی العظیم» می خوانی. و بعد تسبیحات فاطمه زهرا سلام الله علیها را می گویی. و بعد سه بار سوره توحید «قل هو الله احد» را می خوانی. و بعد سه بار صلوات می گویی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و بعد سه بار آیه مبارکه: وَمَنْ یَتَّقِ الله یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی الله فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ الله بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ الله لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ؛ (سوره طلاق آیه 2 و 3) (هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد، و هرکس بر خداوند توکل کند کفایت امرش را می کند، خداوند فرمان خود را به انجام می رساند، و خدا برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است.) را می خوانی که این از کیمیا برایت بهتر است.
منبع: حضور، ش 78، ص 287.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
8.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این قسمت لیچار انصافاً دیدن داره🤪
ما را با یک چیز دیگر گول بزنید! اعتدال را تجربه کرده ایم وضعیت این است...
📚 @dastanak_ir
3.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجا نه سوئیسه و نه آلمان بلکه ایرانیان متمدن هستند
از بس کانالهای خود تحقیری باز کردن مسیر آمبولانس در غرب را به سرمون زدند امتحان نکردیم ببینیم تو ایران هم این شکلیه یا نه
📚 @dastanak_ir
کتابی درباره سفر به ایران که رکورد فروش نویسنده «راز داوینچی» رو شکست/ ایران امنترین کشور دنیاست که دیدم
🔸«هرویه روپچیچ»، موسیقیدان و جهانگرد مشهور کرواسی، ۲ ماه موتورسواری در ایران به اتفاق همسرش رو در کتابی پرفروش روایت کرده.
📚 کتاب او «از سرزمین مردم نجیب» نام داره که در عرض دو روز بعد از انتشار در جایگاه اول فروش قرار گرفته و حتی رکورد نویسنده بزرگترین کتاب پرفروش قرن ۲۱ یعنی «راز داوینچی» رو پشت سر گذاشته. حالا از استرالیا، کرهجنوبی، ژاپن و کانادا هم درخواستهایی برای خرید و انتشار کتاب به ناشر رسیده.
📚 روپچیچ در گفتوگو با روزنامه پرتیراژ وچرنی لیست گفته آنچه شما رو در ایران هیجان زده میکنه، بیشتر از مکانها، مردم هستند. ایرانیها مهماننواز، نجیب، مهربان و فرهیختهترین افرادی هستند که در سفرهایم به دنیا دیدهام. گاهی احساس میکنم که برخی رفتارهای غرب، یک بازی کودکانه در برابر نجابت آنهاست. خیلیها قبل سفر میگفتند چرا با جونت بازی میکنی، اما نمیدونستم چطور اونا رو متقاعد کنم که ایران امنترین کشور در جهانه. هرگز در هیچ کجای اروپا و آمریکا، که من سفر کردهام، چنین احساس آرامش و استقبالی ندیدم.
📚 آزادانه و با سرعت بالایی با موتور از غرب به شرق و از شمال به جنوب ایران رفتم.
👉 b2n.ir/285854
📚 @dastanak_ir
شیرهای فاسد شفابخش!
نفیسه محمدی
پادرد شدیدی داشتم، دکتر خیلی سفارش کرده بود که حتما لبنیات مصرف کنم تا کمبود کلسیمم جبران شود. پلهها را به زور بالا میرفتم و گاهی دانشآموزانم برای کمک به من کیف و وسایلم را میگرفتند و با من همقدم میشدند. همهشان با نگرانی من را برانداز میکردند و توی دل کوچکشان غصه میخوردند.
کمکم کار به جایی رسید که توان راه رفتن نداشتم. دکترم مشکوک شده بود که مبادا کار، کار سرطان باشد. از مدیر مدرسه مرخصی گرفتم و با دلی پر از اضطراب پیگیر کارهای درمان شدم.
لحظات سختی را پشت سر میگذاشتم. آزمایشهای سخت و دردناک و پادردی که دیگر داشت به فلج میرسید. گاهی از مدیر و همکارانم حال و احوال دانشآموزانم را میپرسیدم، دلم برای هیاهوی مدرسه تنگ شده بود. تنها چیزی که لبخند را روی لبانم میآورد، نذر و نیازهای کودکانۀ شاگردان کلاسم بود که معصومانه از خدا بهبودی مرا با چند صلوات و خواندن سورههای قرآن میخواستند.
راستش به همین دلهای دلخوش پاک بودم و همین اتفاق هم افتاد. بالاخره بعد از چند آزمایش تخصصی، بیماریام قابل درمان تشخیص داده شد و بعد از درمان به زندگی معمول بازگشتم.
اولین روز بعد از درمان را که به مدرسه پا گذاشتم، خوب به یاد دارم. بچهها با گلهایی که معلوم بود از باغچۀ خانهشان چیدهاند، به استقبالم آمدند و با خنده و هیاهو به کلاس رفتیم. زنگ آخر را که زدند، پریسا شاگرد نحیف و لاغرم که بهخاطر مرگ پدرش، در فقر شدیدی به سر میبردند با خجالت و شرمندگی به سراغم آمد. بقچهای در دستانش بود و معلوم به زور سنگینیاش را تحمل میکند.
آن را روی میز گذاشت و با خجالت گفت:«اینا رو برای شما آوردم، برای پادرد خوبه!» خشکم زد. آن سال تازه مدرسه شیریارانهای به بچهها میداد، پریسا سهم خودش را برای من جمع کرده بود. تاریخ مصرفشان هم گذشته بود، تا بخواهم حرفی بزنم دختر کوچک دوان دوان از مدرسه بیرون رفته بود. قلب مهربان پریسا اشک شوق را از چشمانم سرازیر کرد.
سالها از آن روزهای پرخاطره گذشت. هفته پیش به دلیل کرونا در بیمارستان بستری شدم، حالم چندان وخیم نبود، اما مضطرب و نگران بودم. بعد از مصرف داروها به خواب سنگینی فرو رفتم و با صدای پرستارها و دکتر بیدار شدم، وضعیتم را که بررسی کردند، سرپرستار بخش کنارم ایستاد، چشمکی زد و گفت:
«خانم تفرشی، بیمار بسیار ویژهای هستن. فقط ازشون میخوام به کسی نگن مریضیشون به خاطر خوردن شیرهای فاسد چند سال پیشه...» و همه خندیدند.
نگاهش کردم، از پشت ماسک هم میشد شناخت. خودش بود همان پریسای کوچک، طبق آرزویی که داشت پرستار شده بود و مثل چند سال پیش میخواست کمکم کند تا از بستر بیماری برخیزم، همانقدر با اراده، همانقدر با عشق، همانقدر مهربان... .
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
2.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😂 طنز حلال‼️
#روحانی_یا_دکتر
#آخوند_یا_پزشک
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir