#داستان_مدیریتی
🔹روزي مرد نابينايي روي پلههاي ساختماني نشسته و کلاه و تابلويي را در کنار پايش قرار داده بود. روي تابلو نوشته شده بود:
من کور هستم لطفا کمک کنيد.
روزنامه نگارخلاقي از کنار او مي گذشت. نگاهي به او انداخت، فقط چند سکه در داخل کلاه بود. روزنامه نگار چند سکه داخل کلاه انداخت و با مرد کور درد و دل کرد.
مرد کور خيلي آه و ناله مي کرد و از اينکه مردم بينا به فکر امثال او نيستند، شِکِوه و شکايت داشت.
روزنامه نگار، ايده ايي به ذهنش رسيد و بدون اينکه از مرد کور اجازه بگيرد، تابلوي او را برگرداند و اعلان ديگري روي آن نوشت و تابلو را کنار پاي او گذاشت و آنجا را ترک کرد.
عصر آن روز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است! حال مرد کور را پرسيد. مرد کور از صداي روزنامه نگار، او را شناخت و از او پرسيد که بر روي تابلو چه چيزي نوشته که امروز خيلي از مردمان رهگذر به او کمک نمودند؟
روزنامه نگار نوشته بود: امروز بهار است، ولي من نمي توانم آن را ببينم!
💖وقتي کارتان را نمي توانيد پيش ببريد استراتژي خود را تغيير دهيد، خواهيد ديد بهترين ها ممکن خواهد شد.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
☑️ حضرت خدیجه: مبارزه با #ربا در «فرهنگ جاهلی»
💎 علامه جوادی آملی
🔴این عصر، #عصر_جاهلیت است که فرهنگ، #فرهنگ_تقلید است، «دلالی» است، نه تحقیق و نه استدلال! در چنین عصری خدیجه کبریٰ عالمه، عابده، زاهده، موحده ای بود، مادرمان این است. ما فخر می کنیم که چنین مادری داریم! درست است او دوازده معصوم و معصومه به بار آورد؛ اما مادر ما هم هست. قدر این مادرها را بدانیم! چه کسی آن روز او را موحّد کرد؟ در کدام مکتب درس خواند؟ این «حنفاء» قبلاً این طور بودند، این بخش فرهنگی که وجود مبارک مادر ما، خدیجه کبریٰ (عَلَیها آلَافُ التَّحِیةِ وَ الثَّنَاء)، آمده فرهنگ عقلانیت را در فضای جاهلی پیاده کرد.
🔶چون آن فرهنگ «فرهنگ جاهلی» بود، #اقتصاد_جاهلی هم داشتند، اقتصاد جاهلی در محدوده #ربا دور می زند.
🔵 در «جاهلیت کهن» که دین در سوره «احزاب» به ما گفت، نه جاهلیت کهنه، نه جاهلیت تازه «لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیةِ الْأُولى» (احزاب/۳۳) در آن جاهلیت که #ربا یک پیمان تجاری و اقتصادی رسمی بود، از یک سو؛ دامن فروشی یک تجارت رسمی بود که فرمود: «لا تُكْرِهُوا فَتَیاتِكُمْ عَلَی الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنا»(نور/۳۳)
📗از سوی دیگر؛ هر دو را حضرت خدیجه خط بطلان بست، مال فراوان داشت، هم #ربا را تحریم کرده بود، هم #بغاء را، این کار مادر ماست. آن ثروت کلان، نیازی نداشت که انسان کالای «مال التجارة» را در آن راه ناامن از شام به مکه و از حجاز به مکه ببرد، این با #ربا می توانست آسوده زندگی کند، هم جلوی ربا را گرفت، هم به آیه نیامده: «لا تُكْرِهُوا فَتَیاتِكُمْ عَلَی الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنا» که تجارتِ رسمی عده ای بود، امروز هم در فضای مجازی تجارت رسمی یک عده است، همان جاهلیت کهن است، جلوی آن را گرفته است، این کار مادر ماست.
📘پس «فرهنگ» را عوض کرده، «اقتصاد» را عوض کرده، طهارت را عوض کرده، #ربا را تحریم کرده عمل کرده، این کار مادر ما بوده است.
📙 پس بنابراین ما اگر بخواهیم ببینیم آن ره آوردش در اسلام چیست؟ الآن امروز ما باید همین کار را بکنیم،
1⃣تبدیل «فرهنگ جاهلیت» به
«فرهنگ عقلانی» یک؛
2⃣تحریم #بانکهای_ربوی، دو؛
3⃣تحریم «مراکز فساد» در فضای مجازی و غیر مجازی، سه؛
☑️اینها کار مادر ما بود، اگر این مادر بخواهد از ما راضی بشود، باید راه او را طی کنیم.
📚 سخنرانی در همایش ملی ام المؤمنین خدیجه کبری (سلام الله علیها)
⏰ تاریخ: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
يک خانم معلم رياضي به يک پسر هفت ساله رياضي ياد ميداد. يک روز ازش پرسيد: اگر من بهت يک سيب و يک سيب و يکي بيشتر سيب بدهم تو چند تا سيب خواهي داشت؟
پسر بعد از چند ثانيه با اطمينان گفت: ۴ تا!
معلم نگران شده انتظار يک جواب صحيح آسان رو داشت.
او نا اميد شده بود. او فکر کرد : شايد بچه خوب گوش نکرده است ... تکرار کرد: خوب گوش کن، خيلي ساده است, اگر به دقت گوش کني ميتوني جواب صحيح بدهي.
اگر من به تو يک سيب و يک سيب ديگه و يکي بيشتر سيب بدهم تو چند تا سيب خواهي داشت؟
پسر که در قيافه معلمش نوميدي ميديد دوباره شروع کرد به حساب کردن با انگشتانش. تلاش او براي يافتن جواب صحيح نبود تلاشش براي يافتن جوابي بود که معلمش را خوشحال کند. براي همين با تامل پاسخ داد: 4 تا !!!
نوميدي در صورت معلم باقي ماند و به يادش اومد که پسر توت فرنگي رو دوست دارد.
او فکر کرد شايد پسرک سيب رو دوست ندارد و براي همين نميتونه تمرکز داشته باشه.
در اين موقع او با هيجان فوق العاده و چشمهاي برقزده پرسيد: اگر من به تو يک توت فرنگي و يکي ديگه و يکي بيشتر توت فرنگي بدهم تو چند تا توت فرنگي خواهي داشت؟
معلم خوشحال بنظر ميرسيد.
پسرک با انگشتانش دوباره حساب کرد. و سپس با تامل جواب داد: 3تا!
حالا خانم معلم تبسم پيروزمندانه اي داشت. براي نزديک شدن به موفقيتش او خواست به خودش تبريک بگه ولي يک چيزي مانده بود.
او دوباره از پسر پرسيد: اگر من به تو يک سيب و يک سيب ديگه و يکي ديگه بيشتر سيب بدهم تو چند تا سيب خواهي داشت؟ پسرک فوري جواب داد : 4 تا !!!
خانم معلم مبهوت شده بود و با صداي گرفته و خشمگين پرسيد: چطور؟ آخه چطور؟!
پسرک با صداي پايين و با تامل پاسخ داد : خانوم اجازه ؟! براي اينکه من قبلا يک سيب تو کيفم داشتم !!!
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
مشهور است که کمال الملک نقاش چيره دست ايراني (دوران قاجار) براي آشنايي با شيوه ها و سبکهاي نقاشان فرنگي به اروپا سفر کرد.
زماني که در پاريس بود فقر دامانش را گرفت و حتي براي سير کردن شکمش هم پولي نداشت!
يک روز وارد رستوراني شد و سفارش غذا داد در آنجا رسم بود که افراد متشخص پس از صرف غذا پول غذا را روي ميز ميگذاشتند و ميرفتند، معمولا هم مبلغي بيشتر، چرا که اين مبلغ اضافي بعنوان انعام به گارسون ميرسيد.
اما کمال الملک پولي در بساط نداشت. بنابراين پس از صرف غذا از فرصت استفاده کرد و از داخل کيفي که وسايل نقاشي اش در آن بود مدادي برداشت و پس از تميز کردن کف بشقاب عکس يک اسکناس را روي آن کشيد.
بشقاب را روي ميز گذاشت و از رستوران بيرون آمد. گارسون که اسکناس را داخل بشقاب ديد دست برد که آن را
بردارد.
ولي متوجه شد که پولي در کار نيست و تنها يک نقاشي ست.
بلافاصله با عصبانيت دنبال کمال الملک دويد و يقه او را گرفت و شروع به داد و فرياد کرد.
صاحب رستوران جلو آمد و جريان را پرسيد. گارسون بشقاب را به او نشان داد و گفت اين مرد يک دزد و شيادست.
بجاي پول عکس اش را داخل بشقاب کشيده است.
صاحب رستوران که مردي هنر شناس بود
دست در جيب برد و مبلغي پول به کمال الملک داد
بعد به گارسون گفت رهايش کن تا برود. اين بشقاب خيلي بيشتر از يک پرس غذا ارزش دارد.
گفته مي شود امروز اين بشقاب در موزه ي لوور پاريس بعنوان بخشي از تاريخ هنري اين شهر نگهداري ميشود.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
10.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰گذری بر معارف نهج البلاغه
✅راز تداوم نعمت ها
⬇️#پیشنهاد_دانلود
🚩جان سخن
🔷حجت الاسلام مهدی اسدی
—————————
📌 #جان_سخن
#معارف_نهج_البلاغه
#سخنرانی_کوتاه
#کمک_مومنانه
—————————
https://eitaa.com/janesokhan110
⏯ ببینید |ویدئوی #کامل #مستند «چهل و چهار نفر»
«چهل و 4 نفر» داستان یک زن موفق ایرانی است، بانویی که با تلاش خود، مسیری را پیش روی همنوعان خود گشوده است که مقصدی جز موفقیت در پی آن نیست.
این مستند روایت زندگی یک خانم کار آفرین خوش ذوق است که با استفاده از کارمندان زن توانسته به یک کارآفرین برتر تبدیل شود
aparat.com/v/qRosv
youtu.be/_5PARFieEBA
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
حکیمی از شخصی پرسید:
روزگار چگونه است؟
شخص با ناراحتی گفت: چه بگویم
امروز از گرسنگی مجبورشدم کوزه سفالی که یادگار سیصد ساله اجدادیم بود را بفروشم ونانی تهیه کنم.
حکیم گفت: خداوند روزی ات را سیصد سال پیش کنار گذاشته
و اینگونه ناسپاسی می کنی؟…
🌸امیرالمؤمنین علی علیه السلام🌸
از كسانى نباش كه... از آنچه به او رسيد شكر گزار نيست، و از آنچه مانده زياده طلب است
لا تَكُن مِمَّن . . . يَعجِزُ عَن شُكرِ ما اُوتِيَ ويَبتَغِي الزِّيادَةَ فی ما بَقِيَ
📚قسمتی از حکمت 150 نهج البلاغه
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
حاﺝ ﺁﻗﺎ ﻗﺮﺍﺋﺘﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ می ﻜﺮدند:
ﺩﺭ ﺳﺘﺎﺩ ﻧﻤﺎﺯ ﮔﻔﺘﯿﻢ:
ﺁﻗﺎﺯﺍﺩﻩﻫﺎ، ﺩﺧﺘﺮﺧﺎﻧﻢﻫﺎ، ﺷﯿﺮﯾﻦﺗﺮﯾﻦ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﺪ، ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ.
ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﯾﺎﺯﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﺷﺖ، ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺑُﻬﺘﻤﺎﻥ ﺯﺩ، ﺩﺧﺘﺮ ﯾﺎﺯﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ، ﻣﺎ رﯾﺶﺳﻔﯿﺪﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮﺍﺿﻊ ﻭ ﮐﺮﻧﺶ ﻭﺍﺩﺍﺷﺖ.
نوﺷﺖ ﮐﻪ ﺷﯿﺮﯾﻦﺗﺮﯾﻦ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯽﺭﻓﺘﻢ ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺩﺍﺭﺩ ﻏﺮﻭﺏ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻡ، ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﯾﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻡ.
بابام ﮔﻔﺖ: ﺧﻮﺏ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ، ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺗﻮﯼ ﺟﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ، نمی شود.
ﮔﻔتم: ﺑﺮﻭﯾﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﻧﮕﻪﺩﺍﺭ، پدﺭ ﮔﻔﺖ: ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻛﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ ﻧﮕﻪ ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﺩ.
ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﻟﺘﻤﺎﺳﺶ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ.
بابام ﮔﻔﺖ: ﻧﮕﻪ ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﺩ.
ﮔﻔﺘﻢ: ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮ.
بابام ﮔﻔﺖ: ﮔﻔﺘﻢ ﻛﻪ ﻧﮕﻪ ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﺩ، ﺑﻨﺸﯿﻦ. ﺣﺎﻻ ﺑﻌﺪﺍً ﻗﻀﺎ ﻣﯽﮐﻨﯽ.
دیدم ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻏﺮﻭﺏ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻔتم ﺑﺎﺑﺎ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯽﮐﻨﻢ، ﭘﺪﺭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ.
ﺍﻣﺎ ﮔﻔتم: پدﺭ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻩ ﻣﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﻡ.
ﻣﯽﮔﻔﺖ ﺳﺎﮐﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ﺯﯾﭗ ﺳﺎﮎ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ، ﯾﮏ ﺷﯿﺸﻪ ﺁﺏ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ . ﺯﯾﺮِ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺳﻄﻞ ﺑﻮﺩ، ﺁﻥ ﺳﻄﻞ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ . ﺩﺳﺖِ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ، ﺷﯿﺸﻪ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ، ﺳﻄﻞ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ . ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﻭﺳﻂ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻭﺿﻮ ﮔﺮﻓﺖ .
ﻗﺮﺁﻥ ﯾﮏ ﺁﯾﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: "ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺪﺍ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﻣﻬﺮﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻟﻬﺎ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﺑﻪ ﺷﺮﻃﯽ ﮐﻪ ﺍﺧﻼﺹ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ،" ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺧﻮﺩﻧﻤﺎﯾﯽ ﮐﻨﺪ، ﺷﯿﺮﯾﻦﮐﺎﺭﯼ کنید ،
ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺷﻮﻓﺮ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﯾﺪ ﻛﻪ ﺩﺧﺘﺮﺑﭽﻪ ﻭﺳﻂ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﺿﻮ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ،
ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺩﺧﺘﺮ ﭼﻪ ﻣﯽﮐﻨﯽ؟
ﮔﻔت : ﺁﻗﺎ ﻣﻦ ﻭﺿﻮ ﻣﯽﮔﯿﺮﻡ، ﻭﻟﯽ ﺳﻌﯽ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﺁﺏ ﺑﻪ ﻛﻒ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻧﭽﮑﺪ . ﺑﻌﺪﺵ ﻫﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ، ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﻢ .
ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺷﻮﻓﺮ ﯾﮏ ﻛﻤﯽ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﮕﻔﺖ .
ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ : ﻋﺒﺎﺱ ﺁﻗﺎ، ﺑﺒﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﺿﻮ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ .
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺟﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﯾﺪ، ﺩﺭ ﺁﯾﻨﻪ ﻫﻢ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﯾﺪ. ﻣﺪﺍﻡ ﺟﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﯾﺪ، ﺁﯾﻨﻪ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﯾﺪ، ﺟﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﯾﺪ، ﺁﯾﻨﻪ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﯾﺪ.ﻣﻬﺮ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻫﻢ ﻧﺸﺴﺖ.
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ : ﺩﺧﺘﺮ ﻋﺰﯾﺰﻡ، ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ؟ ﺻﺒﺮ ﻛﻦ، ﻣﻦ ﻣﯽﺍﯾﺴﺘﻢ.
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺩﺧﺘﺮﻡ، ﺁﻓﺮﯾﻦ .
ﺩﺧﺘﺮ ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ، ﻣﻦ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ.
ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺍﺗﻮﺑﻮﺳﯽﻫﺎ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﯾﻜﯽ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻡ، ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻡ.
ﺷﺨﺺ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ﭼﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﻫﻤﺘﯽ ﺍﺳﺖ، ﭼﻪ ﻏﯿﺮﺗﯽ، ﭼﻪ ﺍﺭﺍﺩﻩﺍﯼ، ﭼﻪ ﺻﻼﺑﺘﯽ، ﺁﻓﺮﯾﻦ، ﻫﻤﯿﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ، ﺣﺠﺖ ﺍﺳﺖ. ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﮐﺮﺩ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ.
ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ،
ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ .
ﺩﺧﺘﺮ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻡ ﯾﮏ ﻋﺪﻩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﻨﺪ .
می ﮕﻔﺖ: ﺷﯿﺮﯾﻦﺗﺮﯾﻦ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
سؤال :
آيا خدا به عبادات ما نياز دارد كه فرمان داده نماز بخوانيم و رو به كعبه بايستيم؟
پاسخ:
اگر همۀ مردم رو به خورشيد خانه بسازند چيزى به خورشيد اضافه نمىشود.
و اگر همه مردم پشت به خورشيد خانه بسازند، چيزى از خورشيد كم نمىشود. خورشيد نيازى به مردم ندارد كه رو به او كنند،
اين مردم هستند كه براى دريافت نور و گرما بايد خانههاى خود را رو به خورشيد بسازند.
خداوند به عباداتِ مردم نيازى ندارد كه فرمان داده نماز بخوانند.
اين مردم هستند كه با رو كردن به او از الطاف خاص الهى برخوردار مىشوند و رشد مىكنند.
🌷 خداوند متعال در قرآن مىفرمايد:
اگر همۀ مردم كافر شوند،
ذرّهاى در خداوند اثر ندارد،
زيرا او از همۀ انسانها بىنياز است.
«اِن تكفروا انتم و مَن فى الارض جيمعاً فانّ اللّه لغنىٌّ حميد»
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
حجت الاسلام عالی1 - چه کار کنیم که بتوانیم امام زمان (عج) را ببینیم ؟.mp3
زمان:
حجم:
2.37M
❓❓چه کار کنیم که بتوانیم امام زمان (عج) را ببینیم ؟
#استاد_عالی
#جلسه_هشتم
#دینداری_در_آخرالزمان
#دیدار_امام
#سخنرانی_کوتاه
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
#چقدر_زیبا
دختر کوچک از پدرش پرسید بابا مگر شما نمی گویید که مسافر نباید روزه بگیرد؟
پدر گفت بله دخترم این یک قانون الهی است و کسی که به مسافرت می رود روزه اش صحیح نیست.
⁉️ دختر گفت: بابا پس ما هم که در این دنیا مسافر هستیم نباید روزه بگیریم چون قرار است به یک مسافرت ابدی برویم.؟؟!!
🔹 پدر خندید 😊و گفت دخترم این ها قوانین دنیایی است و سفر آخرت؛ قانون آخرتی است. ما قوانین دنیایی را انجام می دهیم تا در سفر آخرتی که برگشتی ندارد و آنجا وطن همیشگی ماست روز های خوش و زیبایی داشته باشیم.
✅ دخترم در حقیقت ما به مسافرت نمی رویم.
بلکه بعد از مرگ، از زندان دنیا و جسم آزاد می شویم و به منزلگاه حقیقی که به آنجا متعلق هستیم بر می گردیم.
✍ دخترم؛ پس بکوش که آزادی نزدیک است.
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
🎣 شکار نشی!
😉 فضای مجازی دریای وسیعیاست که شکارچیها همیشه درکمیناند!
برای اسیر نشدن در شبهات و هجوم نامحسوس افکار مسموم در فضای مجازی....👇
به کانال پاسخ به شبهات فضای مجازی بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/1042808834C1d4becaa06
✅ تقدیر شده از سوی نهاد رهبری در دانشگاهها