eitaa logo
دشت جنون
5.8هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
3 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 اگر ایستادگی نمی کردند اثری از حرم اهل بیت نبود ، اثری از عزت مردم ایران نبود اما عزیز با ایثار جان خود که بهترین سرمایه ی هر انسان است ... نگذاشتند ناموسمان به تاراج برود نگذاشتند دینمان به غارت برود نگذاشتند کشورمان جولانگاه تروریست‌ها ی خارجی بشود و خاکمان پایگاه جنایتکاران غربی من و تو و ما ، هر شب راحت و آسوده می خوابیم و خیالمان راحت است که کسانی هستند تا در اوج عشق .... از پدر و مادر و زن و فرزند خود بریدند تا ما در امنیت کامل به سر بریم . 🌴 @dashtejonoon1🌹🕊
🕊💐🌹🌴🌹💐🕊 اگرچه ایرانی هستیم و اهل تعارف اما با خودمان که دیگر تعارف نداریم!داریم؟ حتی آن هایی که به زبان نفی میکنند هم در جایی عمیق میان قلبشان باور دارند که گذشتن از خانواده و مال و جان کار هر کس نیست! زمین به آسمان بپیوندد آسمان هم به زمین آید نفسی که می کشیم را مدیون قطره به قطره خون دلاورانی هستیم که در کمال از خودگذشتگی درس ایثار را از بر شدند و امتحان فداکاری را با بهترین نمره قبول شدند و از خودگذشتگی را شعار خود دانستند و مردانه جنگیدند تا امروز پرچم ایران برافراشته بماند! ما در این راه دست دادیم ، پا دادیم جان دادیم ، سر دادیم اما یک وجب از خاکمان را نه! جسمشان روی مین ارباً اربا شد تا زبان رسمی ما فارسی باشد! رگبار گلوله را به جان خریدند تا امروز من افتخار کنم به این که دشمن غریب کشورم را اداره نمیکند! رزمندگی فقط عکس با کلاش گرفتن و برگشتن نبود! جانباز خاکش را به غریب نمیدهد و دشمن را برادر نمی نامد! مردِ جنگ ناموس میفهمد! غیرت میفهمد! باشد که با نامردی شرمنده ی مردان واقعی نشویم! 🕊 @dashtejonoon1🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 ماه مثل نوری تو همیشه تو می مونن دلبستن به مثل نور میکنم من فکه و طلائیه به خدا خاکش چزابه و دهلاویه مناطقیه که عجب جای با مثه باشم چی میشه بدون ها نمیشه دلم با همیشه پر زده دل برا از تو سینه برا تا به کرب و بلای با عشق و ایمان و صفا جت دادن تو راه مثله شاه کرب و بلا عاشق بودن فدایی پیر بودن غرق شور و شین بودن دلداده حنین بودن بی همتا توی بودن سربند یا می بستن دل به دار نبستن همیشه تو ما هستن پیچیده باز میون بوی جبهه یاد ردانی پور و همت یا رو لباشون پرچمشون موندن پای یا عبادتم رهرو و ولایتم تشنه خدمت به سعادتم بسیجیم و با صفای دل ماست شفاعت تو محشر دست علی اکبر 🌹 @dashtejonoon1🕊🥀
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 اگر فداکاری و ایثارگری و ایستادگی و رزمندگان نبود امروز کشور ایران در این جایگاه قرار نداشت و استقلال ما حفظ نبود و امروز از انقلاب و کشور چیزی باقی نمی ماند و اگر نبودند و با دشمن مبارزه نمی کردند و دشمنان می آمدند داخل کشور... در واقع این عزیزما جان خودشان را در راه دفاع از کشور ملت و دین و انقلاب اسلامی فدا کردند و اگر فداکاری و ایثارگری نبود ، اسلام زنده نمی ماند و امنیت و سلامت جامعه به خطر می افتاد . بنابراین بر همه واجب هست از آرمان و خون پاسداری کرده و یاد و نام آنان را همواره درخاطره ها زنده نگه دارند . امروز هیچ کشوری به اندازه ی جمهوری اسلامی ایران از امنیت و آرامش برخوردار نیست و این موضوع به برکت دوران دفاع مقدس و خون پاک حاصل شده است . 🌹🕊 🌹 🥀 @dashtejonoon1🌹🌴
🇮🇷🌹🕊🇮🇷🕊🌹🇮🇷 🌹 🌹 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 اول ترم بود که تصمیم گرفتند ما را به اصفهان ببرند... به قول بچه ها سابقه نداشت تا به حال بخواهند اصفهان ببرند... بعد از چند روز برنامه فشرده و جلسه ، یک شب مسئول فرهنگی مان گفتند : شاید نرویم خیلی شکست انگار باید اول تا بشوی اجازه گرفتم و گفتم می‌خواهم چند خطی برای بخوانم السلام ای سوخته السلام ای حلقه آویخته سلام بر ای صحیفه ای لوح زرین ای معنای ، آن زمان که آفتاب سوخته ات را بر نهادی مهرت بوی می داد و بوی نینوا که کدامین پیامت را به می رساند . بغض عجیبی داشتیم انگار فقط منتظر یک جمله دیگر بودیم که همه ی بچه ها گریه کنند . بر روی تصویرتان روی دیوار های شهر غفلت پاشیدیم و پوستر نصب کرده ایم . دل نوشته ام که تمام شد بعد از مدتی مسئولان با رفتن به موافقت کردند . و بالاخره قبول کردند که ما به آنها برویم . 🌹 🌹🕊 🌹🕊🌹 🇮🇷 @dashtejonoon1🌹🇮🇷
🌹🕊🌺🕊🌺🕊🌹 دوباره ... دوباره نامه ... دوباره حرفای دلم روی کاغذ ... دوباره.... حنجره ام ، شما را فریاد میزند شما که تجلی هستید را طولانی می کنم شک ندارم شما برای شدم ، نیمه شبی دعا می کنید چراغ دلم را هر روز با یاد شما روشن می کنم یااااااااد امام وووووو دل ووووو می بره کَرررررربُلا..... و اتاقم را با و و چفیه های شما میکنم و همیشه بخاطر می سپارم چرا رفتند ای باید به شما زنجیر کنم بند را.... 🌺🌷 @dashtejonoon1 🌷
20.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 فرزند حسینعلی تاریخ : 1363/12/21 محل : جزایر مجنون نام عملیات: بدر 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
💐🕊💐🌺💐🕊💐 این روزها چقدر جای خالیست . جای کسانی که فدا شدند برای همنوعانشان و چه پایان و برایشان رقم خورد. هنوز داغ سرد نشده ، چقدر این روزها جایش و لبخندهایش آتش به دل می زند . دشمنانی که فکر می کردند با حذف او ، ثبات به جهان برمی گردد ، ببینند که بعد از آسمانی شدنت ، دنیا یک روز ندیده است و نخواهد دید . 🌴 @dashtejonoon1🕊💐
🌹🕊💐🕊💐🕊🌹 دختری بودم که هیچ قید و بندی نداشتم، اصلا واسم مهم نبود. با هم کلاسیا و هم دانشگاهیام تو دانشگاه و اینور اونور بگو بخند داشتم. یه مدت بود وقتی خوب فکر میکردم خسته شده بودم از این وضعیت؛ دنبال یه راه بودم که خودمو از این باتلاقی که دارم روز به روز بیشتر گرفتارش میشم نجات بدم، از طرفیم وقتی فکر میکردم که اگه بخوام ظاهرمو تغییر بدم خیلی از دوستامو از دست میدم؛ سر یه خیلی بزرگ بودم... یه چند وقتی بود که با یکی از هم دانشگاهیام چت میکردم، ایشون به من کتاب معرفی کرد... منم وقتی واسه تعطیلات میان ترم اومدم خونه این کتاب و تهیه کردمو شروع به خوندنش کردم.. کم کم با این کتاب انس گرفته بودم. از خودم جداش نمیکردم هی میخوندمش اصلا عاشق شخصیت و ویژگی های ابراهیم شده بودم؛ هی یه جمله از کتاب میخوندم هی یه نگاه به عکس روی جلدش میکردم... به آخراش که رسیدم با تک تک صفحاتش اشک میریختم. اصلا حال خیلی عجیبی داشتم، احساس میکردم ابراهیم حتی از یه برادرم به من نزدیک تر شده. تا اینکه سالروز شهادتش تصمیم گرفتم واسه همیشه چادر بپوشم، حجابمو رعایت کنم و خیلی چیزای دیگه که میدونستم ابراهیم دوست نداره رو کنار بذارم... تا اینکه یه روز فهمیدم که سلام بر ابراهیم 2 هم چاپ شده، همه کتاب فروشیارو رفتم ولی هیچکدوم نداشتن... قبل از عید رفتم راهیان نور و این کتاب رو از یادمان خریدم... البته تو همین سفر که بود به میرفتم تو به ابراهیم قول دادم که واسش خواهری کنم... وقتی اومدم خونه بلافاصله شروع به خوندش کردم. با خوندن یکی از داستانهای این کتاب تصمیم گرفتم بعد از هر وعده نمازم دورکعت هم به نیت ابراهیم بخونم... یه سحر تو ایام عید بعد از نماز صبحم وقتی خوابیدم ابراهیمو تو خواب دیدم که به سمت من اومد و یه شاخه گل لاله بهم داد... از خوشحالی تو خواب فریاد میزدم... حالا دیگه ابراهیم جزئی از زندگیمه، ازش کمک میخوام، باهاش مشورت میکنم؛ اون هم تو اکثر موارد کمکم میکنه... تا جایی که تونستم این کتابو به دوستام معرفی کردم. 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🇮🇷🌹🕊🇮🇷🕊🌹🇮🇷 به نام نامی الله خدایا این دلِ چرکین از گناه جویای توست راه راست را نشانش بده، راه کسانی که سعادتمند شدند و عاقبت کارشان ختم به خیر و شد، همان هایی که معرفت و مرام و غیرت عباس را سرلوحه ی زندگی شان قرار دادند، همان جوانان رعنایی که همچو علی اکبر امام حسین علیه السلام قطعه قطعه شدند، همان هایی که عزت مندانه جنگیدند و تن به ذلت ندادند ، همان هایی که مِهر و رأفت امام رئوف در دلهایشان نهفته بود، همان سینه چاکان حضرت زهرا سلام الله علیها، همان هایی که منتظران دلسوخته ی امام عصر عج بودند، همان افلاکیان زمینی . خدایا می دانم خطا کارم و کارنامه اعمالم مرا شرمنده و درمانده کرده اما توبه ام را بپذیر و باطنم را زلال و پاک چون چشمه گردان، دیدگانم را بصیرت ده تا هر آنچه می بیند طمع نکندو فریفته ی دنیا نشود . خدایا اسوه ی ما زنان مسلمان را اول بانوی دو عالم حضرت صدیقه ی طاهره ، فاطمه ی زهرا سلام الله علیها در عمل و دوم حضرت زینب کبری سلام الله علیها در حلم و صبر و بردباری قرار ده و زندگیمان را بر پایه ی صدق گفتار و حقیقت کردار بنا کن . « آمین یا رب العالمین» 🌹 @dashtejonoon1🕊🇮🇷
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 🌹 🌹 اسحاق در سال 1350 در دهستانی محروم و دور افتاده به نام سیه بنوئیه چشم به عالم هستی گشود . پس از طی دوران طفولیت در آغوش گرم و با صفای والدین در سن هفت سالگی راهی مدرسه شد و تحصیلات خویش را با وجود مشکلات متعدد تا مقطع پنجم ابتدایی به پایان رسانید . فقر و محرومیت مالی حاکم بر خانواده از طرفی و عدم امکانات اقتصادی و رفاهی از سوی دیگر مانع تحصیل شدند . به ناچار مدرسه را رها کرد و پس از آن تمام تلاش خویش را مصروف همکاری و مساعدت با دیگر اعضای خانواده در تهیه و تأمین مخارج زندگی نمود . چند سال پس از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به عضویت نیروهای خوش نام و همیشه دلاور جهاد در آمد . جهادی که با تمام هم و غمش و بدون هیچگونه انتظار و چشم داشتی بسیج گشت . تا سختیهای دوران دفاع مقدس را با آرمان خواهی خود برکام ملت شریف ایران شیرین سازد و اسحاق پرماس هم یکی از دلاورمردان و رزمندگان پرتلاش و فعال این نیروی مخلص و قهرمان بود که جهت حراست از نظام مقدس جمهوری اسلامی رهسپار میادین نبرد شد تا سینه خویش را سپر گلوله های فریب خوردگان ابلیس قرار دهد . سرانجام به تاریخ 1368/02/29 ، شربت نوشید و در گلزار محل تولدش آرمید . 🌹 🕊 🌹 @dashtejonoon1🌹🕊
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 آمده بود مسجد. از من سراغ دوستان آقا ابراهیم را گرفت. این شخص می‌خواست از آن‌ها در مورد این شهید سوال کند. پرسیدم: کار شما چیه؟ شاید بتوانم کمک کنم. گفت: هیچی، می‌خواهم بدانم این کی بوده؟ قبرش کجاست؟ کمی فکر کردم. مانده بودم چه بگویم. بعد از چند لحظه سکوت گفتم: ابراهیم هادی شهید گمنام است و قبر ندارد مثل همه شهدای گمنام، اما چرا سراغ این شهید را می‌گیرید؟ آن آقا که خیلی حالش گرفته شده بود ادامه داد: منزل ما اطراف تصویر شهید هادی قرار داره، من دختر کوچکی دارم که هر روز صبح از جلوی تصویر ایشان رد می‌شه و می‌ره مدرسه. یکبار دخترم از من پرسید: بابا این آقا کیه؟ من هم گفتم: این‌ها رفتند با دشمن‌ها جنگیدند و نگذاشتند دشمن به ما حمله کنه. بعد هم شهید شدند. دخترم از زمانی که این مطلب را شنید هر وقت از جلوی تصویر ایشان رد می‌شد به عکس شهید هادی سلام می‌کنه. چند شب قبل، دخترم در خواب این شهید را می‌بینه! شهید هادی به دخترم می‌گوید: دختر خانم، تو هر وقت به من سلام می‌کنی من جوابت رو می‌دم! برای تو هم دعا می‌کنم که با این سن کم، اینقدر حجابت را خوب رعایت می‌کنی. حالا دخترم از من می‌پرسه: این شهید هادی کیه؟ قبرش کجاست؟ بغض گلویم را گرفت. حرفی برای گفتن نداشتم. فقط گفتم: به دخترت بگو اگر می‌خوای آقا ابراهیم همیشه برات دعا کنه مواظب نماز و حجابت باش بعد هم چند تا خاطره از ابراهیم تعریف کردم. یادم افتاد روی تابلویی نوشته بود: «رفاقت و ارتباط با شهدا دو طرفه است. اگر شما با آن‌ها باشی آن‌ها نیز با تو خواهند بود.» این جمله خیلی حرف‌ها داشت. 🕊 @dashtejonoon1🕊🌹