هدایت شده از کتابخانه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
#کتاب_صوتی
#یحیی
«یحیی» روایتی است از زندگی «سید یحیی رحیم صفوی» از فرماندهان جنگ.
چندوقتی بود مادرم جلوی چشم ما ذرهذره آب میشد. بعضی وقتها حتی توان حرف زدن نداشت. با دست به چیزی اشاره میکرد؛ خواهرم ماهمنیر بلند میشد و براش میآورد. بیشتر وقتها به صورتش نگاه میکردم. دلم نمیخواست اینطور رنگپریده ببینمش. استخوان گونههایش بیرون زده بود، انگار یک لایه پوست نازک رویش کشیده بودند. وقتی داشت با دستهای لرزان بغچهی حمامش را میبست، احساس میکردم گوشوارههایش که به هر لنگهی آن یک سکه آویزان بود، روی لالهی گوشش سنگینی میکند.
مادرم زیبا و از خانوادهای بافرهنگ بود. چشمهایی سبز و موهایی طلایی داشت. پدرم وقتی جوان بود، برای مسابقهی تیراندازی روی اسب به شهرکرد رفته بود؛ آنجا مادرم را بین تماشاچیها دیده و با یک نگاه به آن چشمهای سبز عاشقش شده بود... .
#حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@haramqom_lib
https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1
پرتال کتابخانه
http://lib.amfm.ir/
هدایت شده از کتابخانه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
#کتاب_صوتی
#سفیر
«قیس بن مسهر» با نامهای از سوی «حسین بن علی (ع)» برای «نسلیمان بن صرد خزاعی» راهی کوفه میشود. در راه مأموران ابن زیاد، والی کوفه، او را دستگیر میکنند و به زندان میبرند. در زندان به وی میگویند که در صورت سخنرانی علیه حسین بن علی از زندان آزاد خواهد شد. وی با پذیرفتن این شرط به روی منبر رفته، اما علیه یزید سخنرانی میکند. پس از این سخنرانی قیس به دستور ابنزیاد کشته میشود.
#حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@haramqom_lib
https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1
پرتال کتابخانه
http://lib.amfm.ir/
هدایت شده از کتابخانه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
#کتاب_صوتی
#گردان_144_در_نبرد_آبادان
گردان ۱۴۴ گردانی در ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که سرتیپ (سرگرد) فرضالله شاهینراد در زمان جنگ تحمیلی فرماندهی آن را برعهده داشت.
براساس تصمیمات ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی و دستور فرماندهی نیروی زمینی حدود دو ماه قبل از شروع جنگ تحمیلی لشکرهای ۱ و ۲ مرکز درهم ادغام شدند و لشکر ۲۱ حمزه را تشکیل دادند.
من سرگرد شاهینراد که تا آنموقع در لشکر ۱ مرکز بودم، در تابعیت لشکر ۲۱ قرار گرفتم. تعدادی از افسران لشکر تا آنموقع در مناطق ۳ و ۴ خدمت نکرده بودند. ستاد نیروی زمینی این موضوع را بررسی و محل خدمتی جدید برای آنان تعیین کرد. نام من در فهرست انتقالیها به لشکر ۲۸ سنندج قرار داشت. به هریک از نیروها برای جابهجایی و معرفی خود به محل جدید خدمت، ۱۵ روز فرصت داده میشد؛ منظور این است که فرد منتقله در این مدت کارهای خدمتی و خانوادگی خود را انجام دهد و بهموقع در محل جدید حضور یابد.
با توجه به امریهی ابلاغی من مشغول سروسامان دادن به امور بودم و ۱۰ روز از ۱۵ روز سپری شده و تقریباً کارها رو به اتمام بود.
در ساعت ۱۳ روز ۷ مهرماه ۵۹ پیامی ازطرف فرمانده لشکر وقت، جناب سرهنگ زینالعابدین ورشوساز، با امضای جناب سرهنگ هوشنگ مظاهری، رئیس ستاد لشکر، در منزل به من تحویل شد.
متن پیام چنین بود: «برای ملاقات با فرماندهی، بهمحض رؤیت، در ستاد لشکر حضور یابید تا به دفتر فرماندهی راهنمایی شوید.»
#حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@haramqom_lib
https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1
پرتال کتابخانه
http://lib.amfm.ir/