eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 ردپای اشک های جامانده بر روی را که دنبال کنی و گوش هایت را بسپاری به صدای ناله ی جامانده های کاروان ، چشم هایت روشن می شود به ضریح . 🍃 همانجا که یادگاران ، آنرا مامن امن می دانند برای فرار از ظلمات دنیا و وضعیت قرمزش.بی شک های بسیاری این راه را رفته اند.شاید عده ای همچون من نام شهید برایشان غریبه باشد و او را نشناسند اما شناسنامه فرزندان مهر گمنامی خورده است. 🍃 بدنش راوی روزهای جنگ و تیر و بوده اما روحش از سرزمین جبهه تا حرم در جست و جوی شهادت بوده است. 🍃 عاقبت اش به واسطه خواهر ارباب امضا شد. شاید اشک هایش در روضه ها واسطه شدند شاید هم سفارش دوستان شهید ۵۲ بهشت زهرا بود که پهلویش را تیرها شکافتند و به آرزوی دیرینه اش رسید. 🍃 آه سردار، ، روضه پهلوی شکسته حضرت مادر را برایم تداعی کرد.چه بگویم از پیکرت که طعم اسارت چشید و چشم های همسرت که همچنان است تا خبری از تو برسد. 🍃 چه خوب شد که جاماند و حالا تنها یادگار و مرهم دلتنگی های همسر توست.امان از عصر عاشورا و انگشتری که چشم را گرفت و دل و ایمانش را برد... ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۳۱ شهریور ۱۳۴۲ 📅تاریخ شهادت : ۹ شهریور ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ۹ شهریور ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : حماه سوریه 🥀مزار شهید ( یادبود ) : بهشت زهرا(س) قطعه۲۹ ردیف ۱۹ شماره ۱۱
♡بسم ربّ الزهرا(س)♡ 🍃قلم آماده، دفتر آماده اما نمی دانم چرا مغزم همراهی نمی‌کند؟! به راستی چگونه باید از آنهایی که جان را نه متعلق به خود بلکه برای می‌دانستند نوشت؟ چگونه باید از آنهایی که میان حرف و عملشان فاصله‌ای نبود، دم زد؟ آنها را تنها شناخته و بس...اما بازهم برای آشناکردن آنها با شما، با قلم ناتوانم می‌نویسم... 🍃در مهد هنر و کاشی‌کاری، در خطه‌ای که معروف به نصف جهان بود، پا به عرصه وجود گذاشت. در دامان پر مهر مادری و دلسوز و پدری باایمان و زحمتکش، درخت وجودش پرورش یافت. 🍃پس از مقطع دبستان، درس را کنار گذاشت و به روی آورد. دوسال بعد که خانواده را در مزیقه و وضعیت بد مالی دید، دست در دستان خسته پدر، مشغول کار شد. 🍃چندسالی از شروع می‌گذشت و داوود در روزهای پایانی سربازی‌اش نفس می‌کشید که به اعزام شد. چندی بعد نیز به شهرهای مختلف اعزام شد. آخرین محل اعزامش سنندج بود. گویی قرار بود قطار زندگی او در این شهر به ایستگاه پایانی‌اش برسد. به ایستگاه مرگ یا ؟! 🍃مگر مرگ هم برای چون اویی سزاوار بود؟ اویی که معلم‌ها و اهل روستا هم شیفته و رفتارش بودند. اویی که عاشق بود، عاشق خدا... آری! خون پاکش گواه اصالت این شد...! ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ آبان ۱۳۴۱ 📅تاریخ شهادت : ۹ مهر ۱۳۶۲ 📅تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : علی آباد کویر 🕊محل شهادت : سنندج
♡بسم ربّ الزهرا(س)♡ 🍃قلم آماده، دفتر آماده اما نمی دانم چرا مغزم همراهی نمی‌کند؟! به راستی چگونه باید از آنهایی که جان را نه متعلق به خود بلکه برای می‌دانستند نوشت؟ چگونه باید از آنهایی که میان حرف و عملشان فاصله‌ای نبود، دم زد؟ آنها را تنها شناخته و بس...اما بازهم برای آشناکردن آنها با شما، با قلم ناتوانم می‌نویسم... 🍃در مهد هنر و کاشی‌کاری، در خطه‌ای که معروف به نصف جهان بود، پا به عرصه وجود گذاشت. در دامان پر مهر مادری و دلسوز و پدری باایمان و زحمتکش، درخت وجودش پرورش یافت. 🍃پس از مقطع دبستان، درس را کنار گذاشت و به روی آورد. دوسال بعد که خانواده را در مزیقه و وضعیت بد مالی دید، دست در دستان خسته پدر، مشغول کار شد. 🍃چندسالی از شروع می‌گذشت و داوود در روزهای پایانی سربازی‌اش نفس می‌کشید که به اعزام شد. چندی بعد نیز به شهرهای مختلف اعزام شد. آخرین محل اعزامش سنندج بود. گویی قرار بود قطار زندگی او در این شهر به ایستگاه پایانی‌اش برسد. به ایستگاه مرگ یا ؟! 🍃مگر مرگ هم برای چون اویی سزاوار بود؟ اویی که معلم‌ها و اهل روستا هم شیفته و رفتارش بودند. اویی که عاشق بود، عاشق خدا... آری! خون پاکش گواه اصالت این شد...! ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ آبان ۱۳۴۱ 📅تاریخ شهادت : ۹ مهر ۱۳۶۲ 📅تاریخ انتشار : ۳۰ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : علی آباد کویر 🕊محل شهادت : سنندج
🍃 بر لوح افتخارِ جای جای این آب و خاک، حکاکی نام تو و پرستو های چون تو را زیبا و تابناک میابم. پرستو هایی که چون تو رد پای اولیای خدا سرمشق زندگیشان بود، همان هایی که حق ورد زبانشان بوده. 🍃قصه بدین سان شد؛ آن موعدی که نفس های ، امید حیاتمان را تار کرده بود و شهرِ کمر خم کرده، پاهای خسته اش را با مشقت و سختی روی زمین نگه داشته بود، آنگاه قدم های سبزت را برداشتی تا بعثی را به هلاکت برسانی... 🍃آری! ای جان ، تو به همراه دیگر جانان برخواستید و با قدوم پر صلابتتان در شریان های شهرها و روستاها خون روان ساختید و حیاتمان را باز پس گرفتید‌. ستایش میکنمت که رسم را بر جانِ این سرزمین حک ساختی و وجودت بانی حیاتش گردید. "سیره ات جاوید و راهت پر رهرو باد ای_باران_رحمت_الهی" ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۴ آبان ۱٣۴٢ 📅تاریخ شهادت : ٨ فروردین ۱٣۶۱ 📅تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای مشاء دماوند
🍃بسم ربّ الزهرا(س)🍃 🍃شروع و دفتر زندگی‌اش در فصل برگ ریزان رقم خورد. در بحبوحه به دنیا آمد و روحیه از خود گذشتگی را از جامعه آن روز به ارث برد. 🍃علاقه‌اش او را وارد دنیایی مملو از فداکاری و کرد. نجابت و مهربانی و را چشمانش گواهی می‌دهند و این یعنی او لایق آنچه که بدان رسید را داشت. در استان محل زندگی‌اش، زندگی‌اش را در دست می‌گرفت و در بخش مبارزه با خدمت می‌کرد. 🍃آرزوی از حریم با عظمت را در دل می‌پروراند، اما او باید می‌ماند برای دفاع از حریم امن شیعه و . آن روز متفاوت از همیشه از همسرش خداحافظی کرد و رفت. آن روز اصابت قاچاقچیان مواد مخدر به سرش، او را به آرزویش رساند. ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ١ مهر ١٣۶٣ 📅تاریخ شهادت : ٧ آبان ١٣٩۶ 📅تاریخ انتشار : ۷ آبان ١۴٠٠ 🕊محل شهادت : خوسف 🥀مزار شهید : بیرجند
🍃چه بگویم که حتی در و دیوار خانه را که هر لحظه، بغض آلود شاهد زخم ها و سرفه های تو بودند، به تنگ آوردی... 🍃روزگار از تو می گوید ای برادر خوش لفظ دنیا، از یل که سلامتی اش پلی شد برای رسیدن به امنیت و ، همانی که سی سال با تاول های بدنش خو گرفته بود و همدردی برای زخم های تنش شده بود. که با زخم های کهنه اش درس و شهامت را به خودی خود به کائنات میداد و با نفَس های بهاریش چون باران آسمان و زمین را بهم پیوند میداد، نَفَس هایی که نوایش از جبهه و به یادگار مانده بود... 🍃علی آقا، به راستی که حقیقت این است تو همان نقطه ی اوج شکفتنی که تو را نخواست به یکبار از سر بگیرد. خواست که بند بندِ تو را شهید کند و امروز من زنجیر به اعتراف میگشایم که حقیقتا تو همان بهار سرسبز و زیبایی هستی که در تلاطم چون دریایی، همان دفتر خاطرات جنگی که چون به دل های چنگ زده دنیای ما می تابی و به خدا سوگند که راستی هستی که خطر اعجاز را با عمل به ما آموختی همانی که تاول های به روی تخته‌ی پیکرش کلید حل معادله های زندگیمان شد. 🍃آری یقیناً تو آن خوش پروازی هستی که تا اوج قله ی زیبایی پرواز کرد، خدا خواست که ذره ذره همه ی تو را شهید کند. ✨ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٨ آبان ۱٣۴٣ 📅تاریخ شهادت : ٢٩ آذر ۱٣٩۶ 📅تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : جانباز دفاع مقدس که بعد از سالها در بیمارستان به شهادت رسید 🥀مزار شهید : مزار شهدای همدان
🍃بارها با خود فکر کرده ام آیا انسان ها خودشان شان را انتخاب می کنند یا سرنوشت است که آنهارا انتخاب کرده و گل چینشان می کنند. در مواردی این سوال برایم پر رنگتر می شود و یکی از آن موارد شهید علی خاقانی  است که در دوران کودکی به بیماری سختی دچار شد تا جایی که امیدی به زنده ماندنش نبود و به طرز آسایی از رهید تابماند و علیه و مستکبران مبارزه نماید. 🍃دانش آموز بود و با ورود به دوران راهنمایی که مصادف با شروع جریانات بود در تظاهرات شرکت می کرد و در آگاه سازی دوستانش نقش بسزایی داشت. با شروع تحمیلی با وجود سن و سال کمش عازم های نبرد شد، تا از خاک کشور دفاع نماید. دفاع از اسلامی و در مسلخ عشق از او مردی مقاوم و صبور ساخت. خاقانی سرانجام در تاریخ ۱۰\ ٨\۱٣۶۱ در حالیکه ۱۶ سال بیشتر نداشت در جریان عملیات محرم خاک خونین عین خوش را به خون خویش مزین ساخت و پیکر این نوجوان ۱۶ ساله ایران اسلامی در گلزار شهدای رهنان به خاک سپرده شد.           ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣۴۰ 📅تاریخ شهادت : ۱۰ آبان ۱٣۶۱ 📅تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : عین خوش 🥀مزار شهید : گلزار شهدای شهر رهنان
انالله و انا الیه راجعون🖤 🍂روحِ بلند سرافرازِ اسلام "محمدجعفر نصر اصفهانی" به ملکوت اعلی و خیلِ عظیم شهدا پیوست🕊 🍂زمان در همین لحظه متوقف می‌شود و بازمی‌گردم به گذشته ها به دی‌ماه سال ۳۹ که سرما، استخوان را می‌سوزاند اما او، کانون خانواده را گرم کرد. پسری اهل "منارجنبانِ اصفهان" که دل به حضرت روح‌الله_رحمته‌الله‌علیه_ داد و با شروع قیامهای مردمی اعلامیه پخش می‌کرد. 🍂صورِ که زده شد، داوطلبانه به رفت و کرد از خاک کشورش. در سال ۶۱ ، به توصیه شهید "صیادشیرازی" خدمت در ارتش را به عنوان شغل دائم برگزید و وارد شد. 🍃جوانی کاردان، باهوش و با که در کنار مجروحیت‌هایش، در سال ۶۷ با تک شیمیایی ، آلودگی شیمیایی نیز پیدا کرد و امروز، با وخامتِ مجروحیت گذشته و تحمل درد و رنج فراوان، به خیلِ عظیم یارانِ شهیدش پیوست. فرمانده✨ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۰ شهریور ۱٣٣٩ 📅تاریخ شهادت : ۱٩ آبان ۱۳۷۵ 📅تاریخ انتشار : ۱٩ آبان ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : بیمارستان ارتش 🥀مزار شهید : گلزار شهدای اصفهان
✨بسم ربّ الزهرا(س) 🍃پسری بود متولد فصل هزار رنگ. که از آسمانش برگ‌های رنگی می‌ریزد. اما او اینگونه فرو نریخت بلکه و سبکبال به سوی آسمان شتافت و این دلیلی بر همراه بودن اصالت اوست. 🍃دو برادرش در پر کشیدند و خونشان را فدای کردند که آنها را به حقیقتشان رسانده بود. برادر دیگری داشت که آثار در جنگ در جای‌جای بدنش نمایان بود و او قلبی داشت سرشار از و مهربانی که از هیچ کمکی به برادر ناتوانش دریغ نمی‌کرد. 🍃تواضع، مهربانی، ، دلاوری، ایمان و... چیزهایی هستند که امثال من لفظیت آنها را دیده و شعار خود کرده‌اند اما آنها را به فعلیت تبدیل کرده، در پرده‌ای از خضوع و تقدیم خدا کرده‌اند. 🍃او که از میعادگاه عاشقان در آن جامانده بود، دیگر صبر نکرد تا دوباره نردبان را جمع کنند. موقع اعزام سر از پا نمی‌شناخت. شور و اشتیاقش از دیگری شدن برای (ع)، بود. 🍃نزدیک روز دخترش بازگشت اما نمی‌دانم آنجا چه دیده بود و چه رویی از خود را برایش نمایش داده بود که همسرش هم فهمیده بود، طوطی طبعش اینجا سیر نمی‌کند. میل بازگشت دارد و میخواهد همانجا شود. 🍃خدا هم اشک‌های شبانه‌اش را برای گرفتن حاجت، بی‌جواب نگذاشت. روح را به آغوش کشید و و حیاتی جاودانه برایش رقم زد. ✍نویسنده : 🌷به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ مهر ۱۳۴۶ 📅تاریخ شهادت : ۶ آذر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : امامزاده محمد 🕊محل شهادت : سوریه
🍃سالهاست از می‌گذرد ولی هنوز یاد آن روزگاران در خس خس سینه ای حس میشود، در فریاد های موج گرفته ای که از نجات بچه ها و شهر میگوید شنیده میشود، در نقص عضو هایی دیده میشود. اینان واژه جنگ را با تمام وجود لمس کردند. بعضی‌هایشان دل جا گذاشته‌اند در اروند، فکه، و... 🍃بعضی ها نگاه دلتنگشان سر پست، نگهبانی میدهد که اگر ردی یا اثری از گمشده‌شان پیدا شد آگاه شوند! یک سری هایشان هم در میدان قدم به قدم جای پای میگذارند تا بلکه به آنها برسند🕊 🍃در این میان آنها که ندیده اند قلم به دست گرفته و راوی صحنه های ای میشوند که به نام های مختلفی ثبت شده. قلم من، روایتِ صحنه ای به نام را عهده دار شد. 🍃صحنه ای از مقاومت بچه های گردان به فرماندهی علی‌اصغر که در فاز دوم عملیات تنها یک گروهان مانده بود و او، که گویان برخاست برای حفظ خط با چند نفر! 🍃صحنه ای که پروردگار تقوایش را آزمود و او سربلند از این بیرون آمد! صحنه هم‌سفره شدن با کارگرانی که غذای اعیانی‌شان آبِ‌گوشت بود آن هم روزهای بسیار خاص. قلمم مفتخر به نوشتن برای او بود، اویی که دلنوشته اش را اینگونه نگاشته بود: خدایا دوست دارم تنها و باشم تا در غوغای کشمکش های پوچ مدفون نشوم! 🍃و عمق این مفهوم را آن زمان درک کردم که دیدم ما دیریست زیر خروارِ دفن شده ‌ایم و مدفنی متعفن ایجاد کرده ایم. این افتخار نیست و نبود برای منی که مقابلم اسوه ای از و گذشت ایستاده و از خداوند طلب گمنامی میکند. 🍃وباز زمین سیصد و شصت و پنج روز به گرد خورشید گشت تا رسید به آن روز که علی‌اصغر در تاریخچه ذهن ها و گمنام ماند. به روز پرکشیدنش که اجر اخلاصش بود، به روز شهادتش. به وقت ملکوتی‌اش! ✨ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٩ آذر ۱٣٣٨ 📅تاریخ شهادت : ٢۰ اردیبهشت ۱٣۶۱ 📅تاریخ انتشار : ۸ آذر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : خرمشهر 🥀مزار شهید : گلزار شهدای بهشت زهرا
🍃سوغات ماه آخر است. شاید هم بهار چشم روشنی‌اش را پیش کش کرده است. آغوش گرم خانواده پذیرای وجودش شد و نامش را نهادند. 🍃به قول مادر، از کودکی به دنبال مادر راهی ها بود و زیر چادر مادر حال دلش را با عشق حسین رو به راه می کرد. پا به پای جسمش روحش هم بزرگ شد و عشق حسین جوانه زد و رشد کرد. صدای ها و های رزمنده حواس دلش را از درس و مشق پرت کرد و راهی شد. 🍃دل عاشقش او را ساکن کرد و همانجا به بزم عاشقی لبیک گفت. می گویند در عملیات ها آنجا که همه چیز قفل میشد دو رکعت نماز به هدیه می کرد و در پایان نماز تمام مشکلات رفع می شد. 🍃می گویند همیشه چشم سرش بسته و با چشم دل را زمزمه میکرده و آنقدر حالش قشنگ بود که هنوز هم فامیل به پیروی از او دعای توسلی جمعی برگزار می کنند. 🍃می گویند ارادت خاصی به داشته و ذکر لبش موقع شهادت بوده است. به گمانم منتظر خوبی بوده که امامش موقع آمده است. 🍃آقا احمد! حال این روزهای ما خوب نیست. خون شهدا شده ایم و خودمان خون به جگر. امام زمان از گناهان ما در ، اشک میریزد و از خدا طلب مغفرت می کند. هوا آلوده‌ی است و همه نفس کم آورده ایم. اینجا دیگری برپاست و ما سخت در محاصره ایم. برگرد و با دوستانت چاره ای کن به حال ... ✍نویسنده : 🌷به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ اسفند ۱۳۴۶ 📅تاریخ شهادت : ۹ آذر ۱۳۶۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت قاسم 🕊محل شهادت : شلمچه
◇بسم ربّ الزهرا(س)◇ 🍃در میان هیاهوی این روزها، کشور با یاد شما میزند و در میان غبارآلودگی هوا، این شماست که ما را به خود می‌آورد و از ادامه مسیر باز می‌دارد. این روزها که دلم زیاد به جاده خاکی میزند، یکی را می‌خواهد که دستش را بگیرد و با کلام خدایی‌اش او را به فراز قله برساند. 🍃یکی مثل . کسی که سرشت پاکش او را وارد کرد. در آنجا شهد شیرین آموزه‌های با جانش عجین شد و اندک‌اندک او را و شیفته خود کرد. مهربانی و خفته در کلامش، دل‌های آماده زیادی را به این وادی کشاند. 🍃 حیلتی بود برای پاره‌پاره کردن و دفن کردن آن زیر خاک و . مردم اما از پاک‌باختگان بودند و اراده کرده‌بودند در این راه چون مولایشان، (ع)، جانشان را با خدا معامله کنند. 🍃"آنان از و انسانیت خود در برابر جهانی دفاع کردند تا به آزادی برسند، تا در زیر سایه اسلام به شکوه و بالندگی برسند."* 🍃سید مهدی نیز در با آنان هم‌صدا بود. او که پیش از آن دل از این دنیای گذرا کنده‌ بود و آماده شده‌ بود، اصابت ترکشی به سرش، روحش را از تن رهایی بخشید و همنشین شد. *اشاره به وصیت‌نامه شهید ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ شهریور ۱۳۳۶ 📅تاریخ شهادت : ۱۴ آذر ۱۳۶۰ 📅تاریخ انتشار : ۱۳ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : سبزوار 🕊محل شهادت :بستان