eitaa logo
محمّدتقی وکیل‌پور
3.5هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
قدرت ما به اندازه اتکاء مان به خداست نه امکاناتمان عضو کوچکی از مجموعه انقلابی امیربیان و جبهه فرهنگی میقات ظهور
مشاهده در ایتا
دانلود
۶۳ 🔸 مثل شهید ساعتیان دیگران را دوست داشته باشیم... |شبهای قبل از عملیات گاهی سرمای هوا به ۳۰ درجه زیر صفر هم می‌رسید. طوری‌که قطرات آبِ وضو روی دست و صورتمون یخ می‌بست. یادم هست محمودرضا نیمه‌های شب بلند میشد و کفش بچه‌ها رو که بیرون چادر مونده بود، روی چراغِ والر گرم می‌کرد و می‌گذاشت کنارشون... یا به چادرها سر می‌زد و هر کسی پتو از رویش کنار زده شده بود؛ دوباره می‌کشید رویش... نزدیک اذانِ صبح کتری‌های خالی رو پُر از آب می‌کرد و می‌گذاشت روی چراغ‌ها تا بچه‌ها برای وضو، آب گرم داشته باشند. 👤خاطره‌ای از زندگی طلبه شهید محمودرضا ساعتیان 📚منبع: بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع‌مقدس یزد 🗣 راوی: سردار حسین سلطانی 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی __________________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸لازم داشت؛ بخشیدمش... |عبدالحسین رو بردم تا براش کفش بخرم. سریع یه کفش معمولی و ارزون رو انتخاب ‌کرد؛ خریدیم و برگشت... اولین روز مدرسه، کفش‌های نو رو پوشید و راهی شد سمت مدرسه؛ دیگه ندیدمش تا اینکه شب وقتی وارد خونه شدم؛ یه کفش پاره نظرم رو به خودش جلب کرد. رفتم و ازش پرسیدم: حسین جان! کفشات؟! دستپاچه شد و به مِن و مِن افتاد.... بعد از چند دقیقه گفت: یه بنده خدایی کفش لازم داشت و نمی‌تونست بخره؛ برا همین کفشمو بهش دادم... اینو گفت و بعد از چند دقیقه یهو نگران ازم پرسید: بابا ناراحت شدی؟ گفتم: نه پسرم! نگران کار خودمم. نگرانِ اینکه شما دارید از ما سبقت می گیرید‌‌‌... 👤خاطره ای از زندگی سردار شهید عبدالحسین ناجیان 📚منبع: کتاب "گزارش یک مرد" صفحه ۱۳ ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب: