eitaa logo
شعر هیأت
12.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
210 ویدیو
21 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹غمِ بی‌برادری🔹 گشود جانب دریا، نگاهِ شعله‌ورش را همان نگاه که می‌سوخت از درون، جگرش را به دور دست بیابان نگاه کرد، چگونه گرفته بود عطش، خیمه‌خیمه، دور و برش را و کوه، یعنی او ـ آن‌که ارث برده به دوران ـ غرور مادری‌اش را، صلابت پدرش را کدام کوه‌گران راست، تاب بستن راهش؟ کدام جرأت یاغی‌ست، سد کند گذرش را؟ کفی ز آب، فراروی خود گرفت و فروریخت کسی ندید در آن لحظه، چشم‌های ترش را هنوز هم که هنوز، آب، مَهر حضرت زهرا به صخره می‌زند از داغ دوری تو، سرش را چه کرده‌ای تو در این پهنهٔ فرات؟ که گویی هنوز فاطمه فریاد می‌زند، پسرش را گریست مشک به حالِ همایِ عشق، دمی که عمودها به زمین ریختند، بال و پرش را حسین بود، که با قامتی خمیده می‌آمد شکسته بود غمِ بی‌برادری، کمرش را عمود خیمهٔ عباس را کشید، که یعنی: ز دست داده دگر آن امیرِ نامورش را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/847@ShereHeyat
گفت آن که دل تیر ندارد برود یا طاقت شمشیر ندارد برود فرداست که این بیشه شود لجّۀ خون هرکس جگر شیر ندارد برود 📝 @ShereHeyat
شد وقت آن‌كه از تپش افتند كائنات خورشید ایستاد كه «قد قامتِ الصّلاة» این آه ابر‌ها‌ست زمین را دویده است؟ یا اشك فاطمه‌ست كه افتاده در فرات حَی عَلی الصّلاةِ حبیب است، عَجّلوا قَد قامتِ الصّلاةِ امام است، الصّلاة سجاده پهن شد وسط رزمگاه و بعد در شطّ خون گرفت وضو چشمهٔ حیات این آخرین جماعت مردان آشناست اینجا نمی‌دهند به نامحرمان برات رنگین‌كمانِ تیر، فضا را فرا گرفت اما كسی به تیر نمی‌كرد التفات ای آخرین نماز تو معراج بندگی! ای «ركعت شكسته» به قربان سجده‌هات «یا أیها الّذین» به دنیا امیدوار سمت بهشت می‌رود این كشتی نجات «یا أیها العزیز» سرت را بلند كن بنگر كه اوفتاده به پای تو كائنات گردی فرا رسید و به هم ریخت مشرقین یعنی كه خاك بر سر دنیای بی‌حسین 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1230@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹تماشایی‌ترین خورشید🔹 ظهر عاشورا زمان دست از جان شستنت آب‌ها دیگر نیاوردند تاب دیدنت چشمۀ نوش لبت می‌سوخت از هُرم عطش هم لبانت خشک بود از تشنگی، هم گلشنت آب می‌گرید برای لعل عطشانت هنوز خاک می‌نالد برای جسم بی‌پیراهنت... آسمان لرزید آن ساعت که طفلت حلقه کرد دست‌های کوچک خود را به دور گردنت... ای تماشایی‌ترین خورشید، عالم زنده شد بر ستیغ نیزه از آوای قرآن خواندنت... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2507@ShereHeyat
خزان پژمرد باغ آرزو را «گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را» چه می‌شد بار دیگر هم ببوسم به جای مادرم زیر گلو را 📝 @ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹رحمت خدا🔹 تو آمدی و در رحمت خدا وا بود و غرق نور، زمین، بلکه آسمان‌ها بود بهار بود و ربیعش از آن جهت خواندند که این سلاله‌ای از شاخسار طوبی بود در آسمانِ شب مکّه، قدسیان گفتند خدا، ستارۀ احمد چقدر زیبا بود گرفت نور تو جغرافیای عالم را شب ولادت خورشیدِ عالم‌آرا بود زمین زمین همه می‌سوخت در لهیب گناه و ذات پاک تو از هر بدی مبرّا بود... از آسمان‌ها بوی فرشته می‌بارید شگفت واقعه‌ای در تمام دنیا بود ألَم یَجِدکَ فقیراً خدات روزی داد ألَم یَجِدکَ یَتیماً خدات مأوا بود... نیافرید جهان را مگر به خاطر تو اگر که خلقت، منظور حق‌تعالی بود عبور کردی از آفاق و انفسِ عالم از آن مسیر که مسدود بر مسیحا بود همای سدره‌نشینِ مقام أو أدنی! به کُنهِ جاه تو اندیشه را کجا جا بود؟ برای نافله وقتی قیام می‌بستی بهشت، گوشۀ سجادۀ تو پیدا بود چه آیه می‌خواندی که حجاب‌ها می‌رفت و قفل‌های جهان پیش روی تو وا بود بنازم این همه شوکت که عبد درگاهت ولیّ ایزد منّان، علیّ أعلا بود... ز مکّه رفتی و تاریخ هم دگرگون شد اگر که هجرت آن روز یک معمّا بود فدای این همه مهر و عطوفت و رحمت که در دقایق آخر تو را غم ما بود زبان الکن ما بسته است در مدحش «خروش»! این همه یک قطره پیش دریا بود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2508@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹شوق بقیع🔹 هوای شعرم، بی نامتان معطّر نیست رواق هیچ دلی بی شما منوّر نیست بدون نور شما در میان ظلمت‌ها برای هیچ‌کسی معرفت میسّر نیست اگر نسیم مسیحاییِ شما نوزد درخت دانش دیگر شکوفه‌آور نیست آهای گم‌شده‌ها! در پی چه می‌گردید؟ مگر کلید معالم به دست جعفر نیست؟.. خدا به سینۀ صادق کلیم شد با ما تمام قصّه همین است و چیز دیگر نیست مفصّل از توحید مفضّلت خواندم خداشناسی از این خوب‌تر مصوّر نیست حباب‌وار پر از هیچ و پوچ خواهد شد دلی که در یَمِ عرفانتان شناور نیست.. زمان زمانۀ فریاد «‌اَین عمّار» است میان این‌همه بدعت کسی ابوذر نیست درِ نجات شمایید، أنتَ بابُ اللّه به هر دری بزنم چاره‌ای جز این در نیست مباد لحظه‌ای از مهرتان جدا باشم در این زمان که برادر دگر برادر نیست چقدر شوق بقیع شماست در دل من کبوترانه بگویم ولی مرا پر نیست همین سرودۀ ناقابل است تحفۀ من برای من که از این بیشتر میسّر نیست 📝 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹معصومۀ خدا🔹 غریب شهر قمی... نه، که آشنا هستی تو مثل فاطمه، معصومۀ خدا هستی هزار فخر تو را هست در جهان امّا همین بس است شرف، خواهر رضا هستی... نوشته‌اند به تقدیر تو که زائر باش هنوز زائر آن مشهدالرضا هستی... به بارگاه تو دل از یقین شود لبریز تویی که معنی «یَهدی لِمَن یَشا» هستی... شکسته پشت من از این همه گناه، اما چه غم مرا که توأم شافع جزا هستی... چه خوانمت که زبان، عاجز است از وصفت چه گویمت که تو مستغنی از ثنا هستی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2524@ShereHeyat
از غیب، ترنّم حضوری آمد از قلۀ آسمان چه نوری آمد بعد از حسن و حسین، در خانۀ وحی «زینب» چه فرشتۀ صبوری آمد 📝 🏷 علیهاالسلام ✅ @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹لا خیرَ بعد فاطمه🔹 امشب ردیف شد غزلم با نمی‌شود یا می‌شود ردیف كنم یا نمی‌شود شاعر چه باید از تو بگوید که شأن توست؟ ناموس خلقت است؛ خدایا! نمی‌شود... زخمی‌ست داغ فاطمه بر سینۀ‌ علی زخمی كه هیچ‌گاه مداوا نمی‌شود تنها نه هستی علی از دست رفته است هستی بدون فاطمه معنا نمی‌شود طاقت بیار خالیِ این خانه را علی! گفتی که گریه سر ندهی... ها نمی‌شود «حُزنی فَسَرمَدٌ، و لیالی مُسَهّدٌ» این گفته‌های توست که حاشا نمی‌شود می‌خواستی که دخترت از حال مادرش چیزی نپرسد از تو، دریغا! نمی‌شود «لا خیرَ بعد فاطمه» هم بی‌حساب نیست یعنی كسی برای تو زهرا نمی‌شود تقویم عمر یاس تو هجده بهار داشت این راز مبهمی‌ست كه افشا نمی‌شود این گنج تا قیام قیامت نهفته است این قبر، گوهری‌ست كه پیدا نمی‌شود باور كنید حكم گذرنامۀ بهشت الا به دست فاطمه امضا نمی‌شود دوزخ كنار می‌كشد از نام پاک او آتش حریف دختر طاها نمی‌شود برگَرد یاس پرپر گلخانۀ‌ رسول! در سینۀ علی غم تو جا نمی‌شود آن شب سپیده سر زد و روشن نشد چرا؟ از گوشۀ بقیع علی پا نمی‌شود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1922@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹عشق ما عباس توست...🔹 باز کن چشمان از اندوه مالامال را چار داغ تازه داری، چارفصل سال را پا به پای چار فصل داغ‌هایت مثل ابر بارها خون گریه کردم، منتهی الآمال را... داغ پشت داغ، پشت داغ، پشت داغ... آه داغداران خوب می‌فهمند این احوال را از شهامت مانده بر دوشت مدال افتخار کم خدا انداخت بر دوش زنی این شال را چار داغت را نیاوردی به رو، گفتی حسین کرد بارانی سؤالت، روز استقبال را عشق تو خون خدا و عشق ما عباس توست او که از حق، جای دستانش گرفته بال را مادر دریا ببخش این شعر در شأن تو نیست کاش می‌بستم به مدحت این زبان لال را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1304@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹والعصر...🔹 یارب نرسد آفتی از باد خزانش آن یاس که شد دیدۀ نرگس نگرانش هربار که می‌خواستم از او بنویسم دیدم که حیا کرده به صد پرده نهانش در پردۀ ابهام، زبان شعرا سوخت از بس‌که ندیدند کران تا به کرانش ناموس خدا بود که می‌خواست نبیند اندازۀ یک بیت به شعر دگرانش می‌خواست که قدرش نشود بر همه معلوم مانند شب قدر به ماه رمضانش آن قدر عزیز است که از سوی خدا نیست غیر از ملَک وحی کسی نامه‌رسانش وقتی که به در می‌زند از شوق بلند است از سینۀ جبریل صدای ضربانش سرچشمه‌اش از مائدۀ «بَضعَةُ مِنّی»ست خونی که دویده‌ست میان شریانش... کوثر غزلی نیست که آسان بتوان گفت جایی که خدا سوره فرستاده به شانش... این سورۀ مکّی مدنی، نبض رسول است نَفسی‌ست که مانند نَفَس بسته به جانش زهرا مَلَکی بود که نازل شد و برگشت بیهوده در این خاک نگیرید نشانش... والعصر... که فرزند همین فاطمه، مهدی‌ست ما منتظرانیم، خدایا برسانش 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1940@ShereHeyat