🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
#لحظه_شهادت🕊
🌾راهی جبهه شد ...
شجاعت و بی باکی اش در جبهه مثال زدنی بود ،کنار #سنگر برای خودش گودالی کنده بود و شبها🌜 با خدای خود راز نیاز میکرد📿
✅در قنوت نماز های شبانه🌙 اش از خدا میخواست :مانند امام #حسین علیه السلام بدنش قطعه قطعه شود .تا در روز قیامت پیش اربابش و دیگران شرمنده نباشد😔
💥روز موعود فرا رسیده بود
درعملیات #کربلای 4 دل عاشقش💗 شوق پریدنی🕊 زیبا را داشت .
🍀شهادتی از جنس آرزوهایش نصیبش شد.
با آرپیچی تمام پیکر #مطهرش اربن اربا شد .هماننداربابش امام حسین علیه السلام به شهادت رسید💔
📅تاریخ ولادت: ۱۳۴۶/۰۵/۷
محل ولادت: شریف اباد
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۵
محل شهادت: کربلای 4ام الرصاص
#تلنگر
سوغات شهدا برای #سید الشهدا پاره پاره های بدنشان بود حالا تو چه داری برای #پیشکش کردن به سیدالشهدا❗️
#شهید_اکبر_خمسه🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🔶به روایت از #مادرشهید :
پسرم اصلا به من نمی گفت که می خواد به سوریه بره. 😔 دفعه ی اول فقط #برادرش خبر داشت و ما از طریق دوستانش👥 که می گفتند #سید مهدی به کربلا رفته و بعد به تهران و... وقتی هم می اومد سوغاتی زیاد می آورد.
🔷هر چی می گفتم کجا بودی حرف را عوض می کرد و مرا به کار دیگری مشغول می کرد تا یک بار من از طریق #اتیتکت پارچه ها فهمیدم که به سوریه رفته. وقتی من گریه 😭می کردم #سید مهدی خیلی ناراحت می شد و مرا دلداری می داد.
🔶می گفت در سوریه #حرم حضرت زینب سلام الله⚘ رو محاصره کردند و دفاع از آن #وظیفه ی همه ی مسلمانان است. ما چطور اسم خود را بسیجی بگذاریم و از ولی امر خود اطاعت نکنیم همین که گفتند رهبر و #آقا دستور دادند من دیگر حرفی نزدم.
🔷سید مهدی دوبار به #سوریه رفت. بار اول ۴۵ روز تا ۵۰ روزی حضور داشت و بار دوم که می خواست اعزام شود به اتفاق من و #همسرش جهت بدرقه به فرودگاه رفتیم.
🔶پس از خدا حافظی سریعا چمدان خود را برداشت و بدون اینکه به این طرف و آن طرف نگاه کند که شاید #چشمش به ما بخورد و یا دو دل شود⚘🍃سریعا و شتابان به سوی سالن انتظار رفت.
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_سیدمهدی_موسوی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌾🌻🌾🌻🌾🌻🌾🌻🌾
♦️#شهید_عید_غدیر..
✍شهید #سید محمد سعید جعفری خیلی از جوان ها را #هدایت کرد، دلیلش این بود که کلام از دلی با تقوا خارج می شد، #عاشق قرآن 📖بود، عاشق 💓جوان ها بود برای هدایتشان.
🔶قبل از انقلاب، #جلسات فراوانی داشت، بعد از پیروزی در شهرستان های مختلف ایشان #سخنرانی داشت. این برادر عزیز زندگی خود را وقف اسلام و جهاد در راه اسلام کرده بود. یک آنی فراغت نداشت اگر ساکت هم #نشسته بود
🔷از وجهه #شریفش معلوم می شد که درباره چه دارد فکر می کند، فقط نصرت دین، یاری اسلام
بعد از سقوط شهر سنندج، ایشان بود که برادران حزب الهی را تحرک و تشویق کرد، مهیا شدند و شهر سنندج را آزاد کردند، در #عملیات پاوه که منجر به آزادی #شهید چمران ( از اسارت ) شد به وسطه فعالیت هاو اقدام ایشان بود
🔶 در نتیجه با #شروع جنگ ☄تحمیلی به دفاه از اسلام و ایران شتافت و در نهایت در شب 🌙عید غدیر در خط مقدم در حال سجده به مقام رفیع #شهادت رسید.🕊
🔷سردار #جعفری از جبهه به #بیمارستان به رحمت الهی رسیده بود بدنش را به غسالخانه آوردند تا لباسهایش👕 را در بیاورند و #غسلش بدهند، بدن و لباسهایش غرق خون💔 بود از جیب مبارکش جانمازش را درآوردم #مهر کربلای حسینی اش خمیر شده بود. از بس خون از فرق سرش به لباس👚 ها و جیبش سرازیر شده بود، مهر نماز او خمیر شده بود
#شهید_محمد_سعید_جعفری🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷از ردِ پــای " تـــو " می گیــرد نــشـــان 🌷هــــر ڪـــہ دارد آرزوی آســـــــــمان #شهید_روح الل
🌲🍂🌲🍂🌲
🔱آقا روحالله همیشه از #مهمانیهایی که مادرش به مناسبت عید غدیر میگرفت و #اطعام میداد، با شور و حال خاصی تعریف میکرد .
هر سال #عید غدیر مقید بود به خاله و داییهایش که #سید بودند سر بزند و یا تلفن📞 کند و عید را به آنها تبریک بگوید...
🔆بخشی از کتاب📚 دلتنگ نباش :
آقاروحالله گفت: خیلی قدر #خونوادهت رو بدون؛ ما هم تا قبل از فوت مامانم، مثل شما بودیم . همه با هم دور یه #سفره جمع میشدیم . با اینکه مامانم، بزرگ فامیل نبود، همیشه همه رو جمع میکرد دور هم .
🔱زینب با #اشتیاق به حرفهایش گوش میداد .
چون مامانم #سید بود، همیشه عید غدیر غذا درست میکرد، همه رو دعوت میکرد .
🔆عید غدیر همیشه #مهمون داشتیم .
همه خونۀ ما جمع میشدن .
مامانم میگفت: عید غدیر #ثواب داره به دیگران غذا بدی .
#شهید_روح_الله_قربانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊🌸🕊🌸🕊 🕊من مطمئن #هستم چشمی ڪه 🌼 به نگاه #حرام عادت ڪند، 🕊خیلی چیزها را از #دست می دهد 🌼چشم گنهکار
4⃣3⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
🔰سال 1367 📅بود که #محمدهادی یا همان هادی به دنیا آمد.او در شب🌙 #جمعه و چند روز بعد از ایام فاطمیه به دنیا آمد.وقتی #تقویم را که می بینند درست مصادف است با #شهادت امام هادی (علیه السلام ) بر همین اساس نام او را محمدهادی می گذارند. عجیب است
🔰که او عاشق 🦋و دلداده 💓امام هادی (علیه السلام) شد و در این راه و در شهر #امام هادی (علیه السلام) یعنی سامراء به شهادت رسید.
خانواده هادی می گویند : هادی اذیتی برای ما نداشت. آنچه می خواست را #خودش به دست می آورد. از همان کودکی روی پای خودش بود.
🔰مستقل بار آمد و این، در #آینده زندگی او خیلی تأثیر داشت. هادی از اول یک جور دیگری بود. حال و هوا و #خواستههایش مثل جوانان هم سن و سالش نبود. دغدغهمندتر و جهادیتر از جوانان دیگر بود. او ویژگی های خاصی داشت :همیشه دائم الوضو بود.
#مداحی می کرد. اکثر اوقات ذکر سینه زنی هیئت را می گفت.
🔰اخلاص او زبانزد #رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد. وقتی که #شخصی از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: #خرمشهر را خدا آزاد کرد، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره خداست و همه کارها برای خداست.هادی #علاقه ی زیادی به #شهید ابراهیم هادی داشت و همیشه جلوی موتورش یک عکس بزرگ از شهید ابراهیم هادی نصب داشت.ودر خصلت ها خود را خیلی به ابراهیم نزدیک کرده بود.
🔰از خصوصیات بارز هادی کمک #پنهانی به نیازمندان چه در ایران و چه در عراق بوده است که این از اظهارات بعضی نیازمندان بعد از #شهادتش روشن شد. انرژیاش را وقف بسیج و کار فرهنگی و هیئت کرده بود و بیشتر وقتش در مسجد محله و پایگاه در کنار دوست صمیمی و استادش زنده یاد همسفر #شهدا سید علیرضا مصطفوی و انجام کارهای فرهنگی می گذشت.
🔰 پس از پرواز🕊 ناگهانی #سید علیرضا در تابستان سال 88 هادی آرام و قرار نداشت و بسیار غمگین بود. زیرا نزدیکترین دوست خود را در مسجد 🕌از دست داده بود. سال بعد از عروج آقا سید علیرضا همه ی دوستان را جمع کرد و تلاش نمود تا کتاب خاطرات #سیدعلیرضا مصطفوی چاپ شود. او همه ی کارها را انجام می داد اما می گفت: راضی نیستم اسمی از من به میان آید.
📚کتاب #همسفرشهدا منتشر شد.
🔰هادی بعد از #پایان خدمت، چندین کار مختلف را تجربه کرد و بعد از آن، راهی حوزه علمیه شد.زیرا راهی جز #طلبگی در نجف #پاسخگوی غوغای درون هادی نبود و در نهایت #شهادت چه زیبا او را برگزید. وهادی فدای امام هادی (علیه السلام) شد.
🔰 یکی از #دوستان روحانی برای معرفی هادی ذوالفقاری گفت: وقتی انسانی کارهایش را برای خدا و #پنهانی انجام دهد، خداوند در همین دنیا آن را آشکار می کند.
🔰محمد هادی #ذوالفقاری مصداق همین مطلب است. او گمنام فعالیت کرد و مظلومانه #شهید شد. به همین دلیل است که بعد از شهادت، شما از هادی ذوالفقاری زیاد شنیده اید و بعد از این بیشتر خواهی شنید.💥
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
به سید میگفتن: اینا کی هستند مياري #هيئت؛😒 بهشون #مسئوليت میدی؟!😟 میگُفت: ✨کسی که تو #راه نیست،
8⃣3⃣3⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠 #خبر_شهادت
🔸یکی از رفقایم که از ساری برگشته بود. بهم گفت: «جلوی #بیمارستان🏥خیلی شلوغ بود. جانبازی به نام #علمدار حالش بد شده بود و آورده بودنش بیمارستان.»🚐 تا گفت علمدار #نفس تو سینه ام حبس شد.😨
🔹به خودم گفتم: «نه، #سید که حالش خوبه.🤫 اما مصطفی، پسرعموی سید مجتبی جانباز قطع نخاع بود. حتما اون رو بردن بیمارستان.» همان موقع زنگ زدم محل کار سید، بهم گفتند سید مجتبی #بیمارستان هست.🙁 با خودم گفتم حتما رفته دنبال کارهای سید مصطفی. روز بعد هم زنگ زدم📱 اما کسی گوشی را برنداشت.
🔸شب آماده خواب شدم.😴 خواب دیدم: «که در یک #بیابان هستم. از دور گنبد #امامزاده ابراهیم شهرستان بابلسر نمایان بود. وقتی به جلوی امامزاده🕌 رسیدم. با تعجب دیدم تعداد زیادی #رزمنده را با لباس خاکی دیدم.😵
🔹هر رزمنده #چفیه ای به گردن و پرچمی در دست داشت. آن رزمندگان از #شهدای شهر بابلسر بودند. در میان آنها پدرم را دیدم که در سال 62 شهید شده بود. یک گل زیبا در دست پدرم بود. 🌹
🔸بعد از احوالپرسی🤝 به پدرم گفتم: «پدر #منتظر کسی هستید🤔.» گفت: «منتظر #رفیقت سید مجتبی علمدار هستیم.» با ترس و ناراحتی گفتم: «یعنی چی؟ یعنی مجتبی هم #پرید!»🕊 گفت: «بله، چند ساعتی هست که اومده این طرف. 😍ما آمدیم اینجا برای #استقبال سید.
🔹البته قبل از ما #حضرات معصومین و حضرت زهرا(س) به استقبال او رفتند.😘 الان هم #اولیا خدا و بزرگان دین در کنار او هستند🤗.» این جمله پدرم که تمام شد از خواب #بیدار شدم😱. به منزل یکی از دوستان تماس گرفتم. گفتم چه خبر از #سید. گفت سید موقع #غروب پرید.😭
📚کتاب علمدار، صفحه 193 الی 195
#شهید_سیدمجتبی_علمدار🌺
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌸سه درس #ولایت پذیری از سه شهید*#شهیـد حاج قاسم سلیمانی:*
🌿«اگـر ڪسی #صدای رهبـر خود را نشنود به طور یقین صدای امامزمانِ (عج)خود را هم نمیشنود؛و امروز خط قرمز ❣بایدتوجه تمام واطاعت از ولی خود،رهبریِنظام باشد.»*
🌸شهید #مصطفی صدرزاده :*
🌿سخنان مقام #معظم رهبری را حتما گوش کنید، قلب💓 شما را بیدار می کند و راه درست را نشانتان می دهد.*
🌸شهید #حسین معز غلامی :*
🌿در بدترین #شرایط اجتماعی و اقتصادی و .. ، پیرو ولی فقیه باشید و هیچگاه این #سید مظلوم حضرت آقا سید علی آقا را تنها نگذارید...*
*♥️ اللهم ارزقنا شهادت ❤️*
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
فراموش نمی کنم، گفت: من #فرصت زیادی ندارم، به این آسمان پر ستاره اروند بیش از سی سال عمر نمی کنم! از
2⃣8⃣3⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💢دامنه کارهای پشت پرده #علیه_سید به محل کار او هم کشیده شده بود. عده ای علناً در حضورش به او بد🚫 می گفتند. به #هیئت رهروان که آن زمان از لحاظ معنویت یکی از بهترین محافل #مذهبی سطح کشور بود، می گفتند هیئت غشی ها و ...
💢من را صدا کردند📢، رفتم دفتر آقای ... در سپاه، آن موقع من در تبلیغات #سپاه ساری مسئولیت داشتم. پرسید: «از #سیدمجتبی علمدار چه می دانی⁉️» گفتم: «چطور!؟🤔»
💢گفت: «خواهش می کنم، مطلب مهمی پیش آمده، هر چه که می دانی #بگو.» گفتم: «پشت سر او👥 خیلی حرف می زنند، ⚡️اما من از زمان جنگ با او دوست هستم💞، هیچ کدام این حرف ها صحیح نیست❌. سید مجتبی یک #شهیدزنده است.»
💢بعد ادامه دادم: «سید با #سربازها خوب برخورد می کند. همه سربازها عاشق او هستند😍، اما برخی از #پرسنل از این کار خوششان نمی آید. سید به برخی از افراد #تذکر می دهد که کارشان را درست انجام دهند✅ اما خیلی ها خوششان نمی آید. بنابر این پشت سر سید حرف می زنند🚫 و ...»
💢آن مسئول یک به یک #سؤال می کرد و من با دلیل جواب سخنان او را می دادم. در پایان گفت: «خیلی از تو ممنونم😊. مشکل مرا حل کردی!» تعجب کردم😟. پرسیدم: «چه مشکلی؟!» نمی خواست جواب دهد اما با #اصرار من گفت
💢«برای #سید پرونده درست شده بود📑. قرار بود من پرونده را امضا کنم📝 و به تهران بفرستم. دیروز آخر وقت می خواستم امضا کنم، ⚡️اما گفتم بگذار فردا پرونده را #بخوانم بعد.»
💢دیشب در عالم خواب #شهیدمحلاتی، نماینده امام (ره) در #سپاه، را دیدم، ایشان فرمودند: «حضرت امام (ره) از تو راضی نیست!😔» من گفتم: «چرا؟!» گفتند: «این پرونده چیست که می خواهی امضا کنی⁉️»
💢من از خواب پریدم🗯. تنها پرونده ای که قرار بود امضا کنم همین پرونده #سیدمجتبی بود. برای همین شما را صدا کردم.
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
bani_fateme_milad_imam_hasan_97_1.mp3
8.75M
🌺میلاد امام حسن مجتبی مبارک🌺
🎵 #مولودی
🎶 #سرود
🎤 کربلایی #سید #مجید #بنیفاطمه
🌼«شبی که من دوسش دارمه امشب»🌼
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#ویژه #ولادت #امام #حسن #علیهالسلام
#پیشنهاد_دانلود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰تشبیه و تنبیه برای همه
🔸نظامی ها یک قانون دارند که میگویند: #تشویق برای یکی تنبیه برای همه. در میدان موانع یک گودالی بود به ارتفاع دو و نیم متر. قبل از ورود به آن مرحله آموزش های لازم برای خروج⬅️ از مانع را دادند که چطور از گوشه های گودال استفاده کنیم و خودمان را سریع از #مانع بکشیم بیرون
🔹من وارد گودال شدم ولی بخاطر آموزش های #سنگین قبلی توانی در بدنم نبود که خودم را بکشم😓 من سعی میکردم از گودال خارج بشوم و رفقایی که قبل از من مانع را رد کرده بودن داشتن آن بیرون #تنبیه میشدند تا من خودم را برسانم. بخاطر همون قاعده نظامی: تشویق برای یکی تنبیه برای همه...
🔸با تمام وجودم سعی میکردم که از مانع خارج شوم که #شهید_سالخورده پرید توی چاله پاهایش را خم کرد و شانه هایش را آورد پایین که زانویش لگد کنم و پایم را بگذارم روی شانه محمد تقی و از گودال🕳 خارج شوم.
🔹محمد تقی گفت: #سید برو بالا بچه ها منتظرت هستند. من اول خودداری کردم. ولی با اصرار شهید بزرگوار🌷 درحالی که واقعا خجالت میکشیدم از پا و دوشش استفاده کردم و بالا آمدم. بعدش خود #شهید خیلی سریع بالا آمد و من هم عذرخواهی کردم و صورتش را بوسیدم♥️
#شهید_محمدتقی_سالخورده
#شهید_مدافع_حرم🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📌 کلام شهید:
«نماز اول وقت را رها نکنید👌🖇.»
🔹 ایشان قبل از #انقلاب هرجایی که بودند و اذان میشنیدند، خودشان اذان میگفتند و همانجا نماز میخواندند.
◇ بعضی از وقتها در مراسمات عروسی🙊 که تازه در #تالارها انجام میشد، آقا #سید میدانست که نباید آنجا برود، ولی برای اینکه جو را عوض کند،
◇ آنجا میرفت و با صدای بسیار زیبایشان شروع میکردند، #اذان گفتن و جو را عوض میکردند و آنقدر این اذان زیبا بود🗣😍 که همه لذت میبردند و گوش میدادند.
#شهید_سیدمجتبی_هاشمی🦋
❬اللّٰھمصَلِّعَلۍمُحَمـَّدوآلِمُحَمـَّد!❭
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا