🌷شهید نظرزاده 🌷
#چادری بودنت را #مسخره میکنند؟ چه کسانی⁉️ ⭕️کسانی که خودشون را #عروسک دیگران کرده اند ♨️این را بد
توصیه های شهـ🌷ـدا به #حجاب
🌺طلبه #شهید «محمد جواد نوبختی» در وصیتنامه خود نوشته است «خواهرم! هم چون زینب باش و در سنگر #حجابت به اسلام خدمت کن.»
🌺 #شهید «سید محمدتقی میرغفوریان» خطاب به خواهران مسلمانش میگوید: «از تمامی خواهرانم میخواهم که #حجاب، این لباس رزم را حافظ باشند.»
🌺 #شهید «صادق مهدیپور» حجاب یک دختر مسلمان را چنین ترسیم کرد: «یک دختر نجیب، باید #باحجاب باشد.👌»
🌺 #شهید «بهرام یادگاری» در وصیتنامه خود نوشته است: «خواهرم! #حجاب تو مشت محکمی بر دهان منافقین و دشمنان اسلام می زند.»
🌺 #شهید «ابوالفضل سنگتراشان» خون❣ خود را با حجاب مقایسه کرده و گفته است: «تو ای خواهرم ... #حجاب تو کوبندهتر از خون سرخ من است»
🌺 #شهید «حمید رستمی» بانوان را به پهلوی شکسته💔 خانم حضرت زهرا (س) قسم داده و فرموده است: «به پهلوی شکسته حضرت فاطمه زهرا (س) قسمتان میدهم که #حجابتان را رعایت کنید.»
🌺 #شهید «علی اصغر پور فرح پور آبادی» به خواهران و برادران خود، حفظ حریمها و حرمتها را یادآوری میکند و میگوید: «خواهر مسلمان! #حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادر مسلمان! بی اعتنایی شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهد شد✅»
🌺 #شهید «علی رضائیان» حجاب را سرمنشأ صفا و معنویت دانسته و اظهار داشته است: «شما خواهرانم و مادرانم! #حجاب شما جامعه را از فساد به سوی معنویت و صفا میکشاند.»
🌺 #شهید «علی روحی نجفی» حجاب را خون بهای شهیدان دانسته و بیان کرده است: «از خواهران گرامی خواهشمندم که حجاب خود را حفظ کنند، زیرا که #حجاب خون بهای❣ شهیدان است.»
🌺 #شهید «غلامرضا عسگری»، مادرش را عامل سعادت خود برمیشمرد و میگوید: «مادرم! من #باحجاب و عزت نفس و فداکاری شما رشد پیدا کردم.»
🌺 #شهید «محمد حسن جعفرزاده» سیاهی چادر بانوان را عامل ترس استعمار بیان کرده و میگوید:«ای خواهرم! قبل از هر چیز استعمار، از سیاهی #چادر_تو میترسد تا سرخی خون من.»
🌺 #شهید «محمد علی فرزانه» به خواهران توصیه کرده است که «زینب گونه» حجاب خود را حفظ کنند و ادامه داده است: «خواهرم! زینب گونه #حجابت را که کوبنده تر از خون من است، حفظ کن.»
#حجاب🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💥رفقا خبر دارید...
🌴هنوز که هنوز است #حمید_باکری از عملیات فاتحانه خیبر برنگشته🚷
⇜خبر دارید که #غلامحسین_توسلی آن دلیرمرد خطه جنوب مهمان نهنگ های خلیج فارس شد😔 و برنگشت.
🌴از #ابراهیم_هادی خبری دارید⁉️ بعد از اینکه یارانش را از #کانال_کمیل به عقب بازگرداند دیگر کسی او را ندید
⇜از جوانانی که خوراک #کوسه های اروند شدند خبری دارید❓
🌾هنوز از #شلمچه صدای اذان بچه ها می آید
🌾هنوز صدای #مناجات رزمندگان از حسینیه🔊 حاج همت به گوش می رسد
🌾هنوز وصیت نامه📜 شهدا خشک نشده؛↵خواهرم #حجابت، ↵برادرم #نگاهت
🌾هنوزکه هنوز است #شهدا نگرانند
از اینکه رهبر رو تنها👤 بگذاریم
🌾و هنوز که هنوز است شهدا🌷 بند پوتین هایشان را باز نکرده اند و منتظر #منتقم_حسین(علیه السلام) هستند تا دوباره در رکابش #شهید شوند
🌾و هنوز که هنوز است #مادرانی چشم انتظار جـــــــ♥️ــــــگرگوشه هایشان هستند😔
#مدیون_شهداییم
#شهدا را یاد کنید با ذکر #صلوات💐
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✫⇠ #اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
0⃣6⃣ #قسمت_شصت
📖توی #بیمارستان دکتر که صورت رنگ پریده ام را دید، اجازه نداد حرف بزنم. با دست اشاره کرد به نیمکت بنشینم🛋
_ارام باشید خانم، حال ایشان ....
چادرم را توی مشتم فشردم و هق هق کردم
+به من #دروغ نگو، هجده سال است دارم میبینم هر روز ایوب اب میشود. هر روز درد میکشد💔 میبینم که هر روز میمیرد و زنده میشود. میدانم که #ایوب_رفته است.
📖گردنم را کج کردم و ارام پرسیدم: رفته؟🙁 دکتر سرش را پایین انداخت و #سردخانه را نشان داد. توی بغل زهرا وا رفتم. چقدر راحت پرسیدم "ایوب رفته؟"
📖امکان نداشت ایوب برای #عملیاتی به جبهه نرود و من پشت سرش نماز حاجت نخوانم. سر سجادت زار نزنم😭 که برگردد. از فکر زندگی بدون ایوب💕 مو به تنم سیخ میشد. ایوب چه فکری درباره من میکرد؟ فکر میکرد از اهنم؟ فکر میکرد اگر اب شدنش را تحمل کنم #نبودنش هم برایم ساده است؟
📖چی فکر میکرد که ان روز وسط شوخی هایمان در باره مرگ گفت: حواست باشد بلند بلند گریه نکنی✘ سر وصدا راه نیاندازی، یک وقت وسط گریه و زاری هایت #حجابت کنار نرود. حجاب هدی، حجاب خواهر هایم. کسی صدای انها را نشنود🔇 مواظب باش به اندازه مراسم بگیرید، به اندازه گریه کنید.
📖زهرا اخرین قطره های اب قند را هم داد بخورم. صدای داد و بیداد #محمدحسین را میشنیدم. با لباس خاکی و شلوار پاره و خونی جلوی پرستارها ایستاده بود. خواستم بلند شوم، زهرا دستم را گرفت و کمک کرد. محمدحسین امد جلو صورت خیس من و زهرا را که دید.
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دخترها هم شهید میشوند
یا شهید پرور🌷 می شوند
خواهرم تو مانده ای
که #دفاع_کنی
⇜ازآنچه که شهدا برایش خون❣دادند
↵دفاع کنی از #حجابت
↵دفاع کنی از اعتقادت...✌️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
پشت این #چادرمشکی به خدا رازی هست☝️ به کبودی زده اند رنگ غم یاسی🥀 را به خدا زنده کند بار دگر در
⇜وقتی دست هایت🤲 را
نذر مرتب کردن #حجابت می کنی
⇜وقتی چشم هایت👀 را
بر #حرام می بندی ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸هر گاه که خواستم زندگیاش را بخوانم، #اشک هایم بر گونه هایم هجرت میکردند. اشک هایی گرم😭 و مزاحم که
5⃣9⃣2⃣1⃣#خاطرات_شهدا 🌷
#عاشقانه_شهدا💞
💠 #حضرت_زهـرا(س)فرمودند:👇
✓بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر باشد🙂 و ✓ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با #همسرانشان مهــــربان و بخشنده اند♥️
🔰و #علیرضای_من از با ارزشمندترین مردان زمان خود بود👌 چرا که در بخشش محبت به من هیچ خساست و غروری به خرج نمی داد🚫 و بسیار در بذل و بخشش مهر و عشــــق به #همسرش دست و دلباز بود.
🔰تا جایی که وقتی برای خرید به بازار و یا به گردش و مسافرت🚘 می رفتیم اجازه نمی داد✘ هیچ وسیله ای را من کمکش بیاورم. سبکترین چیزهایی هم که خریده بودیم یا به همراه داشتیم را هم #خودش می آورد. می گفت: برای من خیلی زشت است که در کنار #خانمم باشم و همسـرم حتی یک پاکت🛍 را همراه بیاورد
🔰برای #جایگاه_زن اهمیت ویژه ای قائل بود و این کار را با عشـق و خواست قلبی خودش و نه به اجبار❌ یا اصرار من انجام می داد. می گفت: خانمم شما فقط مواظب چادر و #حجابت باش. حتی هم علی اکبرمان را بغل می کرد و هم وسایل را می برد.
🔰جزئیات محبتهای علیرضا به حدی به من و #فرزندش زیاد بود که همیشه رفتارش برایم تعجب آور بود. اما همین رفتارهای زیبای #علیرضا باعث می شد #عشــــق در وجود هردویمان آنچنان ریشه کند که تا سالیان سال هم از آن عشــ♥️ــق و علاقه ذره ای کم نشود. #محبتی که هنوز با یادش روزگار را سپری می کنم.
#شهید_علیـرضا_نوری🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
•|❄️❣|•
#تلنگرانـ🗣💥
🌸هنگآمـے ڪ دستـ هایتـ را🖐
نــذر #مـُرتبـ ڪردنـِ حـجابتـ 🧕مےڪُنے
هنگآمے ڪ چشــ👀ــمآنتـ را بـَر «حرامـ» مےبـندے
🍃هنگآمے ڪ بآ #نـِجابتـ و وقـآر😌
از جـادهـے تـلخِ گنآهـ..🛣
#پیـروزمـَندانہ مـــےگـُذرے🤩
🌸هنگآمے ڪ #پاڪےِ وجـودتــ را
از نگآهـ هاےِ چـرڪیݩ مےپوشانـے😇
آنگـاهـ پیشڪش #توستـ بـُلندآے آسمانـ ها💫🕊
🍃ڪ #حجابتـ آسـمانـ استـُـ 🌫
خودتــ از جـنسـِ مآهـ...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
20.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تلنگر💥
🎥بهش گفتم #حجابت درست کن
گفت به تو چه برو جلو اونا که
#اختلاس و دزدی میکنن بگیر
اما آیا شما #اختلاسگر نیستی⁉️
#غیرت_علوی #حجاب_فاطمی
#پیشنهاد_دانلود 👌👌👌
از دست ندیها
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#دخترها هم شهید میشوند
یا شهید پرور🌷 می شوند
خواهرم تو مانده ای
که #دفاع_کنی
⇜ازآنچه که شهدا برایش خون❣دادند
↵دفاع کنی از #حجابت
↵دفاع کنی از اعتقادت...✌️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
گفتم:
کاش میشد منم همراهت به#جبهه بیام .🙏
لبخندے زد و پاسخی داد که قانعم کرد.🤗
گفت:
هیچ میدونی سیاهی #چادر تو ، از #سرخی خون من کوبنده تر است؟
همین#حجابت را رعایت کنی، مبارزه ات را انجام داده اے .💪
#همسرشهیدمحمدرضانظافت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✫⇠ #اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
0⃣6⃣ #قسمت_شصت
📖توی #بیمارستان دکتر که صورت رنگ پریده ام را دید، اجازه نداد حرف بزنم. با دست اشاره کرد به نیمکت بنشینم🛋
_ارام باشید خانم، حال ایشان ....
چادرم را توی مشتم فشردم و هق هق کردم
+به من #دروغ نگو، هجده سال است دارم میبینم هر روز ایوب اب میشود. هر روز درد میکشد💔 میبینم که هر روز میمیرد و زنده میشود. میدانم که #ایوب_رفته است.
📖گردنم را کج کردم و ارام پرسیدم: رفته؟🙁 دکتر سرش را پایین انداخت و #سردخانه را نشان داد. توی بغل زهرا وا رفتم. چقدر راحت پرسیدم "ایوب رفته؟"
📖امکان نداشت ایوب برای #عملیاتی به جبهه نرود و من پشت سرش نماز حاجت نخوانم. سر سجادت زار نزنم😭 که برگردد. از فکر زندگی بدون ایوب💕 مو به تنم سیخ میشد. ایوب چه فکری درباره من میکرد؟ فکر میکرد از اهنم؟ فکر میکرد اگر اب شدنش را تحمل کنم #نبودنش هم برایم ساده است؟
📖چی فکر میکرد که ان روز وسط شوخی هایمان در باره مرگ گفت: حواست باشد بلند بلند گریه نکنی✘ سر وصدا راه نیاندازی، یک وقت وسط گریه و زاری هایت #حجابت کنار نرود. حجاب هدی، حجاب خواهر هایم. کسی صدای انها را نشنود🔇 مواظب باش به اندازه مراسم بگیرید، به اندازه گریه کنید.
📖زهرا اخرین قطره های اب قند را هم داد بخورم. صدای داد و بیداد #محمدحسین را میشنیدم. با لباس خاکی و شلوار پاره و خونی جلوی پرستارها ایستاده بود. خواستم بلند شوم، زهرا دستم را گرفت و کمک کرد. محمدحسین امد جلو صورت خیس من و زهرا را که دید.
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh