eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
32.5هزار دنبال‌کننده
31.8هزار عکس
13.3هزار ویدیو
300 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ 🔻مجنون مجنون همت!📞 همت جان به گوشی برادر؟ همت جان مدت هاست بی تاب مجنونت شده ام!همت جان دیگر کسی از شما و مجنون تان نمی‌گوید! 🔻همت جان، ها عوض شده!📞 همت جان، پل های رسیدن به خدا، کانال های ارتباطی شما با خدا را به سخره گرفتند! .همت جان،کج راه‌ ها را مسیر تو می‌دانند! همت جان، برادر دیگر از اسمت هم نمی شود گفت!📞 🔻ابنجا بعضی دختران مراقب شان نیستند!! همت جان به گوشی؟؟📞 .همت جان... اینجا بعضی پسران مان بر عکس چشم هایت عمل میکند،چشمان شان! 🔻همت جان یادشان رفته راه ت را... هدفت را... چرا رفتنت را... همت جان دیگر چیزی به شهر نمانده... همه جا را احاطه کرده اند... تقوا یمان رو به اتمام است...📞 🔻.همت جان، در این حملات نفس کم آورده ایم...📞 سراسر وجودمان را فرا گرفته و ‌دارد نابودمان میکند... همت جان صدامو داری برادر؟؟ 🔻همت همت مجنون!📞 مجنون جان...📞 از طرف من به جوانان بگو: چشم و تبلور خون شان به شما دوخته است... "شهید محمد ابراهیم همت" 🔻مجنون جان فرصتی ندارم ولی این را هم بگو به همه ی اهالی کوچه‌ی :📞 میخواهید خدا عاشق شما شود! قلم می‌زنید برای خدا باشد... گام بر می‌دارید برای خدا باشد... سخن می‌گویید برای خدا باشد.. هر چیز و همه چیز برای خدا باشد...📞
🌹شهید عبدالحمید دیالمه: 🍃مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذره ای #عدم_خلوص در ما باشد ، امروز #سقوط نکنیم ، فردا سقوط میکنیم.⛔️ 👈فردا نباشد پس فردا سقوط میکنیم ؛ چون #انقلاب، هر زمان یک #موج می زند و یک مشت #زباله را بیرون می ریزد❗️ @Modafeaneharaam
#درس_اخلاق رهبر انقلاب🌹 اگر آدمی ڪه هيچ گناهی نمی ڪند، وقتی ميان مردم راه می‌رود، بگويد: ←بيچاره مردم!!! همه #مشغول گناهند، ولی ما الحمدلله خودمان را نگهداشتيم و گناه نمی ڪنيم!!! اين خودش گناه، تنزل و #سقوط است.☝️ انسان میتواند در تمام شرایط راه مستقیم و راه بندگی و عبودیت را بپیماید و در نتیجه حاصل کند.🌹 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_چهلم 💠 آخرین صحنه شهر زیبا و سرسبز #داریا، قبرستانی بود که داغش روی قلب‌ما
✍️ 💠 ساکت بودم و از نفس زدن‌هایم وحشتم را حس می‌کرد که به سمتم چرخید، هر دو دستم را گرفت تا کمتر بلرزد و حرف حرم را وسط کشید :«زینب جان! همونطور که اونجا تو پناه (علیهاالسلام) بودی، مطمئن باش اینجام (علیهاالسلام) خودش حمایتت می‌کنه!» صورتم به طرف صورتش مانده و نگاهم تا کشیده شد و قلبم تحمل اینهمه وحشت را نداشت که معصومانه به گریه افتادم. 💠 تازه نبض نگرانی نگاه مصطفی در تمام این شش ماه زیر انگشت احساسم آمده و حس می‌کردم به هوای من چه وحشتی را تحمل می‌کرد که هر روز تارهای سفید روی شقیقه‌اش بیشتر می‌شد و خط پیشانی‌اش عمیق‌تر. دوباره طنین سحرگاهی امروزش در گوشم نشست و بی‌اختیار دلم برای لحن گرمش تنگ شد تا لحظه‌ای که به اتاق برگشتیم و اولین صوتی که شنیدم صدای مردانه او بود :«تکلیف حرم سیده سکینه چی میشه؟» 💠 انگار به همین چند لحظه که چشمانم را ندیده بود، نفسش را گرفته و طاقتش تمام شده بود که رو به ابوالفضل سوالش را پرسید و قلب نگاهش برای چشمان خیسم من می‌تپید. ابوالفضل هم دلش برای حرم می‌لرزید که همان پاشنه در روی زمین نشست و نجوا کرد :«فعلاً که کنترل داریا با نیروهای ارتش!» و این خوش‌خبری ابوالفضل چند روز بیشتر دوام نیاورد و اینبار نه فقط داخل شهر که رفقای مصطفی از داریا خبر دادند ارتش آزاد با تانک وارد شهر شده است. 💠 فیلمی پخش شده بود از سربازی سوری که در داریا مجروح به دست افتاده و آن‌ها پیکرش را به لوله تانک بسته و در شهر چرخانده بودند. از هجوم وحشیانه ارتش آزاد، بیشتر مردم داریا تلاش می‌کردند از شهر فرار کنند و شهرک‌های اطراف داریا، پای فرار همه را بسته بود. 💠 محله‌های مختلف هر روز از موج انفجار می‌لرزید و مصطفی به عشق دفاع از حرم (علیهاالسلام) جذب گروه‌های مقاومت مردمی زینبیه شده بود. دو ماه از اقامت‌مان در می‌گذشت و دیگر به زندگی زیر سایه ترس و عادت کرده بودیم، مادر مصطفی تنها همدم روزهای تنهایی‌ام در این خانه بود تا شب که مصطفی و ابوالفضل برمی‌گشتند و نگاه مصطفی پشت پرده‌ای از خستگی هر شب گرم‌تر به رویم سلام می‌کرد. 💠 شب عید مادرش با آرد و روغن و شکر، شیرینی ساده‌ای پخته بود تا در تب شب‌های ملتهب زینبیه، خنکای عید حال‌مان را خوش کند. در این خانه ساده و قدیمی همه دور اتاق کوچکش نشسته و خبر نداشتم برایم چه خوابی دیده که چشمان پُر چین و چروکش می‌خندید و بی‌مقدمه رو به ابوالفضل کرد :«پسرم تو نمی‌خوای خواهرت رو بدی؟» 💠 جذبه نگاه مصطفی نگاهم را تا چشمانش کشید و دیدم دریای احساسش طوفانی شده و می‌خواهد دلم را غرق کند که سراسیمه پا پس کشیدم. ابوالفضل نگاهی به من کرد و همیشه شیطنتی پشت پاسخش پنهان بود که سر به سر پیرزن گذاشت :«اگه خودش کسی رو دوست داشته باشه، من نوکرشم هستم!» 💠 و اینبار انگار شوخی نکرد و حس کردم می‌خواهد راه گلویم را باز کند که با عجیب محو صورتم شده بود و پلکی هم نمی‌زد. گونه‌های مصطفی گل انداخته و در خنکای شب آبان‌ماه، از کنار گوشش عرق می‌رفت که مادرش زیر پای من را کشید :«داداشت میگه اگه کسی رو دوست داشته باشی، راضیه!» 💠 موج مصطفی از همان نگاه سر به زیرش به ساحل قلبم می‌کوبید و نفسم بند آمده بود که ابوالفضل پادرمیانی کرد :«مادر! شما چرا خودت پسرت رو زن نمیدی؟» و محکم روی پا مصطفی کوبید :«این تا وقتی زن نداره خیلی بی‌کلّه میزنه به خط! زن و بچه که داشته باشه، بیشتر احتیاط می‌کنه کار دست خودش و ما نمیده!» 💠 کم‌کم داشتم باور می‌کردم همه با هم هماهنگ شدند تا بله را از زیر زبان من بکشند که مادر مصطفی از صدایش شادی چکید :«من می‌خوام مصطفی رو زن بدم، منتظر اجازه شما و رضایت خواهرتون هستیم!» بیش از یک سال در یک خانه از تا با مصطفی بودم، بارها طعم احساسش را چشیده و یک سحر در حرف عشقش را از زبان خودش شنیده بودم و باز امشب دست و پای دلم می‌لرزید. 💠 دلم می‌خواست از زبان خودش حرفی بگوید و او همه در نگاهش بود که امشب دلم را بیش از همیشه زیر و رو می‌کرد. ابوالفضل کار خودش را کرده بود که از جا بلند شد و خنده‌اش را پشت بهانه‌ای پنهان کرد :«من میرم یه سر تا مقرّ و برمی‌گردم.» و هنوز کلامش به آخر نرسیده، مصطفی از جا پرید و انگار می‌خواست فرار کند که خودش داوطلب شد :«منم میام!»... ✍️نویسنده: @Modafeaneharaam
🍃 شهید رئیسی حرفهایی دقیق و مهم ⁉️⁉️ 🔸یه سیستم "آشیانه پروازی" در حفاظت پرواز شخصیت ها وجود داره که سران مملکتی مثله ، رییس جمهور و بعضی از بصورت کاملا حفاظت شده و امن ازش استفاده میکنن ، بهترین هواپیماها و هلی کوپترها در این آشیانه نگه داری میشن و اورهال ، و تحویل اونها حساب کتاب خاص داره که مدام بین تیم های بصورت پلمپ شده تحویل میشه این آشیانه از دهه پنجاه زمان شاه تاسیس شده ، پس اینطور نیست که فکر کنیم رییس سوار هر هلی کوپتری میشه و یا هرکسی به هلی کوپتر ایشون داره که بتونه دست کاری کنه ... 🔺بعد از هر بار و اورهال هلی کوپتر "تست گرم" گرفته میشه یعنی ۲ساعت پرواز بصورت گرفته میشه که اگه مشکلی باشه معلوم بشه بعد میره تو آشیانه ، پلمپ و تحویل تیم حفاظت میشه 🔸هلی کوپتر آقای رییسی قبل از حداقل ۲ ساعت پرواز از به سمت سد قیزقلعه سیز و عمومی ورزقان و اطراف آن داشته نمیشه خراب کاری در اتفاق افتاده باشه اما بعد از ۲ ساعت عمل کنه!!! تایمر که نداره :) 🔸هلی کوپتر یه وسیله کاملا از هواپیماست کاملا ، سیستم هاش دیجیتال نیستن کاملا مکانیکی عمل میکنه پس بحث خرابکاری هم منتفیه 🔺حتی هلی کوپتر هم کاملا بصری و چشمیه ، دقیقا مثه رانندگی با اتومبیله و اصلا مثه هواپیما نیست که های خودکار برای پرواز(اتوپایلوت) داشته باشه ، کاملا زیر پاشو نگاه میکنه و پرواز میکنه ؛ پس احتمال خطای دید یا ندیدن موانع طبیعی و و برخورد با اونها در شرایط جوی ناپایدار و نامصاعد بسیار زیاده. 🔸طبق پروتکل های سیستم جی پی اس یا همون یاب هلی کوپتر سران همیشه باید خاموش باشه حتی تو حالت "اتوماتیک" هم نمیتونه باشه ، باید خاموش باشه تا کسی نتونه بفهمه الان ایشون کجا دارن میکنن واسه همین بود که هلی کوپتر آقای رییسی پیدا نمیشد و این دقیقا پروتکل های امنیتی بود ؛ پس وقتی نتونن رد هلی کوپتر آقای رییسی رو بزنن چطور میتونستن بفمن کجاست که بخوان کنن؟ 🔸پیش بینی های این بوده که بعد از ظهر ، بارانی میشه ، در لحظه پرواز (فیلماش هست) هوا ابری هست اما بارانی نیست ولی در طی مسیر هوا بارونی میشه و هلی کوپترها به یه میرسن که اونجا بخاطر اینکه دید نداشتن اسکیت هلی کوپتر آقا رییسی به نوک میخوره و بعد از غلتیدن به یک در میانه کوه ، دچار آتش سوزی میشه (در لحظه برخورد اولیه به کوه ، درب هلی کوپتر معمولا باز میشه و افرادی که در کنار نشسته اند به بیرون پرتاب میشن بخاطر همین بود که پیکر شهید آیت الله آل و فرد دیگری از سرنشینان نسوخته بود اما بر اثر پرتاب شدن و برخورد با آسیب شدید دیدن که در ادامه موجب این دو عزیز شده) 🔸آقای رییسی قرار بوده قبل نماز ظهر حرکت کنه اما در زمان شدن به هلی کوپتر مردم مهربان به استقبال ایشون میان و ایشون که هیچ وقت نداشتن مردم رو رها کنن و بِرَن ، وامیستن باهاشون میکنن و اونجا مردم پیشنهاد میدن که نماز رو با اونها بخونن و بعد برن و آقای رییسی هم به اونا قبول میکنه این میشه که برنامه به هم میخوره و پرواز ایشون به تاخیر میفته و همین افتادن در هوای بارانی را بیشتر میکنه هرچند اتفاقِ برخورد با کوه دقیقا در کیلومترهای آخر اتفاق افتاده و شاید اگر چند دقیقه پرواز ایشون بیشتر طول میکشید از و اون هوای ابری عبور میکردن و عملا سانحه بصفر می رسید. 🔸 آقای رییسی دو تا دیگه هلی کوپتر با فاصله تقریبا ۵ تا ۱۰ دقیقه پرواز میکردن ، خلبان پرواز آقای یکی از بهترین خلبان ها و فرمانده این سه تا هلی کوپتر بوده که بعد از برخورد به ابر دستور میده دو تا هلی کوپتری که همراه ایشون بودن برن بالای ابر اما خودش فرصت نمیکنه اینکارو بکنه ، اگر کمی دیر تر این دستور رو داده بود اون دوتا هلی کوپتر هم احتمالا با کوه اصابت میکردن و بجای یک هلی کوپتر هر سه هلی کوپتر دچار میشدن. ♦️شواهد و و بررسی های تیم ستاد کل نیروهای به هیچ عنوان بحث خرابکاری رو تایید نمیکنه اما خب اسراییل داره روغن ریخته رو نذر میکنه و ما هم با فورواد کردن ادعاهای پوچ اونا داریم عملا آب تو آسیاب می ریزیم. @Modafeaneharaam