eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
32.3هزار دنبال‌کننده
31.9هزار عکس
13.4هزار ویدیو
301 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 خواهرم بیداری...؟؟؟ بی قرارم اینک ... پشت خطم ،... وصلی ؟؟؟📞📞 خواهرم باتوسخن میگویم .. اگر آقای غریبم آید🕊 وبگوید دختر سالها پشت در غیبت اگر من ماندم این همه ندبه ی غربت خواندم همه اش وصل به گیسوی تو بود چه جوابی داری؟؟؟ اگر آقا گوید از سر عشق خیالی که توکردی آواز❣ من ندارم سرباز چه جوابی داری ؟؟؟ هنوزم وصلی؟؟؟؟ تو رو ارباب قسم قطع نکن سالها منتظرم ارباب بی یاورم یاریم کن 🌷😔✋ @modafeaneharaam
داستان پسرک فلافل فروش🌹 لباس پلنگي بسيار زيبا و نو پوشيده بود. موتورش را تميز كرده بود. گفتم: هادي جان كجا؟ ميخواي بري عمليات!؟ يكي ديگه از بچه‌ها گفت: اين لباس كماندويي رو از كجا آوردي؟ نكنه خبرايي هست و ما نميدونيم!؟ خنديد و گفت: امروز ميخوان جلوي دانشگاه تجمع كنند. بچه‌هاي بسيج آماده‌باش هستند. ما هم بايد از طريق بسيج كار كنيم. اين وظيفه است. گفتم: مگه نميخواي بري سر كار. با اين كارهايي كه تو ميكني صاحبكار حتماً اخراجت ميكنه. لبخندي زد و گفت: كار رو براي وقتي ميخوايم كه تو كشور ما امنيت باشه و كسي در مقابل نظام قرار نگيره. بعد به من گفت: برو سريع حاضر شو كه داره دير ميشه. ّي بود كه نيروهاي بسيج در آن رفتيم به سمت ميدان انقلاب. يك مقر مستقر بودند. قرار بود به آنجا رفته و پس از گرفتن تجهيزات منتظر دستور باشيم. در طي مسير يكباره به مقابل درب دانشگاه رسيديم. درست در همان موقع جسارت اغتشاشگران به رهبر معظم انقلاب آغاز شد. هادي وقتي اين صحنه را مشاهده كرد ديگر نتوانست تحمل كند! به من گفت: همينجا بمون... سريع پياده شد و دويد به سمت درب اصلي دانشگاه. من همينطور داد ميزدم: هادي برگرد، تو تنهايي ميخواي چي كاركني؟ هادي... هادي... اما انگار حرفهاي من را نميشنيد. چشمانش را اشك گرفته بود. به اعتقادات او جسارت ميشد و نميتوانست تحمل كند. همينطور كه هادي به سمت درب دانشگاه ميدويد يكباره آماج سنگها قرار گرفت.😔 من از دور او را نگاه ميكردم. ميدانستم كه هادي بدن ورزيدهاي دارد و از هيچ چيزي هم نميترسد. اما آنجا شرايط بسيار پيچيده بود. همين كه به درب دانشگاه نزديك شد يك پاره‌آجر محكم به صورت هادي و زير چشم او اصابت كرد. من ديدم كه هادي يكدفعه سر جاي خودش ايستاد. ميخواست حركت كند اما نتوانست! خواست برگردد اما روي زمين افتاد! دوباره بلند شد و دور خودش چرخيد و باز روي زمين افتاد.😔 از شدت ضربه‌اي كه به صورتش خورد، نميتوانست روي پا بايستد. سريع به سمت او دويدم. هر طور بود در زير باراني از سنگ و چوب هادي را به عقب آوردم. خيلي درد ميكشيد، اما ناله نميكرد. زخم بزرگي روي صورتش ايجاد شده و همه‌ي صورت و لباسش غرق خون بود.😔💔 هادي چنان دردي داشت كه با آن همه صبر، باز به خود ميپيچيد و در حال بي هوش شدن بود. سريع او را به بيمارستان منتقل کرديم. چند روزي در يكي از بيمارستانهاي خصوصي تهران بستري بود. آنجا حرفي از فتنه و اتفاقي كه برايش افتاده نزد. آن ضربه آنقدر محکم بود که بخشه‌ايي از صورت هادي چندين روز بي‌حس بود. شدت اين ضربه باعث شد که گونه او شکافته شد و تا زمان شهادت، وقتي هادي لبخند ميزد، جاي اين زخم بر صورت او قابل مشاهده بود. بعد از مرخص شدن از بيمارستان، چند روزي صورتش بسته بود. به خانه هم نرفت و در پايگاه بسيج ميخوابيد، تا خانواده نگران نشوند. اما هر روز تماس ميگرفت تا آنها نگران سلامتی اش نباشند. بعدها رفقا پيگيري كردند و گفتند: بيا هزينه درمان خودت را بگير، اما هادي كه همه هزينه‌ها را از خودش داده بود لبخندي زد و پيگيري نكرد. حتي يكي از دوستان گفت: من پيگيري ميكنم و به خاطر اين ماجرا و بستري شدن هادي، برايش درصد جانبازي ميگيرم. هادي جواب او را هم با لبخندي بر لب داد! هادي هيچ وقت از فعاليتهاي خودش در ايام فتنه حرفي نزد، اما همه دوستان ميدانستند كه او به تنهايي مانند يك اكيپ نظامي عمل ميكرد. داستان شهيد هادي ذولفقاري🌹
#محمد_باقر ای قیمتی ترین، گهر دین، بگو چرا سهمت مزار خاکی از این روزگار شد 🏴شهادت امام محمدباقر تسلیت باد🏴 @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
#محمد_باقر ای قیمتی ترین، گهر دین، بگو چرا سهمت مزار خاکی از این روزگار شد 🏴شهادت امام محمدباقر ت
زمین و آسمان اے شیعہ در حزن و غم است امشب همہ اوضاع عالم زین مصیبت در هم است امشب😔 امام پنجمین شدڪشته از زهر هشام دون مدینہ غم سرا از این غم و زین ماتم است امشب😔💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همت_دݪهـا💜✨ صبـــ☀️ــح است و هـواے دݪِ مـن مثـݪِ #بـــ‌هار است🍃🌲 پݪڪـے بـزن و صبـح بخیـرِ #غــزݪم باش... #شهید_محمد_ابراهیـم‌_همت💫 روزتون شــهدایے @modafeaneharaam
✅گام های شیطان برای عادی سازی روابط ! ⛔️گام اول مرد مجازی: سلام خواهرم زن مجازی: سلام (هر چه باشد جواب سلام واجب است!🤔) مرد مجازی: خواهری من قصد مزاحمت ندارم. فقط به‌عنوان برادرتان درخواستی دارم. زن مجازی: (باکمی تعلل و تأمل) خواهش می‌کنم، بفرمایید!😏 مرد مجازی: من رفتار شمارا در گروه‌ها دیده‌ام. شما واقعاً خانم موقر و فهمیده‌ای هستید. من در فضای مجازی به دنبال کسی مثل شما هستم که مثل خواهرم مواظبم باشد و نگذارد در لغزشگاه‌ها دچار لغزش شوم! به راهنمایی شما در این فضای آلوده در برخورد با نامحرمان خیلی نیاز دارم!😢 زن مجازی: حرف عجیبی می‌زنید! چه نیازی هست که شما با یک نامحرم ارتباط آلوده داشته باشد تا از ارتباط‌های آلوده دیگر در امان بمانید؟😐 مرد مجازی: نه این‌طور قضاوت نکنید! من به دنبال آلودگی و هوس و این حرف‌ها نیستم. از وقار شما در برخورد با دیگران خوشم آمده. خانم‌های زیادی سعی کرده‌اند با من ارتباط برقرار کنند اما من خودم را از همه آلودگی‌ها نجات داده‌ام شکر خدا. به دنبال نقطه اتکایی برای فرار از وسوسه‌های فضای مجازی می‌گردم!😞 زن مجازی: ببخشید من معذورم. من قبل از اینکه غریقی را نجات بدهم خودم به ورطه نابودی کشیده می‌شوم. لطفاً پیام ندهید چون بلاک می‌کنم!😡 مرد مجازی: اجازه می‌دهید فقط پیام‌های مذهبی برای شما ارسال کنم؟ زن مجازی: اشکال ندارد. من استفاده می‌کنم. اما حق چت کردن چون پاسخ نمی‌دهم!ندارید😒 مرد مجازی: حتماً! حتماً ⛔️گام دوم مرد مجازی: ببخشید خواهر سؤالی دارم. شما متأهل هستید؟ چون جواب هیچ‌کدام از سؤالاتی که از شما می‌پرسم نمی‌دهید! زن مجازی: بله. من متأهلم و همسرم از همه تعاملات من در این فضا خبر دارد. مرد مجازی: من هم متأهل هستم. زن مجازی: پس شما متأهل هستید؟ شرم‌آور است که با وجودیکه متأهل هستید به دنبال زن‌های دیگر هستید. ولی من ترجیح می‌دهم همه انرژی و وقتم را برای همسرم صرف کنم.😠 مرد مجازی: شما دوباره برگشتید به پله اول! من که گفتم دنبال یک مشاور روحی هستم. چرا از کمک به من مضایقه می‌کنید؟😭 ⛔️گام سوم مرد مجازی: آبجی لطفاً کمی درباره هدف زندگی برای من توضیح بدهید. من احساس پوچی می‌کنم… و پاسخ زن مجازی…😊 مرد مجازی: خیلی عالی توضیح دادید. کسانی مثل شما حقیقتاً کمیاب‌اند. من قدردان شما هستم! ⛔️گام چهارم: مرد مجازی: خواهرم رفتارهای خانمم جدیداً کلافه کننده است. نمی‌دانم چطور باید با او رفتار کنم تا زندگی‌ام لذت‌بخش شود…شما که خانم هستید لطفاً من را راهنمایی کنید! و پاسخ زن مجازی…😇 ⛔️گام پنجم: مرد مجازی: ای‌کاش به خانمم تفهیم می‌کردم که مثل شما فکر کند، مثل شما صحبت کند و مثل شما رفتار کند… و پاسخ زن مجازی درحالی‌که در دلش قند آب می‌شود…😌 ⛔️گام ششم…😌😌 ⛔️گام هفتم…😌😌😌♥️ ⛔️گام هشتم…♥️♥️♥️ 🔥💔گام آخر: اکنون دیگر زن، یک هویت مجازی نیست. واقعیتی است ویرانه که در کنجی نشسته و با حسرت تمام به خرابه‌های زندگی‌اش نگاه می‌کند؛ و هرازگاهی قطره اشکی، صورتش را خیس می‌کند… همه لحظات شاد زندگی او و همسرش از مقابل چشمان خیسش رژه می‌روند اما دیگر کار از کار از گذشته است… سرمایه‌های بزرگی را به خاطر چیزی ازدست‌داده است که واقعیتی جز گناه و خیانت و دروغ نداشته است… این داستان واقعی بود.و روال رابطه ناصحیح به همین صورت بازسازی‌شده در داستان بوده است؛ و هرروز این داستان‌های واقعی تکرار خواهد شد اگر یقین نداشته باشم که شیطان گام‌به‌گام ما را به نیستی و فنا نزدیک می‌کند… پ.ن: مراقب این ارتباطات باشید، مجازیست اما زندگی را حقیقی ویران میکند! مراقب باشید، شما مشاور، روانشناس خانواده، مربی تربیتی کودک و... نیستید! مراقب باشید! @modafeaneharaam
اگه میخواےپروازڪنی|🕊| باید دل بڪنےاز دنیاو تعلقاتش...|✋| در سجده آخر|| نمازهایش این دعا را میخواند:|📖| {اللهم اخرج حب الدنیا من قلوبنا} ❤️ @modafeaneharaam
🔸ای سیدعلی! سیادتت را عشقست صبر و کرم و شهامتت را عشقست 🔹گور پدرش هر که تو را آزارد آقای منی ولایتت را عشقست 🔸چون امر نمایی همگی می آییم تنها بنگر،اوامرت را عشقست 🔹ازدست سران بی بصیرت هیهات مظلوم زمان بصیرتت را عشقست ✅سلامتی وجود نازنین امام خامنه ای صلوات ✨ اللَّهُمَّ احْفِظْ قٰائِدَناٰ الاٰمامْ خٰامِنه ای✨ @modafeaneharaam
💐💐محمدرضا خیلی دوست داشت که همه ی خانم ها چادر سرشون کنن.. می گفت: "چادر خیییلی قشنگه اصلا نمی فهمم که چرا بعضی ها درش میارن! هر چقدر هم سخت باشه ، همین بس که حضرت زینب (س) زیر شکنجه چادرشون سرشون بود... دیگه بدتر از این؟!"💐💐 😊 🌷 @modafeaneharaam
_نامه_شهیداحمد مشلب اسم جهادی:غریب طوس اسم مادر:سلام بدرالدین شهرستان:نبطیه محله ی السرای سکونت میگزید سن او ۲۱سال وتاریخ تولدش:۱۹۹۵/۸/۳۱میلادی تاریخ شهادتش:۲۰۱۶/۲/۲۹ که باتوجه به تاریخ هجری قمری ۱۹ جمادی الاول۱۴۳۷ محل شهادتش:تل حمام روستایی در جنوب حلب درجه علمی اش :فارغ التحصیل هنرستان امجاد است  نفرهفتم درلبنان ورشته اش تکنولوژی اطلاعات (انفورماتیک)است آرامگاهش:محل شهدای شهر نبطیه است شهید احمد محمد مشلب از دوران کودکی با عشق به اهل بیت در خانواده اش که منشأ این عشق به اهل بیت از آن هاست وبابخشندگی ومحبت تربیت شد وخوگرفت در راه اسلام ناب محمدی گام برداشت واز نو نهالان تابزرگان را با حضرت مهدی (عج)آشنا کرد. وصیت ایشان به تمام زنان این است که:عبا (چادر)است او می گوید عبا مدل است و اولین زنی که صاحب عبای زنانه است حضرت زینب(س)بود او اینگونه بود وهمیشه عبا روی سرش قرار داشت ولی حجابی که الان میکنیم وچیزهایی غیرمعلوم است مهم ترین مسئله این است که دختران وزنان حجاب خود را حفظ کنند. ودختری که بیرون می آید وبه صورت عادی وبدون زینت در برابر دیدگان مردم برود و نگاه هایش  را به زمین بدوزد واحترام حجاب وعبایش را نگه دارد. از وصیت هایش این است که :خدا توراکمک کند ای امام زمان! ماانتظار او را نمیکشیم او انتظار مارا میکشد  و وقتی خودمان را درست کنیم واصلاح کنیم بعد ساعاتی ظهور می کند. @modafeaneharaam
#یا_باقر_العلوم_ع💔 دم بہ دم در فراٺ چشمانٺ ماتم #ڪربلا مجسم بود چشم تو لحظہ اے نمےآسود همہ ‌ی عمر تو #محرم بود #یا_محمد_باقر_ع🍂🍁 #آجرڪ_الله_یا_صاحب_الزمان🏴