برخورد یا بحران آفرینی؟ 
چرا نظام با #برخی چهرهها برخورد نمیکند؟
در مواجهه با مطالبه عمومی برای برخورد با برخی چهره های مسئله دار چون #روحانی، موسوی یا #ظریف، باید از سطح واکنش های احساسی عبور کرد و وارد منطق تصمیم سازی در سطح ملی شد. این مسئله، نه یک پرونده قضایی ساده، بلکه یک معادله پیچیده امنیتی، اجتماعی و رسانهای است.
#میرحسین_موسوی، در فتنه ۸۸، صرفاً یک متهم نبود؛ او نماد یک جریان بود. جریانی با پشتوانه حداقل ۲۰ میلیون رأی، شبکه های رسانه ای، نخبگان دانشگاهی و بدنه اجتماعی فعال. 
#برخورد_قضایی با او، حتی اگر از نظر حقوقی موجه بود، میتوانست آن جریان را به اپوزیسیون دائمی درون کشور تبدیل کند؛ با تبعاتی که سال ها امنیت ملی را درگیر میساخت.
#نظام، بهجای ورود به میدان تقابل مستقیم، مسیر مدیریت بلندمدت را برگزید. #حصر_خانگی، نه عقب نشینی، بلکه مهار تدریجی فتنه بود.#نتیجه؟
 امروز موسوی دیگر آن چهره اثرگذار سابق نیست. اطلاعیه هایش بیاثرند و بدنه اجتماعیاش متفرق شده. این یعنی خنثی سازی بدون هزینه های سنگین.
همین منطق درباره روحانی و ظریف نیز جاری است. این چهرهها، در ذهن بخشی از جامعه، هنوز نماد رأی، اصلاحطلبی یا امید سیاسی اند. برخورد مستقیم با آنان، میتواند فضای کشور را دوقطبی کند و انسجام ملی را تضعیف سازد.
#تجربه_فتنه زن، زندگی، آزادی نشان داد که هر بحران سیاسی، مستقیماً بر اقتصاد، امنیت و آرامش اجتماعی اثر میگذارد. در دوره شهید رئیسی، تا پیش از آن فتنه، نرخ ارز کنترل شده بود؛ اما پس از آن، اقتصاد با چالش جدی مواجه شد. این یعنی هر التهاب سیاسی، هزینه ای سنگین برای معیشت مردم دارد.
نظام، مسئول حفظ #ثبات_ملی است، نه اجرای هیجانی عدالت. در این معادله، اولویت با حفظ کشور است، نه تسویه حساب با چهرهها.
 برخورد نکردن، یعنی انتخاب راهی که کمترین هزینه و بیشترین اثربخشی را دارد. این تصمیم، نه از سر ترس، بلکه از درک دقیق ساختار بحران است. #بازرگان
5⃣
▫️@KHameneei_ir
                
            