فردید: اول دل است سپس عقل لهم قلوب یعقلون بها {حج46} عقل وسیله است، اگر دل عرش رحمان شد عقل هم عقل قرآنی و اسلامی است و اگر دل فرش شیطان، عقل هم غیر قرآنی و غیر اسلامی و شیطانی است

فردید: "والعصر ان الانسان لفی خسر" عصر حاضر عصر حسرت، عصر خذلانست. عصر غرب زدگی است، عصر غرب زدگی غیر مضاعف و مضاعف است. عصر حاضر عصر بحران بی سابقه غرب زدگی دو هزار و پانصد ساله است. میپرسید ویژگیهای عصر حاضر چیست ؟ با اجمال بعد الکثره گفته آید : ویژگیهای عصر حاضر در بحران خصوص بشرانگاری جدید و عموم بشرانگاری قدیم است. ویژگیهای عصر حاضر در بحران کل تاریخی و کل حوالت تاریخی است . تاریخ به معنی ماکان و ما یکون و ماهوکائن از یکسو و خصوص و عموم ماضی و مستقبل و حال {از سوی دیگر} است ویژگیهای عصر حاضر در بحران تفکر قلبی (تفکر و به اعتباری تعقل قلبی جدید به قلبی که فرش شیطانست نه عرش رحمان) و قالبی و قلابی هر سه است. میپرسید ویژگیهای عصر حاضر چیست ؟ می گویم : در کشت و کشتار (carnage) آخر زمان، در ملاحم آخر زمان، در هرج و مرج آخر زمان، در بی سروری(آنارشی) آخر زمان، در پر آشوبی آخر زمان، در فتن آخر زمان.

فردید: ویژگیهای عصر حاضر چیست ؟: - الحاد در اسماء و آیات – الحاد در اسماء و آیات زدگی - غیاب حقیقت پریروز و پس فردا – غیبت مهدی موعود و صاحب زمان و بقیة الله پریروز و پس فردا - زبون اندیشی و زبون اندیشی زدگی قرن هجدهم و گسترش آن بر کره ارض - منورالفکری قرن هجدهم و تبدیل آن به روشنفکری شوروی - گسترش ذیل تاریخ زبون اندیش زده غرب به کره ارض به عنوان صدر تاریخ آسیا و خاور دور و خاور نزدیک و خاور میانه - وخامت روز افزون آخرزمان تاریخ - تمامیت فرهنگ غربی در تمدن تاریخ انگار به تاریخ انگاری نیست انگار زبون اندیش ویژگیهای عصر حاضر در حوالت تاریخی "گور خودکنی" است

حق تعالی با بایزید گفت که: یا بایزید چه خواهی؟ گفت: خواهم که نخواهم، اُرِیْدُ اَنْ لَا اُرِیْدُ اکنون آدمی را دو حالت بیش نیست، یا خواهد یا نخواهد. اینکه همه نخواهد این صفت آدمی نیست. این آنست که از خود تهی شده است و کلی نمانده است که اگر او مانده بودی آن صفت آدمیتی درو بودی که خواهد و نخواهد. اکنون حق تعالی می خواست که او را کامل کند و شیخ تمام گرداند تا بعد از آن او را حالتی حاصل شود که آنجا دوی و فراق نگنجد، وصل کلی باشد و اتحاد. زیرا همه رنجها از آن می خیزد که چیزی خواهی و آن میسر نشود. چون نخواهی رنج نماند. مردان منقسمند و ایشان را درین طریق مراتب است، بعضی به جهد و سعی بجایی برساند که آنچه خواهند به اندرون و اندیشه، به فعل نیاورند این مقدور بشر است. اما انکه در اندرون دغدغه خواست و اندیشه نیاید، آن مقدور آدمی نیست، آنرا جز جذبه حق از او نبرد، وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ( بگو که حق آمد و باطل را نابود ساخت – اسراء – 81). اُدْخُلْ یَا مُؤمِنُ فِانّ نُوْرَکَ اَطَفاءَ نَاری. مؤمن چون تمام او را ایمان حقیقی باشد، او همان فعل کند که حق، خواهی جذبۀ او باشد، خواهی جذبۀ حق.

بایزید: سی سال خدای را یاد کردم. چون خاموش شدم، بنگریستم حجاب من ذکر من بود.

بایزید: سال‌ها بر این درگاه مجاور بودم، به عاقبت حیرت بدیدم و جز حیرت نصیب ما نیامد.

بایزید: توبه از معصیت یکی است و از طاعت هزار؛ یعنی عجب در طاعت بدتر از گناه

بایزید: حق بر دل اولیای خود مطلع گشت، بعضی از دل‌ها دید که بار معرفت او نتوانست کشید، به عبادتش مشغول گردانید

فردید: زمان "مثنوی" و "حافظ" برخلاف امروز {زمان} جهاد اصغر نبوده است. بطور کلی جهت جهاد اصغر عرفان این جماعت ضعیف بوده است

فردید: تا وقتی "آدمیزاد" با مرگ آگاهی و ترس آگاهی از خودش – از خود فردی و اجتماعیش – فنا پیدا نکند، انس به حق پیدا نخواهد کرد. 

فردید: تفکر هیدگر سیری است به طرف وحی عام نه وحی خاص

فردید: کلمه "حکمت" در مواضعی از کلام الله مجید و در کثیری از احادیث و روایات آمده است و نیز خداوند در مواضعی از کتاب خود را "حکیم" نامیده است. ولی از قرن دوم هجری به بعد با ترجمه فلسفه و معارف عقلی یونانی، لفظ "حکمت" معادل با "سوفیا"ی یونانی نیز به کار رفته و اینجاست که مترجمان کتب و رسالات یونانی لفظ "فیلوسوفیا"ی یونانی را به"حب الحکمه" ترجمه و تعبیر کرده اند. از طرف دیگر حکمت و فلسفه نیز معولا بیک معنی بکار رفته است. حال آنکه معنی حکمت با معانی سوفیا و فیلوسوفیای یونانی یکی نیست. کلمه حکمت لفظا و معنا با hegema به یونانی که به معنی هدایت و ارشاد و رهبری است که بیشتر مناسبت و قرابت دارد