اکنون، در این زمان، ما هنوز به کتاب و وضع آن کمتر میاندیشیم. کتاب مسئله آینده است. اگر امروز طبع و نشر کتاب مشکل دارد، فردا این مشکلات افزایش مییابد و شاید حتی انتشار کاغذی کتاب تعطیل شود و همه، کتابها و مقالات را در گوشیهای موبایل بخوانند. این تحول بیارتباط با علایق و روحیات مردم نیست. اگر صورت رجوع به علم و اطلاعات تغییر میکند، این تغییر تناسبی با روزگار مردمان و درک و فهم و روحیات آنان دارد. درست بگویم، کتاب ممکن است از وضع و صورت کنونیاش خارج شود و مردم هم از این وضع صرفنظر کنند. در این صورت که فقط صورت کتاب تغییر نمیکند، مضمون آن هم دگرگون میشود، تا آنجا که شاید دیگر نتوان نام کتاب بر آنها نهاد.
متن کامل: https://varastegi.ir/3618
زمان ما، زمان اطلاعات است. در جهان پر از معلومات و انبوه اطلاعات، باید نگران بود که اطلاعات جای فهم و درک را بگیرد. جهان ما اکنون به انبار اطلاعات تبدیل شده است و هر روز این انبار بزرگتر میشود. مردم زمان ما هم مردم دیگر میشوند و پاسخ پرسشهایشان را بهآسانی در صفحه موبایل خود پیدا میکنند. وقتی اطلاعات عمومی چندان بر زندگی آدمی غالب شود که جای دانایی را نیز بگیرد، کار چاپخانه هم به پایان میرسد. اما این تحول با سرعت روی نخواهد داد.
متن کامل: https://varastegi.ir/3618
کتاب نهفقط وسیله یادگیری، بلکه شریک و رفیق تامل و تحقیق اهل نظر و متفکران و دانشمندان بوده است. آنچه مایه نگرانی است، این است که مبادا اطلاعات جای دانایی را بگیرد، تفکر نیز بیشتر در پرده رود. در این صورت دیگر به کتاب چاپی هم نیازی نیست.
متن کامل: https://varastegi.ir/3618
در قدیم، سیاست گرچه از علم بینیاز نبوده، به آن وابستگی نداشته است. در زمان ما، سیاست به علم و تکنولوژی وابسته است.
علم عملی در قیاس علم نظری، بهنحوی آشکارتر با درک زمان نسبت دارد.صاحبان خرد عملی، سخنگویان زمان خویشاند. آنها اگر باشند زمان و امکانهایش را خوب میشناسند و احیاناً صاحب فضیلت اخلاقی و اهل درک و فهم سیاسیاند.
در نظم تکنیکی، سیاست به قدرت علم و تکنیک وابسته است. سیاستمداران زمان ما باید از قدرت علم و تکنیک و اقتضاهای جامعه جدید آگاه باشند. این آگاهی، بخشی است از «خِرَد عملی».
متن کامل: https://varastegi.ir/3618
🔺 بحران کتاب و تفکر در عصر هوش مصنوعی
✍🏻 سید علی روح الامین
🔎 https://varastegi.ir/3625
๛ وارستگی ๛
🔺 بحران کتاب و تفکر در عصر هوش مصنوعی ✍🏻 سید علی روح الامین 🔎 https://varastegi.ir/3625
🔸 در میان هیاهوی شگفتانگیز پیرامون هوش مصنوعی و انقلاب دیجیتال، افول تدریجی کتاب بهعنوان مأوای اندیشه و جایگزینی آن با پاسخهای آنی الگوریتمها، بیش از آنکه یک تحول فناورانه باشد، نشانگر دگرگونی در «نسبت» بنیادین ما با جهان، آگاهیو حقیقت است.
🔹 تبدیل شدن جهان به یک انبار عظیم اطلاعات، پژواک مستقیمی از اندیشه هایدگر درباره ماهیت تکنولوژی مدرن است. هایدگر هشدار میدهد که خطر اصلی تکنولوژی، نه در ماشینها و ابزارهای آن، بلکه در «گشتل» (Gestell) یا «صورتبندی» آن نهفته است. گشتل، یک شیوه وجودی است که همهچیز را، از طبیعت گرفته تا انسان و خود دانش، به مثابه «ذخیره آمادهبهکار» فرامیخواند و به چالش میکشد. در این نگاه، رودخانه دیگر یک پدیده طبیعی با زیبایی و رازهای خود نیست، بلکه صرفاً منبعی برای تولید برق است. جنگل، انباری از چوب برای بهرهبرداری است و انسان، منبعی از نیروی کار یا دادههای قابل تحلیل.
🔸 هوش مصنوعی، این چارچوب را به کمال خود میرساند. این فناوری، قهرمان بیرقیب در گردآوری، پردازش و مصرف «اطلاعات» است. اطلاعات، همان دادههای قابلاندازهگیری و آمادهبهکاری هستند که میتوانند به سرعت برای رسیدن به یک خروجی کارآمد مورد استفاده قرار گیرند. اما در این میان، آنچه به حاشیه رانده میشود، «دانایی» است. دانایی، برخلاف اطلاعات، کیفیتی است که از «تفکر تأملی» (تعبیری که هایدگر در کتاب گلاسنهایت به کار میبرد) برمیخیزد. این نوع تفکر، مستلزم درنگ، سکوت، زیستن با یک پرسش و گشودگی در برابر آن چیزی است که به سادگی قابل محاسبه نیست.
🔹 در اینجاست که سرنوشت «کتاب» با سرنوشت «تفکر» گره میخورد. کتاب، بهویژه در فرم فیزیکیاش، صرفاً یک حامل اطلاعات نیست؛ بلکه مأوا و محملی برای تفکر تأملی است. کُندیِ ورق زدن، سنگینی کتاب در دست، امکان حاشیهنویسی، و سکوتی که برای خواندن لازم است، همگی شرایطی را برای درنگ، گفتگو با نویسنده و تعمیق اندیشه فراهم میکنند. در مقابل، اسکرول کردن بیپایان در صفحه نمایشگر و دریافت پاسخهای آنی و خلاصهشده از هوش مصنوعی، ما را در منطق «تفکر محاسبهگر» غرق میکند. این تفکر، تنها به دنبال سریعترین پاسخ و کارآمدترین راهحل است و مجالی برای پرسش از خودِ پرسش باقی نمیگذارد.
🔸 خطر واقعی همینجاست: تغییر تدریجی در ماهیت بودنِ ما؛ گذار از انسانی که میاندیشد، به انسانی که صرفاً پردازش میکند.
ادامه یادداشت در پست بعدی...
๛ وارستگی ๛
🔸 در میان هیاهوی شگفتانگیز پیرامون هوش مصنوعی و انقلاب دیجیتال، افول تدریجی کتاب بهعنوان مأوای
ادامه قبل...
🔸 همزمان با این دگرگونی در ساحت اندیشه، سازوکارهای قدرت نیز دستخوش تحولی بنیادین شدهاند. میشل فوکو به ما آموخت که قدرت و دانش از یکدیگر جدا نیستند؛ قدرت از طریق تولید و طبقهبندی دانش اعمال میشود و دانش نیز همواره در شبکهای از مناسبات قدرت شکل میگیرد. در گذشته، قدرت با ابزارهای مرئی همچون شمشیر، قانون و تدبیر وزیران اعمال میشد. اما در عصر هوش مصنوعی، ما با پیچیدهترین، فراگیرترین و نامرئیترین شکل «حکمرانی» فوکویی مواجهیم.
🔹 هوش مصنوعی ابزار نهایی برای تولید «حقیقت» درباره افراد و جمعیتهاست. الگوریتمها با جمعآوری دادههای عظیم از رفتارها، علایق و ارتباطات ما، افراد را طبقهبندی میکنند، رفتارها را پیشبینی میکنند، «ناهنجاری» را از «هنجار» تمیز میدهند و هنجارها را بهطور مداوم بازتولید میکنند. قدرتی که از این طریق اعمال میشود، دیگر نیازی به نمایش خشونت عریان ندارد؛ این قدرت، نرم، نامرئی و درونیشده است و از طریق بهینهسازی زندگی روزمره ما عمل میکند. هر لایک، هر جستجو و هر کلیک ما، خوراکی برای این ماشین عظیم قدرت-دانش است.
🔸 در این نظم نوین، مرجعیت از کتاب، فیلسوف یا متفکر، به خروجی یک «جعبه سیاه» الگوریتمی منتقل میشود. وقتی پاسخ پرسشهایمان را «بهآسانی» از یک موتور جستجو یا یک ربات هوش مصنوعی دریافت میکنیم، در واقع خود را در معرض این شکل جدید از قدرت قرار میدهیم؛ قدرتی که زندگی ما را بر اساس دادهها مدیریت و هدایت میکند و انتخابهای ما را پیش از آنکه خودمان انتخابی کنیم، شکل میدهد.
🔹 این تحول، صرفاً یک جابجایی فناورانه نیست، بلکه یک دگرگونی عمیق در سازوکارهای قدرت است. قدرت از ساحت سیاستِ آشکار و تدبیر انسانی به ساحت نامرئی الگوریتمها و مدیریت کلاندادهها منتقل میشود. در جهانی که توسط الگوریتمها اداره میشود، دیگر نیازی به «خرد عملی»، «فضیلت مدنی» و «درک سیاسی» نیست؛ تنها به مدیران اجرایی و تکنسینهایی نیاز است که مجری تصمیمات گرفتهشده توسط سیستم باشند و بهینگی آن را تضمین کنند.
🔸 بحران کتاب، صرفاً بحران یک شیء یا یک صنعت نیست؛ بلکه نشانه غلبه یک شیوه از بودن (گشتل هایدگری) و یک شیوه از اعمال قدرت (حکمرانی الگوریتمی فوکویی) است. خطر این است که ما توانایی «پرسشگری انتقادی» را نیز از دست بدهیم و به اُپراتورهای منفعل در یک سیستم عظیم اطلاعاتی-قدرتی بدل شویم که تنها وظیفهشان، مصرف کارآمد دادههاست.
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
🔎 https://varastegi.ir/3625
✍🏻 سید علی روح الامین
🔻 از توهمِ دانایی تا اصالتِ پرسش
(بازخوانی جایگاه کتاب و علم در عصر هوش مصنوعی)
🔎 https://varastegi.ir/3628
๛ وارستگی ๛
🔻 از توهمِ دانایی تا اصالتِ پرسش (بازخوانی جایگاه کتاب و علم در عصر هوش مصنوعی) 🔎 https://varast
🔸 در زیستجهانِ کنونیِ ما، کتابخوانی غالباً به سطح دسترسی به «اطلاعات» تقلیل یافته است. سیطرهی «اطلاعات» بر «تفکر» سایه افکنده است. شاید بتوان گفت که در جغرافیای تاریخی ما، خاصه در دویست سال اخیر، علم به معنایِ مدرن و تمدنسازِ آن، هرگز در جایگاه حقیقی خود ننشسته است. ما همواره با مظاهر و میوههای علم (تکنولوژی) روبهرو شدهایم، بیآنکه با ریشهها و خردِ ساماندهندهی آن مواجههای اصیل داشته باشیم. در این دیار، علم در حجاب است. ما با ابزار مواجهیم اما «بودِ» آن ابزار و خردی که آن را پدید آورده، بر ما پوشیده است. ما خواهانِ محصولاتِ تمدن جدیدیم، اما فاقدِ آن خردِ کلی هستیم که بتواند میان این اجزا نظم و هماهنگی ایجاد کند.
🔹 در چنین آشفتگیِ معرفتی، جایگاه کتاب چیست؟ وقتی نسبتِ ما با علم روشن نیست، مطالعه به امری زائد و تزئینی بدل میشود؛ یا نهایتاً ابزاری برای موفقیت شغلی و مدیریت زمان. پرسش بنیادین این است: در جهانی که علم در آن غریب است و ما صرفاً مصرفکنندگانِ تکنیک هستیم، کتابها چگونه نوشته میشوند؟ آیا تولیداتِ مکتوبِ ما تواناییِ روشن کردنِ جایگاه علم را دارند؟ وقتی دانشگاه و فضای آکادمیکِ ما فاقدِ روحِ خلاقانه و مولد است و دانشجو (چه در هنر و چه در مهندسی) در چرخهی تقلید گرفتار است، کتاب نیز نمیتواند بستری برای خلق و ابداع باشد.
🔸 ما علم را به «روش» و «مهارت» فروکاستهایم. بسیاری از کتابهای امروزی ما، حتی در حوزههایی نظیر دین و قرآنپژوهی، بیش از آنکه در پیِ فهم و تفسیر باشند، به دنبال ارائهی «دستورالعمل» و «تکنیک» هستند (مانند کتابهایی با عنوان «روش تدبر در قرآن» یا «روش حل مسئله»). این رویکرد، علم را از مقامِ بینش و جهانبینی، به سطحِ ابزارِ کارراهانداز تنزل میدهد.
🔹 زبانِ علم و فلسفه نیز در فرآیند ترجمه، گاه از کارکردِ اصلی خود تهی میشود. ترجمه باید ما را با جهانی دیگر مواجه کند، نه آنکه مفاهیم را چنان به فهمِ مألوفِ ما نزدیک سازد که دیگر هیچ غرابت و پرسشی باقی نماند.
🔸 مسئلهی ما عقبماندگیِ تکنیکی نیست، بلکه فقدانِ «تاریخ» و «جهان» است. کتاب تنها زمانی معنای حقیقی خود را مییابد که ما خود را در نسبتی با تاریخ و جهان احساس کنیم. اگر این نسبت برقرار نشود، کتابها به جزواتِ آموزشی و هوش مصنوعی به ماشینِ پاسخگو تبدیل میشوند و دیگر نیازی به خواندن و نوشتن به معنایِ کلاسیکِ آن باقی نمیماند.
🔹 جانمایهی رجوعِ آدمی به کتاب، همواره «درد» و «پرسش» بوده است. انسانِ بیقرار که بر نادانیِ خود واقف است، در جستجوی پاسخ به کتاب پناه میبرد. اما تراژدیِ عصرِ ما این است که پیش از آنکه پرسشی شکل بگیرد، پاسخها آمادهاند. هوش مصنوعی و انبوهِ اطلاعات، مجالِ طرحِ پرسش را از ما گرفتهاند.
🔸 ما امروز در فضایی زیست میکنیم که اطلاعاتِ فلسفی و علمی در دسترسِ همگان است؛ همه از نیچه و ویتگنشتاین میدانند و پادکستها انباشته از دادههای پراکندهاند. اما در پسِ این داناییِ ظاهری، هیچ پرسشِ اصیلی نهفته نیست. فیلسوف، دوستدارِ دانایی است، اما این دوستداشتن از سرِ وقوف به نادانی است. او میخواهد در این «جهل» بماند و از انجماد در جزمیتها بگریزد.
🔹 ما به دنبالِ آن «نقطهی کور» یا آن چیزی که از آن غافلیم نمیگردیم. هوش مصنوعی این توهم را تشدید میکند که همه چیز حلشدنی است و تفکر را به اطلاعات فرومیکاهد.
🔸 بنابراین، مسئلهی ما کمبودِ کتابخوان نیست، بلکه ماهیتِ خواندن و نوشتن در غیابِ تفکر است. حتی اگر همهی جامعه کتابخوان شوند، در جهانی که علم به اطلاعات تقلیل یافته، اتفاقِ بنیادینی رخ نخواهد داد. ما دچارِ «جهلِ مرکب» هستیم؛ نمیدانیم که نمیدانیم.
🔹 هشدارهای متفکرانی چون دکتر داوری، نه از سرِ مخالفت با تکنولوژی، بلکه تذکری است به اینکه همهچیز در حالِ استحاله به «اطلاعات» است. راهِ برونرفت، شاید تلاش برای تبدیلِ این جهلِ مرکب به «جهلِ بسیط» باشد؛ اینکه حقیقتاً دریابیم که نمیدانیم و نسبتِ خود را با جهان گم کردهایم. تنها در این صورت است که «مطالعه» به معنایِ واقعیِ کلمه، یعنی «نور انداختن» و روشن کردنِ وضعیتِ انسانیمان، محقق خواهد شد. ما به کتاب نیاز داریم، نه برای انباشتِ اطلاعات، بلکه برای یافتنِ پرسشهایی که ما را به خودآگاهیِ تاریخی و وجودی دعوت میکنند.
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
🔎 https://varastegi.ir/3628
✍🏻 سید علی روح الامین