eitaa logo
فروشگاه صریر
90 دنبال‌کننده
157 عکس
1 ویدیو
0 فایل
عرضه کننده انواع کتب دفاع مقدس آدرس : تهران - خیابان انقلاب - بین دوازده فروردین و فخر رازی پلاک ۱۲۶۶ تلفن : ۶۶۹۵۴۱۰۸ ارتباط با ما‌ @defaae_moghaddas 🌐خرید اینترنتی sarirpub.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فروشگاه صریر
🔺جنگال ✍ به کوشش یحیی نیازی 📚 انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس 🌐خرید اینترنتی 👇 https://sa
«یکی از واحدهای تأثیرگذار در نبردهای هشت سال دفاع مقدس واحد یا است. نیروهای این واحد با رصد فعالیت‌های دشمن از خطوط مقدم تا عمق منطقۀ نبرد از طریق دستگاه‌های الکترونیکی و بیسیم‌های غنیمتی و تجزیه و تحلیل اطلاعات آن‌ها، داده‌های ارزشمندی از موقعیت و توان دشمن به دست می‌آوردند و سپس با گزارش نتایج این اقدامات، کمک شایان توجهی به و در نبرد با دشمن می‌کردند.» کتاب حاضر در قالب گفت‌وگوهای بیست‌گانه، روایت تلاش‌ها و مجاهدت‌های سردار از فرماندهان اصلی جنگال در طول سال‌های است. روی جلد کتاب، عنوان و تصویری از راوی نقش بسته و پشت جلد نیز به بخشی تأثیرگذار از دستنوشتۀ وی مزیّن شده است: «هرکه بخواهد که کتاب و و و و و را بنویسد ناگزیر از حضور در این مکان پهناور مقدس است. اینجا سخن از شهر و روزمره‌گی‌های آن نیست؛ از کار روزانۀ عادی و رفتار و گفتار بیهوده نیست. اینجا سخن از خلق حماسه و بهشت است با تمامی عمق معنا و عظمت این دو کلمه.» @shop_sarir
فروشگاه صریر
🔺️سلیمانی عزیز ✍ نوشته‌ی : 🔹️ عالمه طهماسبی 🔹️ لیلا موسوی 🔹️مهدی قربانی 📚 انتشارات حماسه یاران
؛ خاطراتی متفاوت و خوانده نشده از سردار سپهبد شهید (رحمه الله علیه) ؛ اثری تولیدی و محصول مصاحبه‌ها، گفتگوها و خاطرات شفاهی دوستان، هم‌رزمان و آشنایان که سعی دارد با قلمی ساده و دلنشین، گوشه‌ای از زندگی مرد همیشه در صحنه جبهه مقاومت را ‍‍ پیشکش نگاه خوانندگان کند. 🔹️برشی از کتاب👇 زدیم بغل. وقت بود. گفتم: «حاجی قبول باشه.» ‌گفت: «خدا قبول کنه ان‌شاءاللّه.» نگاهم کرد. ‌گفت: «ابراهیم!» نگاهش کردم. ــ نمازی خوندم که در طول عمرم توی جبهه هم نخوندم. ــ حاج‌آقا شما همه نمازهاتون قبوله. قصه‌اش فرق ‌می‌کرد. رفته بود . قرار داشت با . تا رئیس‌جمهور برسد وقت اذان شد. حاجی هم بلند شد. اذان و اقامه‌اش را گفت. صدایش ‌پیچید توی سالن. بعد هم ایستاد به نماز. همه نگاهش ‌می‌کردند. می‌گفت در طول عمرش همچین لذتی از نماز نبرده بوده. پایان نماز پیشانی‌اش را گذاشت روی مهر. به خدای خودش ‌گفت: «خدایا این بود کرامت تو، یه روزی توی برای نابودی نقشه ‌می‌کشیدند، حالا منِ اومدم اینجا نماز خوندم.» @shop_sarir