شهرستان ادب
🔻تموّج نگاه
(امروز نوزدهم آذرماه، سالروز درگذشت معلم مهربان شعر، استاد #خلیل_عمرانی ست. به همین مناسبت ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از ایشان به روز میکنیم)
▪️رو به روی من نشستهای و آه میكشم
روی لحظههای عاشقم نگاه میكشم
لرزشی گرفته ذوقم از تموّج نگاه
هی مرتب اشتباه اشتباه میكشم
خندهام گرفته از خودم كه چند مرتبه
چشمهای آبی تو را سیاه میكشم
تو به هیچكس شبیه نیستی، به هیچكس
یا كه من فقط نشستهام گناه میكشم؟
بعدِ ناگهانستارهای كه پاك میشود
دست میبرم به آسمان و ماه میكشم
ماه رو به رویت، آه، یك نگاهِ سر به زیر
یك سپیده آفتاب را گواه میكشم
آفتاب هم تبسمش كم است، مبهم است
پاك میكنم و آه پشت آه میكشم
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 روایت عشق و خشونت در «خاکسفید»
(#خاک_سفید نام رمانی است از #حمید_بابایی که توسط نشر نیماژ منتشر شده است. #پروانه_حیدری در یادداشتی به معرفی این کتاب پرداخته است. این یادداشت را با هم میخوانیم.)
▪️ «... خاکسفید روایت آدمهایی است که قربانی محل زندگی خود میشوند و بر آنها برچسب زده میشود. انگار که راه گریزی برای فرار از این جبر جغرافیایی نیست. مانند اکبر که تنها به جرم بچۀ خاکسفیدبودن از دانشگاه اخراج میشود. یا بتول که مجبور میشود به یک زندگی عادی و عاقلانه تن دهد.
نویسنده ضمن ساختن فضاها، روابط آدمها و لحنهای متفاوت هرکدام از شخصیتها، روی مهمترین عنصری که میتواند از دل این خشونت سر بزند و زاده شود، دست گذاشته است؛ عشق. خاکسفید روایت دلدادگیهای نافرجام است. در این منطقه که منتظر بهانهای کوچک است تا ضامن چاقویی کشیده شود، شکمی دریده شود و خونی راه بیفتد؛ پویا میتواند به بتول دل ببندد، اکبر به هاسمیک و مریم به اکبر شاید. دو فصل اول و دو فصل آخر کتاب، طبق الگوی یکفصلـیکشخصیت پیش میرود... »
ادامه این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9866/
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 پریان زندانی در سطور تکراری
( پروندۀ #رمان_فانتزی شهرستان ادب، اینبار به سراغ معرفی کتاب #ریخت_شناسی_قصه_های_پریان اثر #ولادیمیر_پراپ رفته است. #مرتضی_شمس_آبادی در این یادداشت به معرفی و بررسی این اثر پرداخته است.)
▪️ «... ولادیمیر پراپ، محقق فرمالیست و روستبار با جمعآوری حدود صدقصۀ پریان روسی، به تحقیق و کنکاشی عمیق دربارۀ قصههای فولکلور پریان میپردازد و آنها را با جزئیاتی بسیار، تجزیه و تحلیل میکند. هرچند به گفتۀ خود او، اگر این قصهها که پراپ آنها را موادِ بررسی و تحقیق خود میخواند بیشتر بود، بهتر و کاملتر میتوانست نتیجهگیری کند و مبانی این دست از قصهها را از دلشان بیرون بکشد.
پراپ در نهایت کار خود، توانست به نحوی به فرمولهکردن داستانهای پریان، با توجه به موادی که در دست داشت، برسد و نشان دهد که این داستانها باوجود جزئیاتی متفاوت از هم، کلیات و شاکلهای شبیه به یکدیگر دارند و بسیاری موارد در بین ایشان مشترک است.
... قصههای پریان را میتوان بهنحوی مادرِ داستانهای فانتزی امروزی دانست. درحالیکه قصههای پریان بیشتر نقل میشدند و داستانهای فانتزی نگاشته.
قصههای پریان بر پایۀ زادبوم و فرهنگ و دغدغههای مردم بنا میشدند و داستانهای فانتزی با اینکه این ویژگی را هم میتوانند در خود داشته باشند، سعی در فرا مرز بودن، دارند و میخواهند هرکس در هربوم و فرهنگی، مخاطب داستان باشد... »
ادامهی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9812
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 باران موسمی
( #زیر_سر_کوه عنوان مجموعهشعری است از #فاطمه_هاوشکی که توسط انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسیده است. غزلی از این مجموعه را با هم میخوانیم.)
▪️ چقدر بارش باران موسمی خوب است
چقدر اینکه فروکش کند غمی خوب است
تو باید از همۀ شهرها عبور کنی
تنفس تو برای هر آدمی خوب است
درست لحظۀ آخر به داد هرکه رسی
بهطورمعجزهآسا و مبهمی خوب است
چقدر مثل خودم بودهام هزاران سال
چقدر مثل تو باشم اگر کمی خوب است
دمی به خنده میاندازی و دمی گریه
چقدر مثل تو معشوق دمدمی خوب است
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 رعایت انسان
( روزهای پایانی پاییز، سالروز تولد یکی از مهمترین شاعران ایرانیست؛ #احمد_شاملو که نام خود را با اشعار سپیدش در حافظۀ تاریخ ادبیات فارسی ثبت کرده است. #حسین_سامانی، شاعر و منتقد، یادداشتی نوشته است دربارۀ معنایی که شعر شاملو میتواند به زندگی ما ببخشد. )
▪️ «... وقت آن رسیده است که درکنار بحثهای ادبی یا شبهادبی با نگاهی دیگر به سراغ شاعران همعصرمان برویم و به جای پرسیدن «شاملو بهتر است یا اخوان؟» یا «شعر سپید اصلاً شعر است یا نه؟»، ببینیم هر کدام از این شاعران چه معناهایی را برای زندگی روزمره ما به دست میدهند؟ چشممان را به چه سویههایی باز میکنند یا در یک کلام چگونه زندگی ما را دگرگون میکنند؟ نه در مقام منتقدی ترش و عنق و نه در جایگاه هواخواهی سینهچاک و شیفته و نه حتی به عنوان متفکری که ریشههای توسعهنیافتگی ایرانیان را جستوجو میکند، بلکه به مثابه آنچه اصلاً هستیم: انسانی پوست و گوشت و استخواندار که رنج میکشد، که ملول میشود، که معنای زندگیاش را هر آینه از کف میدهد؛ اینبار گشوده و فروتنانه به گفتگو با شاعرانی بنشینیم که ممکن است کلامشان دمنوش گرم زمستانهای وجودیمان باشد. شاعرانی که در غوغای همین خیابانها، که زیر همین مهدود شهری و نه در گوشۀ خانقاهها و نه در خلوت باغهای درباری، قدم میزدند و نفس میکشیدند، دل میبستند و دل میکندند و شعر میگفتند.... »
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9879
☑️ @ShahrestanAdab