eitaa logo
شهید موسوی نژاد
380 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
7 فایل
🌷🌷 اینجا قراره که فقط و فقط از #شـهدا درس زندگی بگیریم 🌷🌷 مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن 🌹سرهنگ پاسدار شهیدسیدعبدالحسین موسوی نژاد ولادت: خمین ۱۳۴۸/۲/۱     شهادت: منطقه سردشت ۱۳۹۰/۴/۳۰ مزار:گلزارشهدای قم "روزانه خواندن زیارت عاشوراراامتحان کنید"
مشاهده در ایتا
دانلود
(س) ازسالے که به لطف خداتوانستیم خانه دارشویم تصمیم گرفت هرشهادت اهل بیت علیهم السلام درمنزل مان مراسم داشته باشیم بعضے وقتااعتراض می کردم که براے پذیراے پول نداریم می گفت باهمان چاے وخرماهم مے توان برقرارکردوبازباتوکل بر خدا همه چیزجورمے شداین مراسم تاهمین الان درمنزل ما برقراراست یک روزیکے ازدوستان پیغام داد به خوابم آمده وگفته درآخر هر مراسم توسل به سلام الله علیهارا فراموش نکنید عبدالحسین که اراده خاصے به مادرش (س)داشت باتنے و بادیدارحق شتافت.🌷🕊🕊🕊 ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 @shahidmosavinejad
(س)🌷 روزي وارد خانه شدم و مريم را رو به ديدم وقتي جلوتر رفتم، ديدم مريم روي دستانش مي‌زند و از او سؤال كردم كه مشكلي پيش آمده، چيزي نگفت اما بعدها براي من كرد كه من هر روز اعضاي بدنم را مواخذه مي‌كنم و از آنها مي‌پرسم كه امروز براي چه كاري انجام داد‌ه‌ايد .در ايام فاطميه روزي سرزده وارد خانه شدم و ديدم مريم به پهناي صورت مي‌ريزد و نام حضرت زهرا(س) را صدا مي‌زند . به او گفتم كه چرا اينقدر اشك مي‌ريزي؟گفت : شما اگر فوت كند چه كار مي‌كنيد، شادي مي‌كنيد يا گريه مریم علي‌رغم فعاليت زيادي كه داشت مي‌گرفت و تنها با نان و آب افطار مي‌كرد هيچ چيز او را راضي نمي‌كرد ️و همين موجب شده بود كه يك لحظه نداشته باشد تا اينكه در بهار عمر خود با رسيدن به مقام شهادت به آرامش هميشگي رسيد این بزرگوار در غروب سیزدهم مرداد ماه سال ۱۳۶۳ در حالی که همراه با دو تن از همکار خود بر مزار شهیدی که بنا به وصیت مادر شهید که از آنان قول گرفته بود هر سال به جای او بر سر مزار پسر شهیدش شوند، در حالی که راهی گلستان شهداي آبادان شده بودند مورد اصابت ترکش خمپاره بعثی قرار گرفتند و دو خواهر همراه او زخمی شدند و مريم فرهانيان نماد و مجاهدت زن‌ ايراني به فیض نایل شد ✍ به روایت زهرا سامری 🌷 @shahidmosavinejad
شهید موسوی نژاد
#مجنون_زهرا(س)🌷 روزي وارد خانه شدم و مريم را رو به #قبله ديدم وقتي جلوتر رفتم، ديدم مريم روي دستانش
(س)🌷 زمستان های قدیم برف های سنگین می باریدایشان بودگازنبودومجبوربودیم بالباس های واجاق خودمان راگرم کنیم باکاموالباسی بادمجانی رنگ برایش بافتم اول بسیارخوشحال شدوتشکرکردولی بعدلباس رانمی پوشیددلیلش راپرسیدم گفت ترجیح می دهم ازسرمایخ بزنم امااین رنگ لباس رانپوشم اصلامگرمی شودآدم رنگی راکه دوست نداردرابپوشد!! همیشه حرف از می‌زد و می‌گفت دوست دارد شهید شود اما امکان جبهه رفتن را نداشت چون کودکانش خردسال بودند و از طرفی هم همسرش راضی نبود، بنابراین تمام تلاش خود را پشت جبهه و برای تدارکات انجام می‌داد. همیشه می‌گفت شهادت را نمی‌خواهم مگر با کودکانم زیرا بی‌مادری درد بزرگی است. راکتی که به خانه تک دخترم اصابت کرد صدای مهیبی از کوچه آمد و باعث شد از منزل خارج شوم، همسایه‌ها مدام باهم پچ‌پچ می‌کردند اما چیزی به من نمی‌گفتند با التماس از آنان خواستم چه اتفاقی افتاده که یکی از آن‌ها دخترم را نشان داد و گفت به خانه فاطمه خانم اصابت کرده و با کودکانش شده‌اند. سراسیمه خود را به آنجا رساندم اما با بدن تکه‌تکه شده فاطمه روبه‌رو شدم به‌طوری‌که تکه‌های بدنش را در پیچیده بودند و فرزند کوچکش امیرحسین نیز سر نداشت...🕊 شهادت ایام فاطمیه @shahidmosavinejad
شهید موسوی نژاد
#مجنون_زهرا(س)🌷 زمستان های قدیم برف های سنگین می باریدایشان#باردار بودگازنبودومجبوربودیم بالباس های
(س)5⃣🌷 ⚜وقتی شهید شد دیدمش. آرام افتاده بود روی. انگار که سال‌هاست ، بی‌دغدغه. گفتند هر کس را دید، بیاید به سنگر فرماندهی و اطلاع بدهد. رفتم؛ اما هر چه خواستم حرف بزنم، نشد. بغضم ترکید و گریه کردم. نمی‌شد وصف کرد. سخت بود. بریده بریده هر چه دیده بودم را گفتم. ⚜شهید «محمد فرومندی» بغلم کرد. دلداری­‌ام داد و برایم از شهید «شجیعی» گفت و ادامه داد: «شهید «شجیعی» قبل از عملیات «والفجر ۸» در خواب از حضرت (س) خواسته بود تا پیروزی عملیات را ببیند و بعد شهید بشود». (س) نیز فرموده بودند: «تو پیروزی را می­ بینی و به شهادت می‌­رسی» @shahidmosavinejad
شهید موسوی نژاد
#مجنون_زهرا(س)🌷 زمستان های قدیم برف های سنگین می باریدایشان#باردار بودگازنبودومجبوربودیم بالباس های
(س) ✍از خواب پريدم كسي داشت بلند بلند گريه مي كرد! ... رفتم توي راهرو حدس مي زدم عبدالحسين بيدار است و دارد دعايي مي خواند وقتي فهميدم خواب است اولش ترسيدم بعد كه دقت كردم ديدم دارد با حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیه) حرف مي زند. حرف نمي زد ناله مي كرد و درد و دل اسم دوستان شهيدش را مي برد مثل مادري كه جوانش مرده باشد به سينه مي زد و تو هاي و هوي گريه مي ناليد: اونا همه رفتن مادر جان پس كي نوبت من مي شه؟ آخه من بايد چه كار كنم؟... @shahidmosavinejad
(س) ازسالے که به لطف خداتوانستیم خانه دارشویم تصمیم گرفت هرشهادت اهل بیت علیهم السلام درمنزل مان مراسم داشته باشیم بعضے وقتااعتراض می کردم که براے پذیراے پول نداریم می گفت باهمان چاے وخرماهم مے توان برقرارکردوبازباتوکل بر خدا همه چیزجورمے شداین مراسم تاهمین الان درمنزل ما برقراراست یک روزیکے ازدوستان پیغام داد به خوابم آمده وگفته درآخر هر مراسم توسل به سلام الله علیهارا فراموش نکنید عبدالحسین که اراده خاصے به مادرش (س)داشت باتنے و بادیدارحق شتافت.🌷🕊🕊🕊 ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 @shahidmosavinejad
(س) ازسالے که به لطف خداتوانستیم خانه دارشویم تصمیم گرفت هرشهادت اهل بیت علیهم السلام درمنزل مان مراسم داشته باشیم بعضے وقتااعتراض می کردم که براے پذیراے پول نداریم می گفت باهمان چاے وخرماهم مے توان برقرارکردوبازباتوکل بر خدا همه چیزجورمے شداین مراسم تاهمین الان درمنزل ما برقراراست یک روزیکے ازدوستان پیغام داد به خوابم آمده وگفته درآخر هر مراسم توسل به سلام الله علیهارا فراموش نکنید عبدالحسین که اراده خاصے به مادرش (س)داشت باتنے و بادیدارحق شتافت.🌷🕊🕊🕊 ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 @shahidmosavinejad