eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
856 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
41 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده،محسن حججی،نوید صفری،صادق عدالت اکبری،حامد سلطانی تاریخ تاسیس: 1396/05/29
مشاهده در ایتا
دانلود
عزیزم ارزش آدم‌ها به دلهره‌ایست که در نبودنشان درست میشود... 💔 😔
🍃دستنوشته کامل شهیدنوید صفری: «زیارت عالی و پرفیض زیارت عاشورا را بخوانید از طرف من و به ارباب ابراز ارادت کنید. آه که تمام حسرتم این است که چقدر دیر فهمیدم زیارت عاشورا چیست و حیف که فقط روزی یک مرتبه بیشتر نصیبم نشد و بدانید هرکه ۴۰ روز عاشورا بخواند و ثواب آن را هدیه بفرستد، حتما تمام تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت او را بگیرم و اگر نه در آخرت برای او جبران کنم. حتی یک عاشورا هم قیامت می‌کند با روضه ارباب از زبان مادر و خواهرش. ان‌شاءالله شرمنده شما نباشم.» از مراغه🍃 ۱۸ آبان سالروز شهادت شهید نوید🍃 این دستنوشته را با دستخط خود شهید اینجا ببینید: 👇 https://eitaa.com/shahidonline/8 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🍃
هفته‌ای چند بار با هم حرف می‌زدیم. به خاطر دارم در زمان شهادت ، نوید در سوریه بود و خیلی از این مسأله ناراحت شده بود که از دیگر رفقایش عقب مانده است. با ما تماس گرفت و تأکید کرد حتماً حتماً در مراسم تشییع پیکر شهید حججی شرکت کنیم. شهید محسن حججی اول محرم شهید شدند و ایشون آخر صفر. 🌹 روایت خواهر بزرگوار شهید ۱۳۹۶.۰۸.۱۸ شهادت/۱۳۶۵.۰۴.۱۶ولادت نشر مجدد... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🍃
پیام همسر برای کسانی که تصمیم به دادن رای ندارند.... ⃣4⃣ @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🕊
6.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 صدای را با گوش جان می شنوید لحظه آخر ازت سوال می کنند فلانی میای یا می مونی.... 💔 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
📸حضور رهبر انقلاب بر مزار 🔹شهیدی که ۱۵ آبان سال ۱۳۹۶ در منطقۀ بوکمال سوریه زخمی و به اسارت داعش درآمد. بعد از آزادی بوکمال پیکر این شهید ۵ آذر همان سال شناسایی شد که سر از پیکرش جدا شده بود. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🕊
1.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یلدا؛ دوست داشتنِ توست همانقدر طولانی و همانقدر تمام نشدنی . . . 💔 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🕊
ساعت سه نیمه شبِ دوازدهم بهمن ۹۵،  به فاصله کمتر از یک متر از آقا نوید آسمانی شد. به گواهی خیلی از دوستانش، حال و هواش بعد از شهادت شهید سعید طور دیگه ای شد و حس جاموندن تمام وجودش رو بعد از شهادت سعید گرفته بود. حسرتی که خیلی اوقات در چشمانش می دیدم، بعد از شهادت شهید علیزاده، هرکاری از دستش برمیومد، برای رفیق آسمانیش انجام داد، به ویژه در پرکردن جای خالی سعید برای مادرش. یه روز که خیلی حالش منقلب بود و معلوم بود حسابی دلش هواییه، بهم گفت : "دیشب بعد نماز مغرب سعید اومد بهم سرزد، کنارم نشست و حال و احوالمو پرسید و خووب حسش کردم که کنارمه" حتی به مادر شهید زنگ زد و گفت که حاج خانوم دیشب آقاسعید پیش ما بود. خدارو هزاران مرتبه شکر که امسال دیگه حسرت نرسیدن و جاموندن رو نداری… گوارای وجودت شهادت و رسیدن به خدا و همنشینی با اهل بیت و دیدار رفقای شهیدت. سلام ما رو به همشون برسون. ✍ راوی : همسر شهید @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🕊
17.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هفته‌ای چند بار با هم حرف می‌زدیم. به خاطر دارم در زمان شهادت ، نوید در سوریه بود و خیلی از این مسأله ناراحت شده بود که از دیگر رفقایش عقب مانده است. با ما تماس گرفت و تأکید کرد حتماً حتماً در مراسم تشییع پیکر شهید حججی شرکت کنیم. شهید محسن حججی اول محرم شهید شدند و ایشون آخر صفر. 🍂خیلی دوست داشت مثل ایشون شهید بشه و به آرزویش رسید و با قساوت سر از بدنش جدا کردند.🍂 روایت خواهر بزرگوار شهید🌷 الا لعنت الله علی القوم الظالمین🍃 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🕊
‌از امام صادق ع روايت شده است: رؤيا و خواب ديدن بر سه قسم است: ترسانيدن شيطان خواب‌هاى پريشان. ___ 🍃 اون روز خیلی حالم خراب بود همش فکراین که آیاشهدابرای ما کاری میکنند!؟ بااین همه گناه چه کنیم. که بازهم روی خوش  و . ازکارتفحص برگشته بودیم گرمای هوا،سختی کار،وزش بادهمراه باخاک رمقی نمانده بود؛که خواب رفتم. دیدم تازه ازماموریت برگشتم خونه. کنارخانواده نشسته ام تلویزیون داره مستندجبهه نشون میده. اعزام نیرو وصحنه های شهادت، مجروحیت بچه ها،یهویی به خانمم همون در  گفتم خانم اینجایی که رزمنده هادارن اعزام میشن همین  روبروی خونه ماست. گفتم بزاربرم ببینم میتونم بچه ها راببینم. توخواب ازجام بلندشدم رفتم سمت مسجد. یکی ازهمون رزمنده ها که توی تلویزیون دیده بودم جلوی درب مسجدایستاده بود.  ازش پرسیدم شماهمان بچه هایی هستیدکه تازه فیلمتون پخش شد؟ گفت اره دیگه مابودیم! گفتم اون حاجی که  شما بودکجاست؟ گفت داخلِ... گفتم میشه ببینمش جواب دادآره الان میرم صداش میزنم.  همین که خواست راه بیافته من هم همراش رفتم برگشت نگاهم کردگفت شماها نمیتونیدوارداینجابشید.😔 حالاتوخواب بخودم میگم خوشابحالتون شما . رفت داخل دیدم درب بازشدیک آقایی قدبلندچهارشونه موهای طلایی ریش طلایی خیلی خوش هیکل وخوش تیپ ازدرب آمد بیرون.  توعالم خواب به خودم گفتم عه،این بنده خداچقدر برام آشناست گفتم آره میشناسم این  هست. رفتم جلوباهاش روبوسی کردم.  بهش گفتم من دارم فلان جاکار میکنم از بچه های .  همین حالا هم ازماموریت برگشتم گفت میدونم.  کلی باهم حرف زدیم. مشغول صحبت بودیم.  یهویی دیدم یکی سراسیمه آمد جلو.  یه نگاهی به آقا  کرد گفت : حاج اقا باز یکی از بچه هاتون خراب کاری کرده.  یک دفعه دیدم رنگ صورت آقا نوید عوض شد.   تنش بود که خونی بود.  دیدم آقا نوید پیراهنش را از تن در آورده داره میره... گفتم حاجی چرا با این پیراهن این لباس حرمت داره.  یه  بهم کرد.  گفت... شما چی فکر میکنید... هروقت رفقای ما اشتباهی ... یا  کنند ما مجبوریم با همین پیراهن خونی  گفت بچه ها بعضی وقتا با کاراشون آبروی ما را میبرن... این را گفت و رفت...!!! از خواب که بیدار شدم دیگه حالم دست خودم نبود.. خدا کمک کنه این قدر مایه  نباشیم. اینستای رسمی