همیشه و همه جا ربط بین پدرم و حضرت ابالفضل را جستجو میکردم
همیشه به این ارتباط فکر میکردم....
اما وقتی پدر بد حال بودند و ما مضطر دیگه هیچ ربطی برام مهم نبود
فقط به آقا التماس میکردم
دیگه منطق و رابطه حالیم نبود
گاهی آنچنان به مولا قسم میدادم
که از خودم خجالت میکشیدم...
عصر روز یکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱
وقتی دکترِ اتاق عمل گفت که پدرجون حالشون خوب نیست حضرت عباس را به ناامیدی شون در کربلا قسم دادم
گفتم آقا شما مزه نا امیدی را چشیدید میدونید چه دردیه😭
نزار من نا امید شم 😭
و آقا اون روز مره ناامیدی را به ما چشاندند
خیلی درد جانسوزی بود🥺
بمیرم برای خجالتت آقا روبروی مولایت سیدالشهدا😭😭
الان اما در روز تاسوعا باز داغ ها تازه شد و باز به ارتباط فکر میکنم
به آقای علمداری که همه افتخارش سربازی برای ولایت بود
و جانبازی صبور که ۴۱ سال علَم سربازیِ ولی را با کمر تیر خورده و پای بی حس بلند کرد😭
و امروز روز سلام بر جانبازان شهید است:
سلام خدا بر شما ای نشسته علمدار مولا🪴
سلام خدا بر شما ای جانباز جان باز❤️🩹
ای سرباز نِشسته اما از پا ننشسته💔
سلام خدا بر شما و نسبت شما با مولای علمدارتان
سلام ما را به آقای بی دستمان برسانید
و سربازی ما را امضا کنید🥺
#فرزند_شهید
#محرم
#جانباز
#تاسوعای_حسینیع
http://eitaa.com/shaheedasqareabdollahy