یکی از ویژگی های شهید عبداللهی این بود که
مقید بودند در طول روز علاوه بر یک جزء قرآن یک سری از دعاهای ویژه و خاص رو حتما بخونند
و به خاطر اینکه دستهاشون اخیرا بی حس شده بود و نمیتونستند قرآن یا مفاتیح دست بگیرند اخیرا همه دعاها و زیارت هایی که در طول روز میخواستند بخونند در گوشی بود
و آنها را گوش می دادند
این عکس مربوط به یک ماه قبل از شهادتشون بود که دعای مشلول را میخوندند البته که حال خوبی هم نداشتند و بین دعا بیهوش میشدند ولی دعا را تا پایانش میخوندند🥺
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
بسمه تعالی
مجلس روضه هفتگی
در منزل جانباز شهیدحاج اصغر عبداللهی
همزمان باروزولادت امام جواد علیه السلام
به قصد تعجیل فرج
دوشنبه ۲بهمن
از حوالی یک ساعت به اذان مغرب
ویژه خواهران وبرادران
✅مکان خیابان هشت بهشت غربی خیابان ملک شمالی کوچه شماره ۷ منزل شهید
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
بسمه تعالی
مجلس روضه هفتگی
در منزل جانباز شهیدحاج اصغر عبداللهی
به قصد تعجیل فرج
دوشنبه ۹بهمن
از حوالی یک ساعت به اذان مغرب
ویژه خواهران وبرادران
✅مکان خیابان هشت بهشت غربی خیابان ملک شمالی کوچه شماره ۷ منزل شهید
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
این عکس یه دنیا حرف داره....
رفیقی که بعد از شهادت هم به پای رفاقت مونده
آقای قاسم پیوندی همسایه و همراه همیشگی پدر که همه جا پشت ویلچرشون را می گرفت و با هم به روضه و مسجد می رفتند💜
زمان مسجد رفتن پدرجون را می دانست و همون ساعت پشت در خونه بودن
هر جا روضه ای پیدا میکردند که پله نداشت با پدر راهی می شدند...
چه شبها و روزها که در کوچه های خیابان ملک با هم بدنبال جایی برای اشک ریختن بر امام حسین بودند 😭
هنوز که به اولین مواجهه ام با ایشون بعد از شهادت پدر فکر میکنم کمرم تیر میکشه...
الان هم رفیق پدر همچنان رفاقت میکنند ....
هر وقت چراغ حجله شهید دم درب خانه مان خاموش باشه با بغض غریبی می خواهد که روشنش کنیم....
و هنوز هم ویلچر پر خاطره روزهای گذشته براشون مقدس هست...
و هنوز هم حتما پدر به رفیقشون فکر میکنند....🥺
خواب چند وقت پیش یکی از آشنایان این حرف را تایید میکنه:
که شهید عبداللهی وارد خونه شون شده بودند و نگران بیماری همسر...
آقای قاسم پیوندی وارد خونه میشند
پدرجون می پرسند: از کجا فهمیدی من اینجام ؟
_ از نوری که از اینجا کوچه را روشن کرده
و بعد از شهید لباسی خواسته بودند برای درد کمرشون
و شهید لباس نورانی به ایشون داده بودند....💚
رفاقت تا ابد ادامه داره...💜💚
ببینیم با کیا رفیقیم؟....
#دلنوشته_دخترشهید
آدرس کانال مسجدملک درپیام رسان ایتا
eitaa.com/masjedemalek
بسمه تعالی
مجلس روضه هفتگی
همزمان باأیام الله دهه فجر
وشهادت حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام
در منزل جانباز شهیدحاج اصغر عبداللهی
به قصد تعجیل فرج
دوشنبه ۱۶بهمن
از حوالی یک ساعت به اذان مغرب
ویژه خواهران وبرادران
✅مکان خیابان هشت بهشت غربی خیابان ملک شمالی کوچه شماره ۷ منزل شهید
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
هدایت شده از شهید عارف حاج اصغر عبداللهی
بسمه تعالی
مجلس روضه هفتگی
همزمان باأیام الله دهه فجر
وشهادت حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام
در منزل جانباز شهیدحاج اصغر عبداللهی
به قصد تعجیل فرج
دوشنبه ۱۶بهمن
از حوالی یک ساعت به اذان مغرب
ویژه خواهران وبرادران
✅مکان خیابان هشت بهشت غربی خیابان ملک شمالی کوچه شماره ۷ منزل شهید
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
روزی پرسیدم چه خبر از دوستان جانباز قطع نخاعی؟!
گفت اکثرا شهید شدند وعلت ماندن من دوچیز است:
۱- فداکاری همسرم( چون چه بسا همسرانی که نتوانستند در کنار مردی که قطع نخاعی ست بمانند ورفتند)
۲-دعای مادرم(هر خدمتی به مادر میکنم میگوید:مادر! خدا عمرت دهد)
روزی که ایشان به منزل مادر دعوت شده بودند، زودتر از زمان معمول آمدند وبه من گفتند: ازت کمک میخوام که پای مادرم را ببوسم!
گفتم چگونه؟!! شما روی ویلچر؟!
گفت: مادر را ببر روی تخت تا بخوابند وورزش انگشتان پارا برایشان توضیح بده، من خودم را به تخت میرسانم.
به هر شکلی بود، زمینه را فراهم کردم و ایشان هم بلافاصله، ویلچر را به کنار تخت چسباند وپای مادر را از دست من گرفت وبوسید وبه چشمان خود گذاشت.
آری او خدمت به مادر را به حد اعلا رسانده بود و فقط همین کار مانده بود.
به نقل از خواهر شهید
#سبک_زندگی_شهداء
#شهید_اصغر_عبداللهی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy