سیدالعلماء
🔺 درخواستی از امام رضا علیهالسلام
🔹 در شرح حال حضرت #رضا علیهالسلام مطلبی ذکر شده که بايد به آن توجه کرد.
وقتی حضرت ولايتعهدی #مأمون را به اجبار پذيرفت، به ايشان گفتند که شما نماز عيد #فطر را بخوانيد، اما حضرت فرمودند: قرار است که من اين کارها را نکنم و به کارهای مربوط به #دولت کاری نداشته باشم، ولی چون خيلی اصرار کردند، حضرت فرمودند: اگر من نماز عيد بخوانم، نماز عيدی که جدّم #پيامبر و جدّم #امیرالمؤمنین میخواندند، من هم مثل آنها نماز میخوانم.
و ما بايد از حضرت درخواست کنيم که #تحصيلات و دانش آموزی و #دانشجو بودنمان را آنطوری که خودشان میخواهند به ما ياد دهند و ما آنگونه باشيم.
بايد به حضرت عرض کنيم: شما میفرمایید اگر من برای برپایی نماز عيد بروم، همانطوری میروم که جدّم میرفتند؛ ما هم میخواهیم اگر دانشجو هستيم، آنطوری باشيم که شما و جدّ شما هستيد و دوست داريد. اين مطلب را بايد از حضرت بخواهيم و حضرت در امر دانش آموزی سلیقهشان اين است که مثل خانوادهی ايشان و #ائمه اطهار باشيم.
خانوادهی ائمهی اطهار دستورات #تعليم و #تعلم امور علمی را نشان دادهاند. جدّ بزرگوارشان حضرت #علی علیهالسلام در حکمت ۱۳۹ #نهج_البلاغه (نهج البلاغه مرحوم فيض الاسلام) اين موضوع را مطرح فرمودهاند که به هر کسی نبايد #دانش آموخت زيرا از دانش استفادهی ابزاری در راه #گناه میکند بلکه بايد افرادی که لياقت #دانش_آموز شدن را دارند انتخاب کرد برای دانشجويی.
حضرت در آن حکمت چنين میفرمایند:
ها اِنَّ هاهُنا لَعِلماً جَمّاً، لَو اَصَبتُ لَهُ حَمَلَةً! بَلَی اَصَبتُ لَقِناً غَيرَ مَأمُون عَلَيهِ، مُستعمِلاً آلَةَ الدّين لِلدُّنيا، وَ مُستَظهِراً بِنِعَم اللهِ عَلَی عِبادِهِ، وَ بِحُجَجِهِ عَلَی اولِيائِهِ،
اَؤ مُنقاداً لِحَمَلَةِ الحَقِّ، لابَصيرَةََ لَهُ فی اَحنائِهِ، ينقَدِحُ الشَّکُّ فی قَلبِهِ لِاَوَّلِ عارِض مِن شُبهَة.
الا لاذا وَ لاذاکَ!
اَؤ مَنهُوماً بِاللَّذَّةِ، سَلِسَ القِيادِ لِلشَّهوَةِ، اَؤ مُغرَماً بِالجَمع وَ الاِدِّخار، لَيسا مِن رُعاةِ الدّين فِی شیء اَقرَبُ شیء شَبَهاً بِهِما الاَنعامُ السّائِمَةُ! کَذلِکَ يموتُ العِلمُ بِمَوتِ حامِلِيهِ!.
حضرت خطاب به #کميل ابن زياد میفرمایند: بدانکه در سينهی من دانش فراوانی انباشته است، ای کاش کسانی را مییافتم که میتوانستند آنرا بياموزند!، آری #تيزهوشانی مییابم، اما مورد #اعتماد نمیباشند؛ #دين را وسيلهی #دنيا قرار داده و با #نعمتهای خدا بر بندگان و با #برهانهای الهی بر دوستان خدا فخر میفروشند!.
يا گروهی که #تسليم حاملان حق میباشند اما ژرف انديشی لازم را در #شناخت حقيقت ندارند، که با اولين #شبههای شک و ترديد در دلشان ريشه میزند،
پس نه آنها و نه اینها سزاوار آموختن دانشهای فراوان من نمیباشند.
يا فرد ديگری که سخت در پی #لذت بوده و اختيار خود را به #شهوت داده است، يا آن که در #ثروت اندوزی #حرص میورزد، هيچ کدام از آنان نمیتوانند از دين پاسداری کنند و بيشتر به چهارپايان چرنده شباهت دارند!
و چنين است که دانش، با #مرگ دانشمندان میمیرد.
بنابراين #معلمين بايد افرادی را که در #تحصيل دانش نظر #پاک دارند، تعليم دهند نه افرادی که نظر ناپاک دارند و از فراگيری #علم به دنبال علاقهمندی به گناه و کارهای دنيوی هستند و چنانچه اين افراد علم بياموزند به ضرر #مملکت میشوند!.
۱۳۸۷.۴.۱۲
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
سیدالعلماء
🔺 شرح حدیث قسمت دوم 🔹 عبارت « عَلِمتُ... » حضرت میفرمایند "عَلِمتُ". نمیفرمایند "ظَنَنتُ". #گمان
🔺 شرح حدیث
قسمت سوم
عبارت «عَلِمتُ أنّ رِزقی لایَأکُلُه غَیری فَاطمَأنَنتُ»
فهمیدم که آنچه که روزی من باشد دیگر کسی آن را نمیخورد. در نتیجهی این اعتقاد، #حرص از بین میرود.
ولذا #تاجر مسلمانِ بی حرص، آخرین کسی است که سر میزش میآید. اما تاجری که فقط امیدش به چک و سفته و داد و ستد است، اول کسی است که بر سر کار میرود؛ چرا که آن شخص، خاطرش جمع است و با خودش میگوید #قرآنم را میخوانم و #تربیت زن و بچهام را انجام میدهم و #زن و #فرزند را رسیدگی میکنم و ساعت ۸ یا هرموقع شد میروم سر کار.
اما شخص حریص میگوید حتماً باید راننده قبل از طلوع در خانه من حاضر باشد که من را برساند به #بازار و تا کاسبهای دیگر نیامدهاند من زود مشتریها را جلب کنم. وقتی اینطور در کار افتاد، خسته میشود و آنوقت که به خانه برمیگردد نه حال #نماز دارد، نه حال تربیت فرزند دارد، نه حال #همسر دارد. حرص اینجور میکند آدم را.
واعظ هم همینطور است، اگر خدایی نکرده #واعظ، #مداح، #طلبه، خدایی نکرده در این #فکر افتاد که ما هرچی درس برویم #حقوقمان زیادتر میشود، مداح و #منبری بگویند هر چی مجلس بیشتر برویم پاکتمان بیشتر میشود، اینها دیگر به خودشان و خانوادهشان نمیرسند.
و لذا یک وقت میبینید اولادهای ما خدایی نکرده بیتربیت میشوند. برای اینکه تفکرمان درست نبوده، هِیْ اینجا برو، هی آنجا برو. اینور منبر برو، آنور درس بگو، در خانهها درس بگو، به دخترها درس بگو، از این مدرسه به آن مدرسه...
#دبیر و #معلم وقتی که حریص شدند درسشان هم فایده ندارد، #اخلاقشان هم فایده ندارد.
این «علمت أن رزقی لایأکله غیری فاطمأننتُ»، یعنی دیگر هیچ تشویش و دلهره ندارم که درآمدم کم میشود یا زیاد؛ و لذا شما وقتی #دبیر و #معلم شدید میفرستند شما را #دانشگاه که درس بدهید یا چیز دیگر. خاطرتان جمع باید باشد که مثلاً من این کلاس را باید خوب درس بدهم بعد بروم کلاس دیگر. پس اگر شاگردی سؤالی کرده اگر دیدم نفهمید، زنگ میزنم آن کلاس را تعطیل میکنم تا این مسئله را به این بچه بفهمانم، اگر #شبهه کرده شبههاش رفع شود.
فکر #پول نباید بود، پِی پول نباید بود، دنبال #هدایت باید باشیم.
معلمی که حقّش از #پدر بیشتر است یعنی اینجور معلم. نه کسی که میآید روی تخته سیاه ریاضیات را حل میکند و میرود که خودش را برساند به آن یکی کلاس! این معلمی نیست، این حرفه است. مثل نجار و بنا، کاسب است.
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
🔺ولادت حضرت عیسی (علی نبینا وآله و علیهالسلام)
🔹دربارهی رو به خدا کردن در مساجد -که بنده و امثال بنده مانند #حیوانات در این مکانها حضور پیدا میکنیم!- روایتی در کتاب #خصال از حضرت #علی علیهالسلام نقل کردهاند: «إن الله عزّوجل أوحی إلی عیسی بن مریم علیهماالسلام: قل للملأ من بنی إسرائیل لایدخلوا بیتاً من بیوتی إلا بقلوب طاهرة و أبصار خاشعة و أکفّ نقیة»
( #خصال ج۱ص۳۳۷
#بحارالانوار ج۴۲ص۱۶)
[خداوند به حضرت عیسی وحی کرد که به بنیاسرائیل بگو وارد خانهی من نشوند مگر با قلبهایی پاک وچشمهایی خاشع ودستهایی پاکیزه]
همانطورکه در تمام #عمر برای ما حتی یکمرتبه هم اتفاق نیفتاده که با لباس کثیف وآلوده و نشُسته، در مجالس دیگران وارد شویم، خداوند به #عیسی پیام داد: «لا یدخلوا بیتاً من بیوتی إلا...»؛ میفرماید که در خانهی من داخل نشوند تا شرایطش را ایجاد کنند.
«قلوب طاهرة»؛ #قلب برای [رسیدن به محضر] خداوند -بِلاتشبیه- مثل سروصورت برای ماست. چگونه است که اگر ما سر و صورتمان خونآلود و کثیف و چرکآلود باشد، هیچگاه در هیچ مجلسی وارد نمیشویم؟ قلب ناپاک ما هم باید در مساجد حضور پیدا نکند، مگر این که #پاک شود. اگر #انسان ملتفت بشود که در حالی از حالات بدِ او، دیگران بر او مطلع شدهاند، از خجالت میخواهد آب بشود و این برای او بزرگترین #مصیبت است.
اگر این مصائب را ما مصائب بدانیم، دیگر مصائب دنیایی قابل نمیشود که به آن #توجه کنیم. همّ و غمّمان واحد میشود.
#مسلمان و #مومن بعد از آن که #گرایش به خدا پیدا کرد، مصیبتش، مصیبت خداداری میشود. دیگر، مصیبتهای خانهداری، زنداری، پدر و مادر داری، وطنداری، تمام اینها کوچک میشود.
این مصیبت که قلب من ناپاک است، سرتاپا #حسد است، سرتاپا #کینه است، سرتاپا #جهل و #غفلت و #وسواس است و من دارم با این شکل میآیم به #مسجد و رو به خدا میایستم؛ اگر این مصیبت واقعاً برای انسان پیدا شود، دیگر همینطوری وارد مسجد نمیشود، بلکه در حال مخصوصی وارد مسجد میشود که فرمود: «لضحکتم قلیلاً و لبکیتم کثیراً»؛ [ #بحارالانوار ج۸۴ص۱۳۱]؛ یعنی #خندههایتان کم و #گریههایتان زیاد میشود.
«و أبصارٍ خاشعة»؛ چهوقت ما ملتفت بودیم که همانطوریکه بدون #وضو در شبستان و محراب وارد نمیشویم، بی #اشک چشم هم وارد نشویم؟!
این معنی #حضور در برابر خداست؛ چیز تازهای نیست، منتهی از بسکه به مسائل #مادی اُنس گرفتهایم و از خدا دور بودهایم، به نظرمان عجیب میآید؛ مگر میشود کسی #مسجد نرود مگر با اشک چشم؟! بله، میشود؛ کافی است یک ذرّه خدا به ما بفهماند آن چیزی را که به #اباذر و #سلمان و #مقداد و #بلال فهماند.
«و أکف نقیّة»؛ دستی که به چیزی خورده که نباید بخورد -چه مال و چه غیر مال- این ناپاک است.
با دست ناپاک وارد مسجد نشوید. با #قلب آلوده وارد مسجد نشوید. با چشم خشک وارد مسجد نشوید. همهی اینها لوازم خداداری است، ولی ما به بُتهایی که داریم، انس گرفتهایم و #خیال کردهایم خداداری میکنیم!.
همینکه در دوران بچگی و ابتدای #تکلیف به ما گفتهاند #نماز بخوانید و #ثواب دارد و با آبنبات ما را تشویق کردهاند، همان حال برای ما بعد از ۶۰-۷۰ سال مانده. برای بنده مانده.
اسم این دولا راست شدن را گذاشتهام نماز. اسمش را گذاشتهام #ذکر خدا. سورهی #حمد، سورهی قل هو الله، #قرائت_قرآن.
همهچیز به همین میزان در سطح #کودکی مانده، ولی حقیقت آن چیزی است که بر زبان مبارک #علی علیهالسلام جاری شده.
همانطوریکه آدم اگر #جنب باشد، #حرام است بیاید در صف #جماعت، و حرام است وارد مسجد بشود، خرابی قلب و تاریکی و ناپاکی قلب هم یک جنابتی است برای قلب.
مرحوم #مجلسی در بحار توضیح میدهد که «قلوب طاهرة» یعنی چه؟ میفرمایند: «أی من الإعتقادات الباطلة»؛ پس انسان باید هر کاری دارد بگذارد زمین. فقط به آن ضرورات #زندگی بپردازد و برود دنبال تعمیر قلب، #اصلاح_قلب، اصلاح #باطن.
ما بشریم دیگر! #حیوان که نیستیم! گوسفند که نیستیم. به ما میگویند شما #بنده خدا هستید. کو؟! کو؟ بنده، کجایم بندهی خداست؟! مهمتر از همه باید قلب من با خدا باشد، که نیست. سرتاپایش را چیزهایی گرفته؛ آن موقعیکه وسائل سواری و زینت انسان به اسب و قاطر و شتر بود، به افرادیکه علاقه به این چیزها داشتند، گفته میشد قلبتان طویله است؛ چون اسب و شتر و قاطر درونش است. حالا قلبهای ما گاراژ است. چون انواع موتور و ماشین و... درونش است.
مرحوممجلسی در ادامه میفرماید: «و الأخلاق الدنیة»؛ #حرص، #پول_پرستی، #حسادت. آدم یک چیزی از همکارش میبیند، چقدر ناراحت میشود؛ مثلاً با هم، همکلاس بودهاند، حالا مثلاً فلان جلسه برای همکلاسی سابقش کف زدهاند. آدم ناراحت میشود! این قلب که قلب نیست. کاش این قلبها را که مثل قلب امثال بنده هستند سگ بخورد!...
✅ مرحومآیتاللهسیدابراهیمخسروشاهی
@seyedololama
7.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 خطر #حرص نابودگر در #انسان پستتر از #حیوان
۹۳٫۶٫۶
✅ مرحوم آیتالله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
15.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 دلسوزیهای دانشمندان مشفق
🔹 خطر #میل های نهفته در درون انسان همچون #حرص بر #ریاست
میلها همچون سگان خفتهاند
اندریشان خیر و شر بنهفتهاند
چونک قدرت نیست خفتند این رده
همچو هیزمپارهها و تنزده
تا که مرداری در آید در میان
نفخ صور حرص کوبد بر سگان
چون در آن کوچه خری مردار شد
صد سگ خفته بدان بیدار شد
حرصهای رفته اندر کتم غیب
تاختن آورد سر بر زد ز جیب
مو به موی هر سگی دندان شده
وز برای حیله دم جنبان شده
صد چنین سگ اندرین تن خفتهاند
چون شکاری نیستشان بنهفتهاند
( #مولوی )
🔸 «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ»¹؛ خطر غفلت از #امتحان الهی؛ #زیارت بدون اولویت!
🔺 ضرورت #ریاضت_علمی
۹۳٫۶٫۶
✅ مرحوم آیتالله سید ابراهیم خسروشاهی
______
۱) [ #عنکبوت :۲]
@seyedololama
سیدالعلماء
⬆️ ص۲ 🔺 شرح حدیث قسمت دوم 🔹 عبارت « عَلِمتُ... » حضرت میفرمایند "عَلِمتُ". نمیفرمایند "ظَنَنتُ
⬆️
ص۳
🔺 شرح حدیث
قسمت سوم
🔹 عبارت «عَلِمتُ أنّ رِزقی لایَأکُلُه غَیری فَاطمَأنَنتُ»
فهمیدم که آنچه که روزی من باشد دیگر کسی آن را نمیخورد. در نتیجهی این #اعتقاد، #حرص از بین میرود.
ولذا #تاجر مسلمانِ بیحرص، آخرین کسی است که سر میزش میآید. اما تاجری که فقط امیدش به چک و سفته و داد و ستد است، اول کسی است که بر سر کار میرود؛ چرا که آن شخص، خاطرش جمع است و با خودش میگوید #قرآن خود را میخوانم و #تربیت زن و بچهام را انجام میدهم و #زن و #فرزند را رسیدگی میکنم و ساعت ۸ یا هرموقع شد میروم سر کار.
اما شخص حریص میگوید حتماً باید راننده قبل از طلوع در خانهی من حاضر باشد که من را برساند به #بازار و تا کاسبهای دیگر نیامدهاند، من زود مشتریها را جلب کنم. وقتی اینطور در کار افتاد، خسته میشود و آنوقت که به خانه برمیگردد، نه حال #نماز دارد، نه حال تربیت فرزند دارد، نه حال #همسر دارد. حرص اینجور میکند آدم را.
واعظ هم همینطور است، اگر خدایی نکرده #واعظ، #مداح، #طلبه، خدایی نکرده در این #فکر افتاد که ما هرچی درس برویم، #حقوق مان زیادتر میشود، مداح و #منبری بگویند هر چی مجلس بیشتر برویم، پاکتمان بیشتر میشود؛ اینها دیگر به خودشان و خانوادهشان نمیرسند؛ ولذا یکوقت میبینید اولادهای ما خدایی نکرده بیتربیت میشوند. برای اینکه تفکرمان درست نبوده، هِیْ اینجا برو، هِیْ آنجا برو. اینور منبر برو، آنور درس بگو، در خانهها درس بگو، به دخترها درس بگو، از این مدرسه به آن مدرسه...
#دبیر و #معلم وقتی که حریص شدند درسشان هم فایده ندارد، #اخلاق شان هم فایده ندارد.
این «علمت أن رزقی لایأکله غیری فاطمأننتُ»، یعنی دیگر هیچ تشویش و دلهره ندارم که درآمدم کم میشود یا زیاد؛ ولذا شما وقتی #دبیر و #معلم شدید، میفرستند شما را #دانشگاه که درس بدهید یا چیز دیگر. خاطرتان جمع باید باشد که مثلاً من این کلاس را باید خوب درس بدهم، بعد بروم کلاس دیگر. پس اگر شاگردی سؤالی کرده، اگر دیدم نفهمید، زنگ میزنم آن کلاس را تعطیل میکنم تا این مسئله را به این بچه بفهمانم، اگر #شبهه دارد، شبههاش رفع شود.
فکر #پول نباید بود، پِیِ پول نباید بود، دنبال #هدایت باید باشیم.
معلمی که حقّش از #پدر بیشتر است یعنی اینجور معلم. نه کسی که میآید روی تخته سیاه ریاضیات را حل میکند و میرود که خودش را برساند به آن یکی کلاس! این معلمی نیست، این حرفه است. مثل نجار و بنا، کاسب است.
عبارت «عَلِمتُ أنّ آخِرَ أمری المَوت فَاستَعدَدتُ»
این مطلب برای من ثابت شده و #شک ندارم که من #مسافر راه #مرگ هستم. مانند ماشینسواری که روی پل آمده و یا رانندهی قطاری که روی پل است، این شخص میداند که اینجا، جای ماندن نیست، اگر یک ربع ساعت اینجا بماند از پشت سر بوق میزنند که چرا ایستادهای؟ ماشین هم که روی پل ایستاده همینطور، پلیس میگوید چرا پارک کردی و جریمه برایش مینویسد.
من نمیتوانم در مسیر مرگ ترافیک ایجاد کنم و عقب و جلو بیندازم. مُردنی هستم. حال که مردنی هستم چه کنم؟؛ «فَاستَعدَدتُ» آنوقت #فکر آذوقهی آنجا افتادم.
در کتاب #برنامه_سعادت آمده که: مرحوم #سید_بن_طاووس یکی از کارهایش متبرک نمودن کفنش در اماکن متبرکه بوده. در #عرفات آن را حاضر میکرد و همچنین به #کعبه، #حجرالأسود، #قبر مطهر حضرت #رسول (صلیاللهعلیهوآله) و مشاهد #ائمه علیهمالسلام در #بقیع، #نجف، #کربلا، #کاظمین، #سامرا و #سرداب مطهر و… متبرک مینمود¹.
این معنی #علم به مردن است.
«در روایت وارد شده است که همیشه کفن را قبل از مرگ مهیا نمائید، و همیشه به آن نظر کنید»²؛ که شاید همین امروز مورد نیازتان قرار گیرد. مرحوم سید میفرموده: «من این کار را مینمایم، گوئیا خود را مشاهده میکنم که آن را پوشیده و در پیشگاه خداوند متعال ایستادهام»³.
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
____
۱ و ۲ و ۳) [ #برنامه_سعادت ترجمهی کتاب #کشف_المحجة_لثمرة_المهجة صص۴-۵]
@seyedololama
سیدالعلماء
⬇️ ص۲ در حدیث از امام #صادق علیهالسلام وارد شده: «اُفّ باد بر مسلمانی که در هفته روز جمعه را صرف
⬇️
ص۳
ما باید برای اینکه شرکت کنیم در #ثواب زیارت #ائمه معصومین (علیهمالسلام)، قدری #رنج به خودمان بدهیم و آن این است که در #محله ها #جلسات راه بیافتد؛ فهم #اسلام، شناخت #قرآن، شناخت #عترت و #مظلومیت اینها، مظلومیت #شیعیان اینها و دورهای که اینها گذراندهاند تا به ما رسیده. حالا با قطار و با ماشین و با هواپیما میرویم و میآییم و هیچ رنجی هم نمیبینیم. #خیال میکنیم معنایش این است که ما که رفتیم، تمام #گناهان ما آمرزیده شد. نه! یک رنجی باید پیدا کرد. آن رنج الآن #اختیاری است نه #اضطراری. یعنی کسی گلوی ما را نباید ببُرد ولی ما باید گلوی #حرص را ببریم، گلوی #دنیاپرستی را ببریم. این بریدنها کارهای مشکلی هست ولی نتایج بزرگی دارد. #اسلامشناسی وقتی در یک #خانواده راه افتاد، این خانواده به حکم این اسلامی که شناختند، #برادر و #خواهر ایشان، #اقوام ایشان، رفت و آمدهایشان، #همسایه ایشان، همهی اینها تغییر میکند. #لباس ایشان تغییر میکند، یعنی لباس #حیا میپوشند نه لباس بیحیایی. اینکه ما از #حجاب و #عفاف در #تلویزیون میبینیم صحبت میشود، آیا این فقط برای #دختران است؟ یا #مردان هم باید عفاف داشته باشند؟ اگر همینطور پیش برود خدایی نکرده مردان هم دیگر اصلاً حیا یادشان میرود!؛ چون رفتن به #خارج و زیر دست #مربیان خارجی تربیت شدن، نتیجهاش دور شدن از امام #رضا و حیاست. در دعای بعد از زیارت در حرم امام رضا (علیهالسلام) دارد که: خدایا من #استغفار حیایی میکنم از تو. یعنی من به برکات این آقا حیا پیدا کردهام. حیا نداشتم. هر حرفی از #دهان من در میآمد. با #چشم خود به بدی به کسی نگاه میکردم. از زحمت کشیدن برای همسایه و قوم و خویش فرار میکردم. اما حالا اینطور نیست. من عوض شدهام. این دعاها و روایات باید فهمیده شود.
...
باید اهل محلهها و نسل #جوان اینطور باشند که بدانند با هر کسی نمیشود مشکلات حل شود بلکه باید از #علما استفاده کنند. از این جهت از پیش دعوت کنند، زحمت بکشند، مخارج رفت و آمد و اینها را تهیه کنند. جمعآوری خانوادهشان را تهیه کنند. خدا رحمت کند مرحوم آقای حاج آقا سید مرتضی #عسکری (علیهالرحمة) را که تجاربی داشت. چون ایشان در #عراق کار میکرد و #تشیع را با قلم و مجله و اینها پخش میکرد. اینجا هم میفرمود که به خانهها و خانوادهها برای برگزاری جلسات راه پیدا کنید تا #دین در آنها تزریق بشود، مشکلاتشان حل شود. شما جوانان در #دبیرستان، شیعهشناس نمیشوید زیرا #معلمین شما #شیعهشناس نیستند و چون نیستند خودشان، از اساتید شیعهشناس دین را نیاموختهاند. چند تا امتحان دادهاند، یک #دکتری گرفتهاند، آمدهاند در دبیرستان یا در #دانشگاه. اینها کافی نیست. دین #اسلام و آیات #قرآن مشکلات دارد و باید وقت صرف آنها کرد. پس به اینجا رسیدیم که زحماتی که آدم در راه مشهد میکشد -حالا گرچه آنها نیست- اما زحماتی که مراد و مقصود علی بن موسی (علیهالسلام) آدم به آنها برسد، هنوز باقی است. آدم گرفتار برنامههای #تلویزیون است. این بچهها تا به منزل میرسند یا یک چیزی [ #موبایل و ...] دست میگیرند و مدام نگاه میکنند، یا تلویزیونی که مسائل ژاپن و ترکمنستان و جنگهای بیخودی نشان میدهد، اینها را #جذب کرده. این الآن مشکل امروز ماست. #جهاد ماست. #جنگ ماست. جنگ با وضع فعلی که شیعه را خفه میکند. یعنی هیچ جوانی نمیتواند از دینش دفاع کند. از تشیعاش دفاع کند. مشکلات این است. بنده دارم جان میدهم و با شما حرف میزنم. نفس در نمیآید، با شما دارم حرف میزنم، اما ناچارم. باید اینها را بگویم که کسی را هم نمیبینم که بگوید. زحمت باید بکشید. وقت باید بگذارید. #جمعه ها، شب جمعهها، شبهای جمعه اصلاً نخوابید. هم نخوابید و جلسه بگذارید. این زیان کمخوابی شما جهاد است. زیان رفت و آمد نصف شب شما به این مجلس و آن مجلس و پیش دانشمندان تشیع رفتن، جهاد است. زحمت کشیدن و یک #دانشمند را به محله آوردن جهاد است. خدایا هیچ محلهای را از دانشمند شیعهی دلسوز خالی مگذار.
طول عمر و عافیت و سلامت به حاجآقای #ضیاءآبادی مرحمت کن.
ص۳
@seyedololama
⬇️
15.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 دلسوزیهای دانشمندان مشفق
🔹 خطر #میل های نهفته در درون انسان همچون #حرص بر #ریاست
میلها همچون سگان خفتهاند
اندریشان خیر و شر بنهفتهاند
چونک قدرت نیست خفتند این رده
همچو هیزمپارهها و تنزده
تا که مرداری در آید در میان
نفخ صور حرص کوبد بر سگان
چون در آن کوچه خری مردار شد
صد سگ خفته بدان بیدار شد
حرصهای رفته اندر کتم غیب
تاختن آورد سر بر زد ز جیب
مو به موی هر سگی دندان شده
وز برای حیله دم جنبان شده
صد چنین سگ اندرین تن خفتهاند
چون شکاری نیستشان بنهفتهاند
( #مولوی )
🔸 «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ»¹؛ خطر غفلت از #امتحان الهی؛ #زیارت بدون اولویت!
🔺 ضرورت #ریاضت_علمی
۹۳٫۶٫۶
☑️ مرحوم آیتالله سید ابراهیم خسروشاهی
______
۱) [ #عنکبوت :۲]
@seyedololama
15.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 دلسوزیهای دانشمندان مشفق
🔹 خطر #میل های نهفته در درون انسان همچون #حرص بر #ریاست
میلها همچون سگان خفتهاند
اندریشان خیر و شر بنهفتهاند
چونک قدرت نیست خفتند این رده
همچو هیزمپارهها و تنزده
تا که مرداری در آید در میان
نفخ صور حرص کوبد بر سگان
چون در آن کوچه خری مردار شد
صد سگ خفته بدان بیدار شد
حرصهای رفته اندر کتم غیب
تاختن آورد سر بر زد ز جیب
مو به موی هر سگی دندان شده
وز برای حیله دم جنبان شده
صد چنین سگ اندرین تن خفتهاند
چون شکاری نیستشان بنهفتهاند
( #مولوی )
🔸 «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ»¹؛ خطر غفلت از #امتحان الهی؛ #زیارت بدون اولویت!
🔺 ضرورت #ریاضت_علمی
۹۳٫۶٫۶
☑️ مرحوم آیتالله سید ابراهیم خسروشاهی
______
۱) [ #عنکبوت :۲]
@seyedololama
سیدالعلماء
🔺 شرح حدیث قسمت دوم 🔹 عبارت « عَلِمتُ... » حضرت میفرمایند "عَلِمتُ". نمیفرمایند "ظَنَنتُ". #گمان
🔺 شرح حدیث
قسمت سوم
عبارت «عَلِمتُ أنّ رِزقی لایَأکُلُه غَیری فَاطمَأنَنتُ»
فهمیدم که آنچه که روزی من باشد دیگر کسی آن را نمیخورد. در نتیجهی این اعتقاد، #حرص از بین میرود.
ولذا #تاجر مسلمانِ بی حرص، آخرین کسی است که سر میزش میآید. اما تاجری که فقط امیدش به چک و سفته و داد و ستد است، اول کسی است که بر سر کار میرود؛ چرا که آن شخص، خاطرش جمع است و با خودش میگوید #قرآنم را میخوانم و #تربیت زن و بچهام را انجام میدهم و #زن و #فرزند را رسیدگی میکنم و ساعت ۸ یا هرموقع شد میروم سر کار.
اما شخص حریص میگوید حتماً باید راننده قبل از طلوع در خانه من حاضر باشد که من را برساند به #بازار و تا کاسبهای دیگر نیامدهاند من زود مشتریها را جلب کنم. وقتی اینطور در کار افتاد، خسته میشود و آنوقت که به خانه برمیگردد نه حال #نماز دارد، نه حال تربیت فرزند دارد، نه حال #همسر دارد. حرص اینجور میکند آدم را.
واعظ هم همینطور است، اگر خدایی نکرده #واعظ، #مداح، #طلبه، خدایی نکرده در این #فکر افتاد که ما هرچی درس برویم #حقوقمان زیادتر میشود، مداح و #منبری بگویند هر چی مجلس بیشتر برویم پاکتمان بیشتر میشود، اینها دیگر به خودشان و خانوادهشان نمیرسند.
و لذا یک وقت میبینید اولادهای ما خدایی نکرده بیتربیت میشوند. برای اینکه تفکرمان درست نبوده، هِیْ اینجا برو، هی آنجا برو. اینور منبر برو، آنور درس بگو، در خانهها درس بگو، به دخترها درس بگو، از این مدرسه به آن مدرسه...
#دبیر و #معلم وقتی که حریص شدند درسشان هم فایده ندارد، #اخلاقشان هم فایده ندارد.
این «علمت أن رزقی لایأکله غیری فاطمأننتُ»، یعنی دیگر هیچ تشویش و دلهره ندارم که درآمدم کم میشود یا زیاد؛ و لذا شما وقتی #دبیر و #معلم شدید میفرستند شما را #دانشگاه که درس بدهید یا چیز دیگر. خاطرتان جمع باید باشد که مثلاً من این کلاس را باید خوب درس بدهم بعد بروم کلاس دیگر. پس اگر شاگردی سؤالی کرده اگر دیدم نفهمید، زنگ میزنم آن کلاس را تعطیل میکنم تا این مسئله را به این بچه بفهمانم، اگر #شبهه کرده شبههاش رفع شود.
فکر #پول نباید بود، پِی پول نباید بود، دنبال #هدایت باید باشیم.
معلمی که حقّش از #پدر بیشتر است یعنی اینجور معلم. نه کسی که میآید روی تخته سیاه ریاضیات را حل میکند و میرود که خودش را برساند به آن یکی کلاس! این معلمی نیست، این حرفه است. مثل نجار و بنا، کاسب است.
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama