هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#سالگرد_شهادت
🔻تک فرزند بود و دردانهی پدر و مادر. دلش گیر جهاد اطراف #حرم_حضرت_زینب (س) بود طوریکه حتی تک فرزند بودن و تنها بودن پدر و مادر هم نتوانسته بود شوق او را برای رفتن کم کند. اصرارهایش برای رفتن تمامی نداشت، از طرفی هم کسی از آرزوی او باخبر نبود و همه خیال میکردند او یک بسیجی است که مسئول گروه جهادی #منتظران_موعود است.
اما محمد منتظر بودن را در عمل معنا کرد و با رجز "بابی انت و امی یا اباعبدالله" رضایت نامه رفتن را گرفت و خود را به کاروان #مجاهدان عمهی سادات رساند. در نبودنش جای خالیاش حس میشد و گوشه به گوشهی شهر دلتنگ فعالیتهای #جهادگرانهی محمد بود.
فعالیتهایی که همهشان سرچشمهاش شیرپاک مادر و نان حلال پدر است. #مادر_شهید هادینژاد زنی #مقاوم است که سخنانش در روز تشییع پیکر دردانه پسرش خود رجزی بود برای تمامِ #دشمنان. پای صحبتهای مادرش که مینشینی از خوابش برایت تعریف میکند؛ همانی که #حضرت_زینب آمده بود و محمد را از مادرش طلب کرده بود. چند روز بعد پسرش هوای رفتن کرده و مادر نیز با ذکر #یازهرا(س) بساط رفتنش را مهیا میکند.
محمد به آرزویش رسید، هم #مدافع_حرم شد و هم شهید. به دوستان #شهیدش پیوست و افتخار فدایی دادن در راه خدا را نصیب پدر و مادرش کرد. جوانِ #خوزستانی کشور حسینیوار زندگی کرد و حسینیوار نیز به استقبال شهادت رفت؛ یعنی حقیقتِ "اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمدِِ و آل محمد". امروز سالروز #شهادت اوست و همه ما محتاج نیمنگاهی از قافلهی شهداییم، ادرکنی ایها الشهید💔
📸شهید مدافع حرم
#محمد_هادینژاد
#آغاجاری
🗓تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۳
🗓تاریخ شهادت: ۱۷ آذر ۱۳۹۴
🕊محل شهادت: حلب، سوریه
🥀مزار شهید: خوزستان، گلزار شهدای آغاجری
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🌷🍀زندگی نامه شهید «سیدمجتبی علمدار»🍀🌷
🌷در سحرگاه 11 دی 1345، درست در لحظاتی که مؤذن، آوای دلنشین #اذان_صبح را سر داده بود، کودکی چشم به جهان گشود که نامش را «مجتبی» نهادند. #نورسیدهای از تبار #سادات که تولدش، بارقهای از امید را در دل «سیدرمضان و نوذر» به وجود آورده بود. پدر و مادری که در سیمای دلبندشان، آیندهای درخشان را میدیدند
🔹سیدرمضان با درآمدی متوسط، همواره دغدغه آن را داشت که #فرزندانش تعالیم اسلامی را به درستی بیاموزند و بدان عمل کنند.
سیدمجتبی، تحصیلات ابتدائی را در دبستان «شهید عبدالحکیم قرهجه»، دوران راهنمائی را در مدرسه «شهید دانش» و مقطع #متوسطه را در هنرستان «شهید خیریمقدم» فعلی ساری سپری کرد. اگرچه تحصیلاتش به دلیل پیروی از فرمان پیر #جماران و انجام تکالیف الهی ناتمام ماند، امّا بعد از سالهای جنگ، ادامه تحصیل داد.
🔹او در سال 1362 همراه چند تن از دوستانش، دوران #آموزش_نظامی را در پادگان منجیل پشت سر گذاشت و بعد از آن به منطقه کردستان اعزام شد. حضور او در کردستان با اتمام #عملیات والفجر 4 مصادف بود؛ اما بعد از عملیات، به همراه دیگر #رزمندگان، در پایگاه «ساوجی» منطقه #پنجوین عراق مستقر شد.
🔹او در سال 1363، به منطقه #علمیاتی جنوب عزیمت کرد و در گردان امام حسین(ع) لشکر 25 کربلا، بهعنوان #تیربارچی استقرار پیدا کرد.
این رزمنده سرافراز، از #نقشآفرینان عملیات پیروزمندانه کربلای 1 نیز بود. او بعد از این عملیات، وارد #گردان مسلمبن عقیل شد و تا پایان جنگ نیز، در آن باقی ماند.
نخستین عملیاتی که سید همراه این گردان انجام داد، عملیات کربلای 5 بود. گردان مسلم پیش از این #عملیات، در منطقه صیداویه در #آبادان مستقر شد. اینجا بود که مجتبی، همراه سایر رزمندگان، در کنار #نخلهای استوار جنوب، نجواهای عاشقانه خود را در سوگ اهل بیت(ع) سر داد.
🔹او در عملیات کربلای 8، از ناحیه کتف راست مورد اصابت #خمپاره قرار گرفت و با همان وضعیت، تا پایان #عملیات حضور داشت. اگرچه این ترکش، هرگز از بدن #سیدمجتبی خارج نشد و او آن را بهعنوان درّی در صدف وجود خویش نگهداری میکرد.
این بسیجی خستگیناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه #پاسداری را به تن کرده بود، اواخر فروردین همینسال(1366)، همراه #گردان مسلم، در عملیات کربلای 10 شرکت کرد. ارتفاعات ماووت، هنوز خاطره پایداریها و جوانمردیهای او را به خاطر دارد.
🔹او در مرداد 1366، به #فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم منصوب شد و در اسفند همین سال(1366)، به همراه سایر نیروهای این #گردان، جهت شرکت در عملیاتی عازم غرب کشور شد. #مأموریت گروهان سلمان، آزادسازی سهراهی خُرمال، سیّدصادق و دوجیله و پاسگاه مستقر در آن بود که با موفقیت کامل انجام شد.
🔹روح عاشق #سیدمجتبی و اشتیاق زایدالوصفش به کربلای ایران، بار دیگر او را به جبهههای نبرد کشانید. بهگونهای که تا مدتی پس از پذیرش قطعنامه 598 نیز، سراغ او را میبایست از #نخلستانهای آبادان میگرفتند.
او در زمستان سال 1369 #مأموریت خود را در جنوب پایان داد و سپس فعالیت کاریاش را در واحد عملیات، و در ادامه، در #واحدتربیت_بدنی لشکر 25 کربلا از سر گرفت.
🌺مجتبی در همین سال(1369)، با بانویی از #سُلاله رسول اکرم، به نام «سیده فاطمه موسوی» #ازدواج کرد که ثمره آنها «سیده زهرا» است.
#سیدمجتبی که ترکش و تاولهای #شیمیایی را از سالهای خون و آتش، در جسمش به یادگار داشت، سرانجام در شامگاه 11 دی 1375 به دعوت حق لبیک گفت و به خیل یاران #شهیدش پیوست. پیکر مطهر این شهید بزرگوار، بعد از وداع و تشییع در ساری، در #گلزارشهدای «مُلامجدالدین» این شهر تا همیشه آرام گرفت.
#شهید_سید_مجتبی_علمدار🕊🌷
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌷
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
گذری کوتاه بر زندگی
#شهيد_والامقام
#جواد_سلیمانی
جواد پس از #شهادت برادرش عباس، در سال ۱۳۶۱ به عضویت بسیج مسجد خندق آباد در آمد و الگوی خود را برادر #شهیدش عباس قرار داد.
او با ارتباط و انسی که با بسیجیان بویژه #شهید، #علی_اصغر_آل_آقا، معاون تخریب قرارگاه خاتم و #شهید_حجت_عراقی گرفته بود، در زندگی خودش تحول زیادی را ایجاد کرد.
#شهید_جواد_سلیمانی پس از طی آموزش در بسیج و پادگان امام حسین (ع) در حساس ترین مقطع جنگ تحمیلی عازم جبهه های حق علیه باطل شد. او در سال های ۶۳ و ۶۴ با #شهید_بروجردی در آستانه عملیات به جبهه رفت و پس از عملیات به تهران بازگشت.
از بهمن سال ۱۳۶۴ تا اسفند سال ۱۳۶۵ بغیر از مدت دو ماهی که بخاطر مجروحیت در بیمارستان بود، تمام مدت را بطور پیوسته در جبهه حضور داشت و در عملیات های والفجر۸ ، کربلای ۱ و کربلای ۵ شرکت کرده بود.
#جواد در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش از ناحیه دست و پا مجروح می شود و پس از گذراندن مدت کوتاه نقاهت در حالی که دستش در گچ بود دوباره به جبهه برگشتند.
#شهید_سلیمانی عضو گردان کمیل از لشکر محمد رسول ا... (ص) بود و در عملیات تکمیلی کربلای ۵ در شلمچه شرکت می نماید که در این عملیات هنگام شلیک آرپی جی به سنگر تیربار دشمن، مورد هدف دشمن بعثی قرار گرفته و مجددا از ناحیه پا به شدت مجروح می گردد که در حال انتقال به عقب در اثر انفجار مین به برادر #شهیدش ملحق می شود.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 🕊🌹