eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
11.1هزار ویدیو
143 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر یک #صلوات #خادم👇🏻 @Mousavii13 #تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh
مشاهده در ایتا
دانلود
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت ششم 🔸 #والیبال 🌷بازوان قوی💪 #ابراهیم از همان اوایل نشان داد که او در
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ⭕️ 🔸قسمت هفتم 🔸 🔶تقریبا سال ۱۳۵۴ بود یک روز صبح جمعه مشغول بازی بودیم که سه نفر از بچه های غرب تهران آمدند وگفتند کیه؟ بعد گفت بیا بازی سر ۲۰۰ تومان تک نفر واونها سه نفره باختند همان روز به یکی از منطقه های جنوب رفتیم وسر ۷۰۰ تومان شرط بستیم واونها باختند اما موقع پرداخت پول دید که مشغول قرض گرفتن هستند گفت بیایید تک به تک با شما بازی میکنم اگر باختید پول ندید خیلی ضعیف بازی کرد بطوری که باخت گفتم آقا ابرام چرا اینطوری بازی کردی گفت اونها سرجمع ۱۰۰تومن هم تو جیبشون نبود خواستم ضایع نشن هفته بعد همان بچه ها با دو نفر دیگه با سر ۵۰۰ تومان مسابقه دادند وباز هم برد شب با مسجد رفتیم وحاج آقا در مورد ولقمه حرام صحبت کرد بعد سخنرانی رفت به حاج آقا گفت ما امروز تو بازی ۵۰۰ تومان بردیم گرچه به یک خانواده نیازمند دادیم حاج آقا هم گفت از این به بعد مواظب باش ورزش بکن اما شرط بندی نکن هفته بعد همان افراد آمدند وخاستند ۱۰۰۰تومان ببندند اما گفت من مسابقه میدم اما شرط نمیبندم اما اونها شروع کردند به مسخره 😏واینکه ترسیدی😨 ابراهیم برگشت گفت که شرط بعد کلی مسخره بازی کردند چنان به توپ ضربه میزد که نمیتونستن جمعش کنن و اون بازی رو هم برد با اینکه به ما میگفت که شرط بندی نکنید اما یکبار با بچه محله های بازی کردیم ومبلغ سنگینی باختیم آخرای بازی بود که آمد خیلی از دست ما عصبانی😡 بود به خاطر شرطی که بسته بودیم ازطرفی ما چنین مبلغی نداشتیم که پرداخت کنیم جلو آمد وگفت کی هست بیاد تک به تک بزنیم از بچه های نازی آباد کسی بود که عضو تیم ملی وکاپیتان بود با غرور😤 خاصی اومد جلو وگفت سر چی ابراهیم گفت اگر باختی از بچه ها پول نگیری به قدری خوب بازی کرد که با اختلاف زیاد برد جز والیبال به ورزشهای دیگری هم مهارت داشت فراموش نمیکنم ابراهیم مشغول تمرینات کشتی بود ومیخواست باهایش را قوی کند در میدان دربند یکی از بچه ها را روی کول خود میگذاشت وتا نزدیک بالا برد واین کوه نوردی تا ایام پیروزی انقلاب🇮🇷 ادامه داشت http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت چهل وششم 🔶 #برخورد_صحیح معمولًا شبها در شلمچه، کنار سنگر
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 ⭕️ 🔶قسمت چهل وهفتم 🔶 جمعه ها در مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام دعای ندبه خوانده ميشد. مداح برنامه آقا سید مجتبی علمدار بود. با آن صدای زیبایی که انسان را به وجد ميآورد. همیشه بعد از اتمام دعا، برای فوتبال ميرفتیم به محله بخش هشت. خیلیها ابتدا برای فوتبال به دعای ندبه می آمدند و کمکم با اهل بیت: آشنا ميشدند.آقا سید با وجود درد زیادی که به دليل مجروحیت زمان جنگ در ناحیه زانوی پایش داشت به همراه ما ميآمد و با جدیت فوتبال بازی ميکرد. واقعًا بازی او حرف نداشت. خیلیها باور نميکردند یک مداح خوش صدا و یک پاسدار، اینقدر خوب بازی کند. زمانی که برای فوتبال ميرفتیم گاهی اوقات ميشد که از دهان سید خون جاری ميشد. این هم از آثار شیمیایی شدن سید در جنگ بود.اما ایشان طوری که کسی متوجه نشود به گوشهای ميرفت تا کسی آن صحنه را نبیند. یا موجب ناراحتی کسی نشود و به قول خودش اجرش از بین نرود. بعد از بازی بچه ها سر برد و باخت و نحوه داوری و ... با هم بحث ميکردند. در یکی از روزها آقا سید، همه بچه ها را جمع کرد و گفت: بازی خشک و خالی صفا نداره، حتمًا باید توی بازی شرط بندی هم باشه!! همه جا خوردیم! آقا سید و این حرفها؟! یکی از بچه ها گفت: آقا سید، شرط بندی!؟ از شما دیگه انتظار نداشتیم! سید خنده ای کرد و گفت: البته شرط بندی حلال با تعجب نگاهش کردیم. گفت: هر تیمی که بازنده شد برای تیم برنده باید صد تا صلوات بفرسته. همه قبول کردند. از آن به بعد هر وقت بازی ميکردیم، یا صلوات دهنده بودیم، یا صلوات گیرنده. با این کار آقا سید، کلمه برد و باخت و ناراحتی بعد از آن در ذهن بچه ها به اثری مثبت تبدیل شد. http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed 🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴