S Hadi GarsoueiAUD-20220912-WA0007.mp3
زمان:
حجم:
7.11M
🌸🌱
📝صوتِ " زیارتِ آل یاسین"
🎤 سید هادی گرسویی
#امام_زمان
#زیارت_آل_یاسین
🍃🍃🍃🍃
برشی از کتاب #شهید_سجاد_زبرجدی
سجاد فیلم های پاراگلایدر را دیده بود. محسن هر روز می آمد برایش از چیزهایی که یاد گرفته بود تعریف میکرد. تعریف های محسن حسابی مشتاقش کرده بود. وقتی فهمید این جا هم اسم آقامجید وسط است، اصرار کرد که چتر و پاراگلایدر بیاوریم و کار کنیم. هرچه آقامجید میگفت قبلا دسترسی داشتم و الان ندارم، توی کَت سجاد نمیرفت. این عادت همیشگی آن جا هم گل کرده بود. پی گیر بود بدجور. آن قدر سماجت به خرج میداد که کار به نتیجه برسد.
#شهید_سجاد_زبرجدی
31.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷
روایت احیای پدرانه شرکت هپکو توسط شهید رئیسی به مناسبت روز کارگر
🔹برشی از مستند نان گزیده ها۳- پدر
#سید_محرومان
#شهید_جمهور
#شهیدآنه🕊
#شعیدمحسناولیپور🌷
محسن پسر آرام و جدی بود از شوخی بی موقع و زیاده از حد پرهیز می کرد بسیار به مطالعه اهمیت می داد. عاشق کار و خدمت به مردم فقیر مستضعف و به خصوص روستاییان دور افتاده بود. سعی میکرد همیشه در جبهه باشد...
یک روز قبل از شهادتش به بچه های جبهه توصیه می کرد: مواظب بیت المال باشید مبادا اموال بیت المال را حیف و میل کنید.
🎤راوی: صادق خزانه داری
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
ایستگاه شهدا
شهید موسی درویشی 🌷
من پاسدار بودم. در زمان جنگ با کمبود برنج و روغن و.. مواجه بودیم. ایشان بازنشسته اداره معدن بودند. اوایل ماه، زنم می خواست وضع حمل بکند و دست و بالم خالی بود. رفتم پیش ایشان و گفتم مقداری پول نیاز دارم. این بنده خدا هم که حقوقش 60 تومن بود گفت چیز زیادی ندارم، این حقوقم را تازه گرفتم؛ نصفش برای خودم و نصف دیگرش را به تو می دهم! این خاطره ای بود که اصلا از ذهن من پاک نخواهد شد. تا آنجایی که یادم می آید ایشان از سپاه نیز حقوق نمی گرفتند.
ایستگاه شهدا
عیسی آستوی🌷
شهید عیسی یکدست لباس بسیجی و یک جفت پوتین کهنه و مستعمل در دست داشت.
گفت : چوم من از عملیات بر نخواهم گشت و جنازه ام نیز دست دشمن نخواهد افتاد ، پس دوست ندارم لباس و کفش نو به تن داشته و به دست دشمن بیفتد. حال که قرار است جسدم در دست دشمن باشد ، بگذار لباس قابل استفاده به تن نداشته باشیم . (کهنه باشد) بچه ها همه زدند زیر خنده ، و به او گفتند ، مگر علم غیب داری. جواب داد: حالا من گفتم ، شماها خواهید دید . ماژیکی را به یکی از دوستان داد و گفت : بر پشتم و روی لباس خاکی بسیجی بنویس « یا زیارت یا شهادت» . اسمم را بر جاهای مخفی بلوز بنویس ، چرا که می دانم مفقود خواهم شد. چند روز گذشت و مارش آغاز عملیات عاشورا طنین انداز شد. به یاد صحبتهای شیرین شهید عیسی افتادم و لحظه لحظه به یادش بودم ، از دوستان و افرادی که از منطقه عملیاتی می آمدند ، مرتب احوال شهید عیسی را می پرسیدم . اما از ایشان ، خبری جز مفقودالاثر شدن حاصل نشد و در نهایت همین امر هم ، قطعیت یافت. شهید عیسی همه چیز را پیش بینی کرده بود.
4.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥شهید آیت الله رئیسی | خدایا تو خوب می دانی از آشکار و نهان....🌷🕊