هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#اطلاعیه 🔰سومین سالگرد شهادت شهيد مدافع حرم جاویدالاثر #مهدی_نظری 🗓پنجشنبه ٢٣ خرداد ساعت ٢١:٣٠ حسین
لطفا اطلاع رسانی شود تا با شکوه تر برگزار شود
#شهیدانه_زیستن_شرط_شهید_شدن
_ موقـع عملیات ، رفتم دنبالش...
- پرید عقب تویوتا...
- گفتم بیا جلو، نا سلامتی فرماندهی تو... گفت: برو ببینم...
- باران می آمد ، تا رسیدیم ، مثل موش آب کشیده شده بود...
#شهید_بروجردے ، #فرمانـده_سپاه_کردستان
#گروه_جهادی_فرهنگی_ابراهیم_هادی
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
گویند: مدافعان حرم برای پول می روند
حال بگویید قیمت این لحظه چند؟
🔻محمدحسین فرزند شهید #نادر_حمید اولین کلمه ای که به زبان آورد کلمه بابا بعداز دیدن عکس پدر شهیدش😔
🌹مدافعان حرم🌹
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خبر_فوری .
. .🎥. .پیکر مطهر شهید مدافع حرم محمد جنتی وارد معراج شهدا شد.
.
.🕓.مراسم وداع با شهید فردا(چهارشنبه) ساعت ۱۶ در حسینیه معراج شهدا.
..
پیکر مطهر شهید مدافع حرم، محمد جنتی، معروف به حاج حیدر که فرمانده لشکر زینبیون بود، پس از دو سال به کشور برگشت. .
«فرمانده حیدر» در تاریخ ۱۶ فروردین ۹۶ در حماه سوریه منطقه تل ترابی به فیض عظیم #شهادت نائل آمد و پیکرش در منطقه ماند و سرانجام در خرداد ماه ۹۸ از طریق آزمایش DNA شناسایی شد.
.
سردار سلیمانی درباره این فرمانده شهید گفته بود: حیدر یکی از بهترینهایم بود.
.
آدرس ستاد معراج شهدای مرکز:
#تهران _ضلع جنوب پارک شهر انتهای خیابان بهشت انتهای کوچه معراج
نزدیک ترین ایستگاه مترو : امام خمینی
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
┄═❁๑🍃๑💗๑🍃๑❁═┄ 🌺بهار ، بوی گل سرخ با خود آورده است که یادمان نرود زنده است. #یاد_شهید
┄═❁๑🍃๑💗๑🍃๑❁═┄
🌺بهار ، بوی گل سرخ با خود آورده
است که یادمان نرود زنده است.
#یاد_شهید
●▬▬▬▬๑۩
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 ⭕️ #شهید_عبدالصالح_زارع 🔶قسمت شصت و هشتم 🔶 #کودکان_سوری می گفت : رژیم دارم ، نمی خ
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱
⭕️ #شهید_عبدالصالح_زارع
🔶قسمت شصت ونهم
🔶 #آیا_او_همان_صالح_هم_بازی_دقایق_قبل_بود؟
ما یه سری بچه های فامیل بودیم که تقریبا همسن بودیم . اختلاف سنی ما کمتر از یکی دو سال بود .
اون موقع شاید سن من حدود نه سالی بیشتر نبود .
ماه محرم بود .
حیاط حسینیه جای خوبی برای بازیگوشی بچه های همسن وسال ما بود .
طبق عادت شبانه بعد بازیگوشی به داخل حسینیه برای سینه زنی می رفتیم و بعد آن هنگام شام سقایی می کردیم.
آن شب هم پارچ آب گرفتم تا بین جمعیت آب توزیع کنم
صالح دستم رو گرفت کشیدم کنار
گفت میای جایی بریم؟
با تعجب گفتم الان؟
کجا ؟
گفت: بیا این کار ثوابش کمتر نیست
رفت یک بشقاب برنج برداشت و گفت: همراهم بیا......
توی محلمون پیرزنی بود تنها زندگی می کرد که در اواخر عمرش ، توان آمدن به حسینیه را نداشت
بین راه صالح سر صحبت را باز کرد و گفت: او نمیتواند به حسینیه بیاید کسی را هم ندارد برای او غذایی ببرد
در واقع این بشقاب برنج را می خواهیم برای او ببریم
خونه ای ساده و حقیرانه وسط کلی دار ودرخت اون هم در تاریکی ظلمات شب کمی ترس به دلم انداخت
اما چون دو نفر بودیم دلم قرص شده بود
آرام آرام در تاریکی شب حرکت کردیم ، تا اینکه به منزل پیرزن رسیدیم .
با کوبیدن در ، پیرزن خود را به کنار در می کشاند . در قفلی نداشت و با یک تکان باز شد .
شاید اولین باری بود این صحنه را می دیدم پیرزن چهار دست وپا حرکت میکرد.
با باز شدن در خودمان را در اتاقش یافتیم
اصلا همین یک اتاق بود . حیاط و اتاق دیگری در کار نبود
بشقاب برنج را به او دادیم
صالح با لحن دستگیرانه از او خواست اگر کاری دارد بگوید
به گمانم او اولین باری نبود که به این خانه آمده بود
موقع آمدن ، پیرزن با دعاهای پیوسته اش بدرقه مان کرد ، هنوز زار و التماس دعاهایش را به خاطر دارم
صحنه عجیبی دیده بودم که ذهنم را مشغول خود کرده بود
اما بیشتر از آن در فکر صالح بودم
آیا او همان صالح هم بازی دقایق قبل بود؟
🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿
هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
❤️ #قرار_عاشقی ❤️
قرائت دعای فرج به نیابت از
شــهید ابــراهیم هــادی🌹
⏰ قرار هرشب
✳️بخوانید و به اشتراک بگذارید
🇮🇷 @seedammar