eitaa logo
جاماندگان از قافله عشق 🦋
1.8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
924 ویدیو
1 فایل
🌱درمنظومه شمسی سیاره ایست به نام زمین🌱 درگوشه ای از این سیاره جغرافیای ست به نام ایران در تاریخ ایستادگی ایران روایت ست بنام #دفاع_مقدس🌱 #نشر_آثار_شهدا #روایت_دفاع_مقدس 🌱چه سر ها داده ایم برای سربلندی ایران🌱 #جاماندگان_ازقافله_عشق جهاد تبیین
مشاهده در ایتا
دانلود
علی: میکنم نگران نباشید !!! ♦️آذر ماه سال ۱۳۶۵ در گردان ویژه آموزش غواصی و رزم در مرداب می دیدیم . فرمانده گردان آقای ابوالفضل شکارچی بود و من فرمانده گروهان یازهرا از بچه های اراک و حومه. شهید عزیز سید ابراهیم میرجمالی هم معاون بنده بود. من معتقد بودم که باید هر شب گروهان را برای تمرین و آمادگی بیشتر درون باتلاق ببریم . جایی که آموزش می دیدیم منطقه هور الهویزه بود و آبهای سردی داشت . خلاصه کلام اینکه (رُس) بچه ها را می کشیدم . 👈یک شب جمعه می بایست استراحت کنیم اما من تصمیم گرفتم همان شب نیز بچه ها را ساعت دو نیمه شب داخل هور و باتلاق ببرم. زود خوابیدم که ساعت دو نیمه شب بیدار شوم. وقتی بیدار شدم از دوستان پرسیدم ساعت دو شده است؟ گفتند آره بلند شو بریم داخل باتلاق !! با سختی بلند شدم اما باز هم کسر خواب داشتم.... که متوجه شدم ساعت ده صبح است. نگو این علی اوسط خوشدونی حلوا خور که یکی از فرمانده دسته هام بود مخفیانه نصف شیشه رو ریخته بود توی غذای شام من . دیدم غذای شامم یک مزه خاص داره اما متوجه نشدم !!! بعد نوبت شهردار شدن من شد ...... آخه تو جبهه هر روز یک نفر شهردار می شد رفتم بهداری قرص ملیّن گرفتم ریختم چای علی و...... این به اون در                    ‌‌‍‌‎‌      @seYed_Ekhlas🇮🇷
7.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢فاعتبروا یا اولی الابصار ! ♦️ سالگرد یک بدعهدی ♦️برجام، قراردادی که آمریکا به عهدش در آن وفا نکرد، این روزها تجربه‌ای شده که مرور می‌شود. وبد عهدیست ! 🖌سیّد اخلاص موسوی @seYed_Ekhlas🇮🇷
! 💢اتخاذ مواضع عالی ♦️پزشکیان: همکاری‌ ایران و روسیه می‌تواند زیاده‌خواهی‌ آمریکا و غربی ها را بی‌اثر کند ♦️رئیس جمهور ظرفیت‌های همکاری ایران و روسیه را متنوع توصیف کرد و اظهار داشت: ایران و روسیه می‌توانند در زمینه‌های راه، آموزش، تجارت و دیگر عرصه‌ها همکاری‌های گسترده‌ای داشته باشند و این همکاری‌ها می‌تواند و زیاده‌خواهی‌های آمریکا و کشورهای غربی را بی‌اثر کند. پ ن جناب پزشکیان این درست است ما امروز باید روابط مان را با کشور های همسو خاصه حوضه بیریکس .شانگهای .اتحادیه کشور های اوراسیا و همسایگان بیشتر و فعالتر و کاربردی تر کنیم تا بتوانیم در بخش اقتصادی. و حتی فن آوری از آسیب تحریم ها هم بکاهیم وهم رشد و توسعه در کشور را فراهم کنیم دنیا فقط چند کشور غربی نیست باشرکایی راهبردی میتوان بی اثرکرد 🖌سیّد اخلاص موسوی @seYed_Ekhlas🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 نماز هیئت ایرانی در کرملین سوژه رسانه روسیه‌ای شد 🔹کانال تلگرامی شبکه خبری راشاتودی فیلمی از ادای نماز توسط هیئت ایران در داخل کاخ کرملین بعد از دیدار مسعود پزشکیان با ولادیمیر پوتین منتشر کرد. @seYed_Ekhlas🇮🇷
💢 و برادرش یوسف رهم نکرد! چه رسد به مردم غزه ♦️سندرز، سناتور آمریکایی: توافق فعلی آتش‌بسِ غزه ۸ ماه پیش در دسترس بود ولی نتانیاهو نپذیرفت. 👈دقیقا مثل یهودا که در نهایت به پای. یوسف افتادند اما کینه ی تحقیر شان را هرگز فراموش نکردند! @seYed_Ekhlas🇮🇷
💢 وزیر خارجۀ شورشیان سوریه: دمشق هرگز تهدیدی برای اسرائیل نخواهد بود. پ ن ♦️ما ساخته شدیم برای مقابله با پیروان اسلام محمّدی با یهود کاری نداریم 🖌سیّد اخلاص موسوی @seYed_Ekhlas🇮🇷
؟! 💢دست دزدان و سارقین را قطع کنید آیه 38 مائده ♦️ما اصلا کاری به آفتابه دزد ها نداریم الله وکیلی بیایید طبق آیات قرآن با دزدان که همانا مفسیدین فی العرض هستند طبق حکم خدا و اسلام برخورد کنید ♦️یعنی چه که در نظام اسلامی دزدهزاران میلیاردی حتی با ثابت شدن دزدیش نه چهراش نشان داده می شود نه نامش اعلام می شود ؟! 🔹چرا باید بیت المالی که متعلق به بیش از 90 میلیون ایرانی است مصون از مجازاتِ فسادشان باشند؟! 🔹متطمعن باشید اگر با این دزدان و مفسدین فی العرض زالو صفت طبق حکم قرآن واسلام رفتار شود طرفداران نظام که بماند حتی آنهایی که بر ضد نظام هم هستند دستتان رامی بوسند! از چی می ترسید از حقوق بشر غرب؟ یا از انتهای سرنخ ؟! ♦️ضربه ی این ابر دزدان مفسد والله بیشتر از تحریم غربی هاست هم به دارایی ملت وکشور ضربه وارد می کنند هم به اعتقاد و اعتماد ملت 🖌سیّد اخلاص موسوی @seYed_Ekhlas🇮🇷
! 💢! ♦️کابینۀ نتانیاهو توافق آتش‌بس را تصویب کرد ♦️رسانه‌های عبری از تصویب توافق آتش‌بس در کابینۀ این رژیم خبر دادند. ♦️یک وزیر صهیونیست نیز به آکسیوس گفت که ۲۴ وزیر رأی مثبت و ۸ نفر دیگر رأی منفی دادند. ♦️دفتر نتانیاهو هم اعلام کرد که با تصویب توافق آتش‌بس در کابینۀ این رژیم، اجرای توافق از روز آغاز می‌شود. پ ن ♦️صهیون بعداز 16 ماه جنایت و کودک کشی جز خفت و خواری و نفرت افکار عمومی جهان وشکست هیمنه ی پوشالی قدرتمندیرین ارتش دنیا بقول خودشان، چیزی آیدشان نشد وسر آخر تسلیم مقاومت .صبر وایمان و ایستادگی مردم غزه ومجاهدت رزمندگان حماس شدند 🖌سیّد اخلاص موسوی @seYed_Ekhlas🇮🇷
💢 ♦️انتشار اسامی برخی اُسرای فلسطینی که قرار است در مرحلهٔ اول آزاد شوند ♦️وزارت دادگستری رژیم صهیونیستی اسامی ۷۵۳ اسیر فلسطینی که قرار است در مرحلهٔ اول تبادل اسرا آزاد شوند را منتشر کرد. ♦️طبق توافق قرار است در مرحلهٔ اول ۱۷۵۰ اسیر فلسطینی در مقابل ۳۳ اسیر صهیونیست آزاد شوند که از این تعداد ۲۵۰ نفرشان دارای حکم حبس ابد هستند و هزار نفرشان هم پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بازداشت شده‌اند. ♦️آزادی باقی اسرای صهیونیستی در مرحلهٔ دوم صورت خواهد گرفت که مذاکرات مربوط به چگونگی تبادل آن‌ها پس از مرحلهٔ اول از سر گرفته خواهد شد. ♦️بیش از ۱۰ هزار و ۳۰۰ اسیر فلسطینی در زندان‌های رژیم صهیونیستی در اسارت هستند. ♦️طبق گمانه‌زنی‌ها حدود ۱۰۰ اسیر صهیونیست نزد گروه‌های مقاومت در غزه هستند که مشخص نیست چه تعدادشان زنده و چه تعدادشان در حملات صهیونیست‌ها کشته شده‌اند. @seYed_Ekhlas🇮🇷
جاماندگان از قافله عشق 🦋
نقش قرارگاه کربلا در #عملیات_کربلای۵ به روایت اسناد ۱۴ ♦️چند دقیقه پس از
نقش قرارگاه کربلا در به روایت اسناد ۱۵ ♦️غلامپور: ما مشکل بیمارستان ه داریم، این را چه می‌کنید؟ مُبلغ: اینجا سه بیمارستان درحال تکمیل و راه‌اندازی است، بچه‌ها دارند شبانه‌روزی کار می‌کنند تا آماده شود، ولی شما فقط می‌توانید روی بیمارستان امیرالمؤمنین حساب کنید. 🔹رضوی: نه بابا، بگویید بیمارستان بقایی. ♦️غلامپور که تصور می‌کرد این بیمارستان‌ها برای عملیات کربلای ۴ آماده شده‌اند و قابل بهره‌برداری هستند، گفت: قرار بود اینها برای عملیات قبلی (کربلای۴) آماده باشند. فاصله ما تا بیمارستان امیرالمؤمنین چهل کیلومتر است. رفتن به این بیمارستان عبور از آب (رودخانه کارون) دارد، جاده‌اش آماده نیست. در عملیات قبل خدا به ما رحم کرد. ♦️شهید ذوالفقاری پایش تیر خورده بود که شهید شد. وضع لشکرها خیلی به‌هم ریخته بود، برای تخلیه مجروح اتوبوس می‌خواستند که نداشتیم به آنها بدهیم. نباید این وضع دوباره تکرار شود. ♦️رضوی: حالا کدام کار آماده می‌شود که این یکی بشود؟! فروزش: بله کارشان یک ماه طول می‌کشد. رضوی: پد توپخانه‌ها یک ماه طول می‌کشد. غلامپور که از برخوردهای منفی و مأیوس‌کننده برادران جهادسازندگی بسیار ناراحت و دلگیر شده بود و این نوع پاسخگویی را درست نمی‌دانست از برادر رضوی پرسید: ♦️پس چرا اینها را به آقا محسن نمی‌گویید؟ رضوی مجدداً با خنده‌ای کنایه‌آمیز پاسخ داد: خب آقا محسن چیزی نپرسیده است. اینجا (منطقه) که بمباران می‌شود، کارها یک هفته تعطیل می‌شود. ♦️غلامپور باخنده: پس بگویید کار چرا عقب است؟!... این هزار دستگاه کمپرسی که آقای زنگنه (وزیر جهادسازندگی) قول داد چه می‌شود؟ فروزش: قرار است ما از غرب سیصد دستگاه بیاوریم جنوب، حدود هفتصدوشصت دستگاه هم در منطقه فعال است و کار می‌کند. 🔹در میان صحبت‌ها، برادر فتحیان مسئول نیروی زمینی وارد جلسه شد و در کنار برادر مُبلغ نشست. وی بلافاصله از آقای غلامپور سؤال کرد: ما برای جمع کردن کارهایمان چقدر وقت داریم؟ 👈آقای غلامپور درحالی‌که پاسخ آقای فتحیان را می‌داد، گفت: حداکثر یک هفته وقت دارید، اما آقای فروزنده می‌گفت اورژانس‌ها تا بیست روز دیگر آماده می‌شود. مشکل استحکامات یگان‌ها نیز حل نشده است. جاده فجر روی دژ مرزی نیز هنوز به پایان نرسیده است. کارها خیلی عقب است. ♦️وفایی: اگر جاده فجر را قبل از عملیات آماده نکنید، دشمن در حین عملیات تلفات بالایی از ما می‌گیرد. ♦️جلسه فرماندهی قرارگاه کربلا با برادران مهندسی بدون نتیجه مشخصی پایان یافت و غلامپور پس از رفتن آنها برادران صیاف‌زاده و محرابی را برای کسب آمادگی ذهنی به‌منظور شرکت در جلسه امشب (۶۵/۱۰/۱۰) به اتاق خود فراخواند و پس از بحث مختصری درباره وضعیت دشمن و مانور عملیات، به‌اتفاق هم عازم پادگان در اهواز شدیم تا در جلسه فرمانده عالی جنگ (آقای هاشمی رفسنجانی) شرکت کنیم. ♦️قطعی‌شدن عملیات در حضور فرمانده عالی جنگ 👈آقای هاشمی رفسنجانی پس از آنکه در جلسه ۶۵/۱۰/۵ عملیات را عملیات برمبنای دستور فرمانده عالی جنگ اعلام کرد، جهت پیگیری تصمیمات خود و پیشرفت فعالیت‌ها در منطقه شلمچه، در پادگان گلف (قرارگاه مرکزی سپاه) حاضر شد تا از نزدیک روند فعالیت قرارگاه‌ها و یگان‌ها را بررسی کند. در این جلسات که از غروب روز ۶۵/۱۰/۱۰ آغاز و تا بامداد روز ۶۵/۱۰/۱۲ ادامه یافت، احمد غلامپور یکی از محورهای اصلی مباحث بود. ♦️ در این جلسات ضمن مرور مختصر عملیات کربلای۴ و نیز مأموریت‌های دو قدس و نجف در هور و غرب کشور (سومار و نفت‌شهر)، بحث اصلی درباره عملیات شلمچه و مسائل کلی پیرامون جنگ بود. ♦️در اولین روز که در غروب ۶۵/۱۰/۱۰ میان فرمانده کل سپاه، تعدادی از معاونان وی و فرماندهی نیروی زمینی سپاه با آقای هاشمی تشکیل شد، ابتدا درباره عملیات کربلای۴ و مزیت‌های منطقه شلمچه نسبت به منطقه عملیاتی کربلای۴ مطالبی بیان شد و سپس بر ضرورت انجام عملیات در منطقه شلمچه تأکید شد. ♦️این جلسه برای صرف شام و حضور فرماندهان قرارگاه‌ها و یگان‌ها در جلسه خیلی زود تعطیل شد و مقرر شد جلسه بعدی پس از شام تشکیل شود. ... @seYed_Ekhlas🇮🇷  
! آزاده عزیز جناب حسینعلی قادری ‌‌‍‌‎ ♦️مرا آوردن به مقر گردان زرهی‌شون. در آنجا چند تا تانک، نفربر، بی‌سیم و تجهیرات داشتند، مرا گفتن کنار همین نفربر بایستم. دست و چشمام رو بستند و گفتند کناری بشین. حالا زخما و خونریزی خیلی شدیدی داشتم. یواش یواش حس کردم دارم از حال میرم. دو سه نفر از این درجه دارای عراقی بالای نفربر ایستاده بودند. نگاه کردند و دیدند ♦️ من هنوز انگشتر و وسایلی مثل ساعت دارم. از بالا به پایین پریدند و ساعت را باز کردند و به یغما بردند. هرچی توی جیب‌هام داشتم از قاشق تاشو و این‌ چیزها رو ازم گرفتند. قبلا از این بعضی وسایل رو به اون سربازی که منو با مهربانی باندپیچی کرده بود هدیه کرده بودم. ♦️ نزدیک غروب نیم ساعتی نشستم و دیدم نه دیگه نمی‌تونم بشینم و چشام داره بسته می‌شه. دراز کشیدم، احساس کردم دیگه چیزی متوجه نمی‌شم چشامو هرچند لحظه یک بار باز می‌کردم و دو مرتبه از حال می‌رفتم. ولی الحمدلله دردی احساس نمی‌کردم. یکی از تعجب‌هام که هنوز جای سواله این بود که اول که ترکش خوردم دردی احساس نکردم ولی دفعه دوم دردی خیلی شدید شد ولی خیلی زود تموم شد و الان هی میگم مگه می‌شه انسان اون همه ترکش بخوره ولی هیچ دردی رو احساس نکنه. ♦️ نیم ساعت یه ساعتی رو خاک، کنار این نفربر ایستاده بودم و دستام بسته بود. یکی از نیروهاشون اومد و گفت: بلندش کنید. نفراتی اومدن و منو بلند کردند و انداختند توی نفربر و گفتند می‌ریم عقب. از نیروهای ایرانی فقط من تنها اونجا بودم. حرکت کرد و بشدت توی چاله چوله‌ها می‌رفت. کف نفربر آب بود، حالا نه اون‌قدر ولی لباسم نم کشیده بود. با این وضعیتی که من داشتم این ضربه‌ای که می‌خورد خیلی دردناک بود. در مسیر بی‌هوش بودم، فقط با ضربه‌ای که می خوردم چشامو باز می‌کردم می‌دیدم باز همونجا هستم. یک ربع بیست دقیقه طول کشید. سردم شده بود! ♦️ رسیدیم خط سومشون.... پیاده‌م کردند و دستام و چشامو باز بستند، هوا هم تاریک و‌ شب شد. منو یه گوشه انداختند روی خار و خاشاکی که اونجا بو د. دستا و چشما بسته روی زمین افتادم و بی‌هوشیم بیشتر می‌شد. نیم ساعت بعد یکی اومد منو بلند کرد و گفت بریم و بردند داخل یک چادر فرماندهی و یکی که فارسی بلد بود اولین بازجویی رو شروع کرد. ♦️نفهمیدم عراقی بود یا نه چون چشام بسته بود ولی فارسی رو عین خودمون حرف میزد. نمی دونستم کی هست ولی برای خودم جای سوال بود که این کیه! تا آمدم از قانون اسرا صحبت کنم ضربه ای را روی کمرم احساس کردم... آزاده تکریت ۱۱ ‌‌ @seYed_Ekhlas🇮🇷
🔻  خاطرات اسیر عراقی               دکتر مجتبی الحسینی           ‌‌‍‌‎ ♦️از افسر توپخانه پرسیدم ما در چه موقعیتی قرار داریم؟ پاسخ داد در مواضع قرارگاه تیپ ٤٨ پیاده که ایرانیها در شروع حمله آنجا را به تصرف خود در آورده بودند. دیروز موفق شدیم آنها را وادار به عقب نشینی کنیم.» ♦️ مدتی در آن شرایط مصیبت بار بسر بردیم. منتظر بودیم همه کشته شویم و یا به اسارت در آییم. عقربه های ساعت پنج صبح را نشان می‌داد. همه کسانی که با من در داخل سنگر بودند، از فرط خستگی خوابشان برد اما چشمهای من که رنگ خواب را به خود ندیده بود مبهوت و نگران به در سنگر خیره شده بودند. نیم ساعت بعد، دوستانم را بیدار کرده و به آنها گوشزد کردم که در چنین شرایطی خوابیدن جایز نیست. لحظاتی بعد افسر، همراه سربازانش خارج شد ونیم ساعت بعد همگی با قیافه های مضطرب باز گشتند. از آنها پرسیدیم: «چه اتفاقی رخ داده است ؟» گفتند: «نیروهای ما شکست خوردند. ایرانیها ما را به محاصره خود در آوردند.» ♦️خبر مثل پتکی بر سر ما فرود آمد. همه به طرف در سنگر دویدند. در آن حال سرباز مجروح که نقش بر زمین شده بود، از جا برخاسته بروی پاهایش ایستاد و بازوی مرا گرفت و گفت: «دکتر! من متاهل هستم. من برادر شما هستم. خواهش می‌کنم مرا تنها نگذارید ممکن است بمیرم!» به او گفتم: «نترس حتی اگر بمیرم و یا اسیر شوم ترا اینجا تنها نمی گذارم.» ♦️از سربازانی که همراه من بودند خواستم که او را به داخل زره پوش ببرند. آنها خودداری کردند. گفتند: دکتر او را به حال خود بگذار ما قدرت حمل او را نداریم. مجدداً درخواستم را تکرار کردم، اما فایده ای نداشت. سلاح کمری ام را در آورده و با لحنی تهدید آمیز گفتم: به خدا قسم اگر او را با خود نبرید به طرف شما تیراندازی خواهم کرد. گویا این اقدام موثر واقع شد و دو نفر از سربازان به سرعت او را از سنگر خارج کرده به داخل زره پوش بردند. دقایقی بعد اطمینان پیدا کردیم که محاصره ای در کار نیست و نیروهای ما در نقطه مقابل هنوز مبارزه می کنند. به داخل سنگر برگشتیم. منتظر دریافت نتایج درگیری بودم. ♦️حوالی ساعت ۷ بعد از ظهر در شرایطی که از شدت گرسنگی، سرما و ترس و نگرانی به خود می‌پیچیدم، ستوان «محمدجواد» به بیسیم چی دستور داد برای اطلاع از وضعیت جبهه با خطوط مقدم تماس بگیرد. وقتی تماس برقرار شد صدای استغاثه نیروهایمان را شنیدیم که در خواست کمک مهمات و پشتیبانی از توپخانه می کردند. متوجه شدیم که آنها در وضعیت بسیار بدی قرار دارند 👈هنوز صدای استغاثه سروان «رحمان» را به یاد می آورم که می‌گفت: «تعداد زیادی از آنها دارند از کامیونها پیاده می‌شوند. آنها نیروهای هستند و مارا تارو مار می کننداز هیچ چیز نمی ترسند... ♦️کمک و مهمات برای ما بفرستید! در میان آن همه سر و صدا پیامی از فرمانده به گوش نمی‌رسید. این امر ستوان محمد جواد و سربازان ما را نگران کرده بود. چند دقیقه ای از ساعت ۷ گذشته بود که یک مرتبه صدای گوش خراش تانکها را شنیدیم. آنها به شکلی وحشتناک در ♦️حال عقب نشینی بودند. به ستوان محمد جواد گفتم: اجازه بدهید سنگر را ترک کنیم... در معرض خطر قرار گرفته ایم... تانکها سنگر را با خاک یکسان خواهند کرد و ما زیر تلی از خاک مدفون خواهیم شد.» او موافقت نکرد و گفت: دکتر منتظر باش! من دستوری مبنی بر عقب نشینی دریافت نکرده ام. چند دقیقه بعد یکی از تانکها دریچه سنگر را منهدم کرده در را از جا کند. وقتی هوا از غبار پاک شد دیدم در سنگر به صورت شکاف غار در آمده است. اولین نفری بودم که سنگر را ترک کردم بقیه هم به دنبال من. لحظات حساس پرتشویشی بود. ♦️شدت گلوله باران به اوج خود آتش سنگین و فرار خودروها، قشر غلیظی از گرد و غبار آسمان منطقه را پوشانده بود. هراسان خود را به سنگر بزرگی که مقابل سنگر قبلی مان بود رساندم. داخل شدم، بلافاصله ۱۲ نفر از همسنگرانم داخل شدند. آن سرباز مجروح هنوز در داخل زره پوش بود. او زمانی که حرکت و سروصدای ما را شنید تصور کرد ما فرار کرده و او را تنها گذاشته ایم. ♦️بیچاره در جانبی زره پوش را باز کرد و فریاد کشید. در همان لحظه ناگهان مورد اصابت چند ترکش دیگر خمپاره ای که در نزدیکی ما فرود آمد قرار گرفت. به طرف او رفتیم که دیدیم خون از سرورویش جاری است. با زخم هایش را بستم جلو خونریزی را گرفتم. پس از این که مطمئن شد او را ترک نکرده ایم به همان سنگر بزرگ بازگشتم. نیروهای ایرانی معلوم بود که بسرعت پیش می آمدند وما زیرآتش منتظر سرنوشتمان کشته شدن یا اسارت..... ادامه دارد..... @seYed_Ekhlas🇮🇷        ‌‌