#آنسوی_خط (51)
دفاع مقدس به روایت دشمن
♦️ژنرال «ماهر عبدالرشید» به هلاکت رسید
فرمانده سپاه هفتم عراق و یکی از سفاکترین فرماندهان ارتش متجاوز صدام در سالهای دفاع مقدس، در سن ۷۲ سالگی و در گمنامی، در بیمارستانی واقع در شهر سلیمانیه عراق به بارگاه عدل الهی احضار شد.
♦️ژنرال بعثی ماهر عبدالرشید، فرمانده سپاه سوم عراق که در اواخر جنگ به فرماندهی سپاه هفتم رسید، سرانجام ۱۱ سال پس از سقوط صدام حسین، در گمنامی و فلاکت و بدون آنکه دادگاهی به جنایات جنگی متعدّدش رسیدگی کند، هلاک شد.
♦️ژنرال ماهر عبدالرشید در سال ۱۹۴۲ در تکریت به دنیا آمد و پس از پایان دوره تحصیلات به دانشکده افسری راه یافت. او مسئول شعبه پنجم اداره اطلاعات ارتش بود و سپس افسر ستاد در سازمان امنیت شد. بعد به فرماندهی تیپ ۱۲ زرهی موسوم به «ابن ولید» رسید و سپس فرماندهی لشکر پنج مکانیزه را به عهده گرفت. پس از آن هم به فرماندهی سپاه سوم و سپس فرماندهی سپاه هفتم عراق رسید. او از #درندهخوترین و سفاکترین فرماندهان عالیرتبه ارتش بعث به شمار میرفت که دستش به جنایات جنگی علیه رزمندگان ایرانی آلوده بود.
♦️خویشاوندی این ژنرال با صدام، پلههای ترقی در ارتش عراق را پیش پای او گذاشت و بالاترین پلهای که او روی آن ایستاد، پذیرفتن پسر کوچک صدام - قصی - به عنوان داماد خود بود. اما نقش دستگاههای تبلیغاتی عراق در بزرگنمایی لیاقتهای نظامی و فرماندهی او در جنگ با ایران کمتر از این خویشاوندی قبیلهای نبود.
♦️افشای یک سند سری از جنایات ماهر عبدالرشید
شهرت ماهر عبدالرشید بعد از سقوط «فاو» به اوج خود رسید. این ژنرال مدعی شده بود فاو را از ایرانیان پس میگیرد و به عنوان #هدیه ازدواج دخترش به #صدام تقدیم میکند. فهرست ضربههای وارد شده بر پیکر ارتش عراق در فاو را به سادگی نمیتوان تهیه کرد.
♦️در این زمان، سپاه هفتم عراق کاملاً متلاشی شد و کسی از سرنوشت #فرمانده این سپاه، سرلشکر ستاد #احمد عطاء الجرشی، به همراه تعداد زیادی از افرادش خبر ندارد. در هم کوبیده شدن گارد ریاست جمهوری در نخلستانهای شام، عراقیها را در بهت و سوگواریهای گسترده فرو برد و در چنین شرایطی، ازدواج پسرش را با دختر ماهر عبدالرشید اعلام کرد.
♦️ در حالی که توپها و تانکها برای لحظهای در فاو از غرش نمیافتادند، تمام امکانات عراق برای برپایی مراسم #ازدواج پسر صدام بسیج شد. کارتهای دعوت عروسی که زیبا و نادر بودند، میان سران و رجال توزیع شد. شیرینیها و کیکهای این مراسم با یک #پرواز ویژه از فرانسه به بغداد آورده شد.
♦️سرتیپ ستاد عبدالله شاهد فیصل در این باره میگوید: «من در جشن ازدواج در باشگاه شکار حاضر بودم. در تمام عمرم چنین ریخت و پاشی ندیده بودم!» ساجده با لبخندی به تبریک مدعوین پاسخ میداد. این ازدواج در روزهایی صورت میگرفت که مردم عراق تابوت جوانانشان را روی شانهها به سوی گورستان میبردند.
♦️از ویژگیهای دیگر این ژنرال، جرات انتقاد از شخصیتهای معروف نظامی و سیاسی بود. حتی گاهی آنان را به باد فحش و ناسزا میگرفت. او به عبدالجبار شنشل، رئیس ستاد مشترک ارتش عراق، «شکم گنده» میگفت و به عدنان خیرالله، وزیر دفاع، لقب «دماغ بریده» داده بود. او هیچگاه آنان را لایق چنین سمتهایی نمیدانست.
♦️حتی یک بار به فرمانده سپاه پنحم، ژنرال #طالع رحیم الدوری، گفته بود: «حالا این طایفه دوریها برای ما آدم شدهاند؟ یادشان رفته است که الاغهایشان را در شهر ما - تکریت - میراندند و صدای زنگوله الاغهایشان گوش ما را اذیت میکرد.»
♦️درباره جسارتهای این ژنرال کافی است بدانیم که به خاطر آماده نشدن یک سنگر در شلمچه که او دستور ساخت آن را به یک ستوانیار داده بود و تأکید کرده بود تا یک ساعت دیگر باید این سنگر برای جانپناه او آماده شود، با #سلاح کمری خود، جنازه آن ستوانیار را درون آن سنگر ناتمام انداخت.
♦️ماهر عبدالرشید از همان زمانی که برق ستارهها را روی شانههای خود دید و در برابر پستها و سمتهای گوناگون قرار گرفت، ارج و قرب خاصی برای تکریتیها قائل بود. حتی در زمان جنگ با ایران گفته بود: «من فقط اهالی تکریت را به دور خودم جمع میکنم تا به خاطر آشنایی و قرابتی که با یکدیگر داریم در جبههها بهتر بجنگیم.» اگر نام این ژنرال به عنوان یک جنایتکار جنگی در دادگاهها بر سر زبانها نیفتد، ملت ما نام این مرد بدنام را همیشه به خاطر خواهد سپرد.
♦️ماهر عبدالرشید در نهایت چون شخصیت خیلی برجسته و بزرگی در بین بعثیهای عراق شده بود و به خاطر عدم توجهش به رفتارهای پسر اول صدام، باعث خشم دیکتاتور عراق شد، لذا #صدام او را در یک حادثه#مرموزانه کشت.
#آنسوی_خط
کانال بچه های جبهه وجنگ
@seYed_Ekhlas🇮🇷