سال ۱۴۰۱ تحویل سال حکایتی داشت...
برای تحویل کنار پدر و مادر بودیم
پدر حال خوبی نداشتند ولی مثل همیشه دائم الذکر بودند..
آرام وبی صدا با خدا عشق بازی میکردند😭
لحظه تحویل که نزدیک شد مادر صندلی را کنار تخت گذاشتند و نماز امام زمان را شروع کردند و دست پدر را گرفتند...
سال ۱۴۰۱ تحویل شد
ما متوجه نشدیم پدرجون چه دعایی کردند که خدا سال بعد ایشون را بین شهدا پذیرفت...
شهید بعدها به مادر گفته بودند:
«بگید بچه ها وقت تحویل هر جا میخواند برند وبا هم باشند...
ما هم با هم باشیم»
مادر در جواب گفته بودند: چشم میگم که برای سال دیگه با هم باشیم
و امسال مادر به قول شون به پدرجون عمل کردند:
از اول کنار مزار نشستند
چشم در چشم پدر...
و با هم نجوا داشتند...
بین درد و دلها گاهی شانه هایشان می لرزید...
و ما فقط تماشا کردیم این دلدادگی را...😭
مادر امشب میگفتند: همیشه لحظه تحویل بعد از دعا برای فرج برای شما و همه هم دعا میکردم اما امسال نشد برای شما دعا کنم ... فقط گفتم :
«اللهم عجل لولیک الفرج»
و چه زیبا شهید در گوش تان نجوا کرده بهترین دعا را...♥️
خدایا به حق روح شهدا دعای شهید و همسر شهید را در حقمان اجابت بفرما....🤲
#دلنوشته دخترشهید
#شهیدعبدالهی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...)
eitaa.com/shaheedasqareabdollahy