📣 👈 تا آخرین امضا 🌷 شهیده اکرم محمدسلیمی‌نمین 🖼 تک‌نگاری‌هایی از زندگی شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اخیر با رژیم صهیونی ✍ سمانه اعتمادی جم 🔹️ نور ملایم خورشید از پنجره می‌تابید. تقویم، صبحِ دوم تیر سال ۱۴۰۴ را نشان می داد. اکرم می‌توانست کنار خانواده بماند، اما دلش بی‌قرار بود. چشم‌های منتظر زندانیان را می‌دید که امضای او، کلید آزادیشان بود. همسرش نگران پرسید: «امروز که مرخصی داری؟» او دستش را روی شانهٔ همسرش گذاشت و آهسته گفت: «اگر نروم، زندگیشان معطل می‌ماند.» بی‌درنگ راهی شد. ظهر بود که آسمان غرید. موشکِ رژیم صهیونیستی، بامِ اوین را شکافت و آتشی جهنمی بر فراز زندان، زبانه کشید. همه در هیاهو و دود فرار می‌کردند، اما اکرم ماند. شاید می‌خواست پروندهٔ ناتمامی را تمام کند. ناگهان غرشی مهیب آمد و سقف فرو ریخت. این بار، نامش در آسمان شهادت جاودانه شد. روزها بعد، جست‌وجوها ادامه داشت. تا این که سرباز زخمی واحدشان، خوابی دید و محل دفن دو پیکر را نشان داد. همان جا را کندند و پیکر اکرم را یافتند؛ گویی با لبخندی آرام، خواب ابدی را می‌دید. اکرم محمدسلیمی‌نمین رفت، اما امضای پای پرونده‌هایش همچنان زنده ماند؛ یادگاری از زنی که عشق را با مرکب ایثار بر صفحهٔ تاریخ نوشت. 📥 نسخه PDF را از اینجا دریافت کنید. 🖼 روزنامه 📱 @sedaye_iran_newspaper