🔵 نرمی پیامبر(ص) با مردم در اوج اقتدار
🔸 در دوره مدینه که صیت شهرت سپاه اسلام در همه جا پیچیده بود کسانی که از دور نگاه میکردند، پیغمبر اسلام(ص) مرد هولناکی به نظرشان میآمد. روی سابقه ذهنی که داشتند خیال میکردند پیغمبر(ص) با دبدبه و هیمنه حرکت میکند، اگر از کنارش بگذری و احترام بجا نیاوری میگوید جلّاد فورا گردنش را بزن!
🔸 مردی آمد مدینه حضور پیغمبر اکرم(ص). شکایتی یا حرفی داشت. تا آمد حرف بزند، روی آن سابقه ذهنی که داشت زبانش از ترس به لکنت افتاد. پیغمبر(ص) ناراحت شد، فرمود چرا این طور شدی؟ من که پادشاه نیستم، تو خیال کردهای من یک پادشاهم که از من میترسی؟ من که جبّار و ستمگر نیستم، من یک انسانم مثل تو، پسر آن زنی هستم که با دست خودش شیر بز را میدوشید، بیا جلو. او را در بغل گرفت و فشار داد: «برادر! من انسانی مثل تو هستم.»
🔹 نمیخواهد مردمش از او مرعوب شوند. برعکس میخواهد که مردمش جرئت و شهامت داشته باشند حتی در مقابل حاکم.
📗 استاد مطهری، آینده انقلاب اسلامی ایران، ص۱۲۸ (با تلخیص)
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚
@dastanak_ir