«سوگند به خداوند، كه مي‌روم و بسيار سرزنشش مي‌كنم!!» سفيان ثوري پيوسته اين سخن را بر لب داشت و اينك زمان آن رسيده بود كه بر گفته اش جامه ي عمل پوشاند؛ -اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم پدرانت نيز هرگز جامه‌هايي چنين فاخر و زيبا نمي پوشيدند! امام عليه السلام لبخندي بر لب آورد؛ - روزگار ما، با دوران رسول خدا، كاملا متفاوت است؛ آن هنگام مردم، بسيار فقير بودند... لباس زيبا و خوب نيز شايسته نيكان است! سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «قل من حرم زينة الله التي اخرج لعباده من الطيبات من الرزق... » و باز فرمود: - و ما اهل بيت عليهم السلام سزاوارتر از ديگران به بخشش‌هاي پروردگاريم. تو نيز بدان كه من اين لباس را براي تن آسايي نپوشيده ام. سپس دست سفيان را گرفت و بر جامه ي خشن و زيرينش نهاد؛ و چنين ادامه داد: - من لباس زبر را براي خودم پوشيده‌ام و لباس زيبا و نرم را براي مردم؛ اما تو، جامه ي لطيف را براي تن آسايي خود، بر تن كرده يي و لباس خشن را به مردم، نشان مي‌دهي، تا زاهدت بخوانند. 📚  دانشنامه امام جعفر صادق علیه السلام صفحه۴۷۰ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir