🔴 خاطره ای ناگفته از شهید لاجوردی
(به مناسبت اول شهریور سالروز شهادت شهید لاجوردی به دست منافقین)
مرحوم پرورش جریان آخرین دیدار خود را با شهید نقل کرده بود که چند روز قبل از شهادت ایشان، به مغازه اش در بازار تهران رفته بودم. مشغول صحبت بودیم که یک نفر وارد شد و درخواست کمک مالی داشت - او اهل خیر و کمک به نیازمندان بود و گاهی برای این منظور مراجعه می کردند - مبلغی به او کمک کرد. طرف باز هم اظهار نیاز و به حدی اصرار کرد که من متاثر شدم. ولی لاجوردی هیچ کمکی نکرد و برای من اسباب تعجب شد. بعد از رفتن آن فرد، گفتم: سید...! این بنده خدا آنقدر التماس کرد که نزدیک بود گریه کند. چرا بیشتر کمک نکردی؟
شهید لاجوردی با لبخند گفت اولا سید خودت هستی! ثانیا این بنده خدا مشکل مالی نداشت. برای شناسایی آمده بود...!
🔹 این نکته حاکی از تیزبینی و بصیرت، و در عین حال عظمت روح آن شهید است. در حالیکه به او الهام شده بود که شهادتش نزدیک است و روزهای آخر را می گذراند - چند روز قبل با خانواده عکس دسته جمعی گرفته و گفته بود آخرین عکس است - در عین حال بدون اضطراب و بی اعتنا به تهدیدات در حالیکه می دانست مقدمات کشته شدنش فراهم می شود، در مقام رضا و دل سپردن به مشیت الهی، خود را بدست تقدیر سپرده بود و با بلند نظری و شوخ طبعی از کنار این مسئله عبور کرد.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚
@dastanak_ir