🏛☜آن‌سوی‌ تاریخ☞⁩🏛️
#نشست_علمی نقدی بر کتاب « مورخان و امر قدسی » 🎙با حضور: ✍مؤلف: دکتر حسن‌ حضرتی 👤ناقد: دکتر محسن
پی نوشت : « جستاری در تحریر محل نزاع میان دو علم کلام و تاریخ » یکی از حوزه‌های چالشی در تاریخ پژوهی ، رابطه این علم با علم کلام است. در نگاهی دقیق تر ، باید این رابطه در قلمرو این دو دانش مورد واکاوی قرار بگیرد ؛ چه اینکه مباینت این دو علم از حیث موضوع بر اهل فن پوشیده نیست! وقتی این دو دانش ، از منظر قلمرو مسائلی که پوشش می دهند ، با یکدیگر مورد سنجش قرار می گیرند ، از بین نِسَب اربعه ، نسبت عموم و خصوص من وجه بین تاریخ و کلام برقرار است. _وجه افتراق از جانب تاریخ : مثل رویدادهایی که هیچگونه تعاضد و تعارضی با مبانی کلامی ما ندارند از قبیل تاریخ اروپا ، تاریخ آمریکا ، حتی برخی از فقرات تاربخ اسلامی مانند روابط تجاری دستگاه خلافت اسلامی ( مثلا امویان ) با دوول خارج از محدوده ممالک اسلامی ( مثل روم و هند و.‌‌..) _وجه افتراق از جانب کلام : مثل برخی مسائل کلامی که هیچ ربطی به رویدادها و گزارشات تاریخی ندارند و صرفا جنبه ثبوتی محض دارند مانند صفات الهی و ... _نقطه اجتماع : قلمرو مسائلی که هم ماهیت کلامی دارد و هم داخل در محدوده علم تاریخ است . این حالت هم ابتداءً دو صورت دارد : ۱_ گزاره تاریخی همسو با عقیده کلامی است و تعارضی بین آن دو نیست ۲_ بین گزاره تاریخی و کلامی تعارضی است که قابلیت جمع عرفی ندارند. اگر حالت اول باشد که در فبها و نعم المطلوب! اما اگر در ماده اجتماع ، تاریخ و کلام با یکدیگر تعارضی کنند که قابلیت جمع عرفی_عقلائی میان آنها نباشد ، چه باید کرد؟! در این صورت باید گفت ، گزارش تاریخی و اصل یا گزاره کلامی که با یکدیگر تعارض می کنند به حصر عقلی از چهار صورت خارج نمی باشند : الف) تاریخی قطعی _ کلامی ظنی ب) کلامی قطعی _ تاریخی ظنی ج ) هر دو ظنی د ) هر دو قطعی شکی نیست که در دو صورت نخست به حکم عقل تقدم با گزاره قطعی است اما در دو صورت سوم و چهارم چه باید کرد؟! این قسمت مطمح نظر و معرکه آراء بین اندیشمندان دو علم است که آیا تقدم با تاریخ است یا کلام؟ ( مسئله‌ای که شایسته بود طرفین گفتگو ، یا دبیر جلسه بدان اشاره نموده و بطور دقیق محل نزاع تحریر می‌ کردند ) به زعم اینجاب ، باید با مراجعه به پشتوانه های معرفتی که منجر به مقطوع ( یا مظنون ) بودن هر کدام شده ، ترجیح را به طرفی داد که از پشتوانه معرفتی و شناختی قوی تری برخودار باشد. مثال : اگر یک گزارش قطعی تاریخی با اصل مسلم عصمت ائمه اطهار علیهم‌السلام تعارض کند ، یعنی گزارش حاوی مطالبی باشد که پذیرش آن مستلزم پذیرفتین عدم عصمت ائمه ع یا پیامبر ص است ؛ در اینجا باید به پشتوانه های معرفتی این دو گزاره متعارض رجوع نمود. بدیهی است که اصل عصمت چون هم از جهت عقل و هم به وسیله وحی و حتی با شواهد تاریخی مورد قطع قرار گرفته ، بر گزارشی که تنها با تکیه شواهد و قوت سند و دلالت مورد قطع واقع شده است ، ترجیح دارد ؛ لذا چنین گزارش تاریخی ولو قطعی نیز باشد باید طرح و رد گردد. این نوشته‌ ، جستاری مختصر در تحریر محل نزاع کلام و تاریخ است که اگر عمری باشد إن شاء الله در آینده چه بسا تکمیل گردد. ✍محمد صادق رجبی آزادبنی 🏛☜ آن سوی تاریخ ☞⁩🏛 https://eitaa.com/joinchat/664404026C8962097bde