#شب_پنجم_محرم
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه
فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ
بعضیا نوشتن هفتاد و دو زخم و جراحت به بدن ابیعبدلله رسید خسته شد تکیه به نیزهی غریبی داد لحظهای استراحت کنه
فَأَتَاهُ حَجَرٌ
یه نانجیبی با سنگ به پیشانی اربابمون زد
دست مبارک رو گذاشت رو زخم پیشانی
من نمیدونم این چه سنگی بود، قبلا تو روضهها از من شنیدید، اینا سنگریزه نبود از رو زمین بردارند
نه، سنگ یکی از آلات حرب مردم کوفه بود، یعنی تیراندازا جدا بودن، شمشیر زنا جدا بودن، نیزهدارا جدا بودن، سنگاندازا هم یه فرقهی خاص بودن، ابزار خاصی هم داشتن، سنگهاشونم ویژه بود، وقتی پرتاب میکردن اون رزمنده رو زمینگیر میکرد
تا این سنگ به پیشانی خورد ابیعبدلله هرچی تلاش کرد خون بند بیادبند نیومد، احتیاج به یه پارچه بود
لباس مبارک رو بالا آورد بلکه خون پیشانی بند بیاد
اینجا نانجیبی چنان با تیر سه شعبه به قلب ابیعبدلله زد
اینجا تعبیر سید بن طاووس اینه، لَهُ ثَلَاثُ شُعَب مُحددٌ مَسْمُومٌ، این تیر سه تا ویژگی داشت هم سه شعبه بود هم خیلی تیز بود و هم مسموم شده بود، با قلب ابیعبدلله اصابت کرد دیدند ابیعبدلله داره میگه
بسماللَّه و باللَّه و علی ملّة رسول اللَّه
از اینجا به بعدش رو دیگه پیغمبر روضه خوانده، فرمود حسینم دیگه نتونست رو مرکب دوام بیاره،
فَسَقَطَ الحُسين عَن فَرَسِه عَلی خَدِّه الاَيمَن،
اینجا سلام داره،
أَلسَّلامُ عَلیَ الْخَدِّ التَّریبِ،
چنان با گونهای راست به زمین خورد
دیگه از خوندن شعر منصرف شدم، فیض آمادست بهره خواهیم برد
اصلا انگار منتظر بودن حسین رو زمین بیافته، تا خورد رو زمین مهلتش ندادن فَحَمَلُوا عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ
فرقةٌ بالسيوفِ
وفرقةٌ بالرماحِ
وفرقةٌ بالحجارةِ
امام باقر دو فرقهی دیگه هم اضافه کرد
وفرقةٌ بالخَشَبِ والعصاء
چرا امروز روضهی گودال شد
تا خورد رو زمین نانجیب مهلت ندادن
یه نانجیب با شمشیر به فرق آقا زد فرق آقا دونیمه شد، ابیعبدلله پارچهای طلبید فرق مبارک رو بست اون کلاخود رو رو سر مبارک گذاشت، هرکی داره ضربه میزنه
اینجا صدای عمو به یتیم امام حسن رسید
سراسیمه از خیمهها...
هی میگفت وَالله لا اُفارِقُ عَمّی
این درس امروز من و شما باشه
من و تو هم وسط گریه بر ابیعبدلله بگیم وَالله لا اُفارِقُ حُسَینا
تا قیامت امام حسین رو رها نمیکنیم انشالله
هر چه ابیعبدلله خواهرش رو صدا زد،
إحْبِسی،
خواهرم نگذار بیاد
دیگه کار از کار گذشته بود، رسید کنار گودال دستش رو سپر کرد، این مدافع حریم ولایت، نوهی زهراست، مثل مادربزرگش دستش رو سپر کرد
چنان با شمشیر زدن، افتاد تو بغل عمو، ابیعبدلله اینجا یه تعبیری داره، فرمود کاش حسین مرده بود این صحنه رو نمیدید اما به این اکتفا نکردند
یاصاحب الزمان..
فَرَماه حرمله، نانجیب حرمله کار رو تمام کرد فَذَبَحَهُ فِی حَجْرِ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ
حسین...
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
🆔 @rozehayemirza_matn
روضه حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام _شب پنجم محرم93_حجت الاسلام میرزامحمدی2.mp3
2.89M
#شب_پنجم_محرم
#روضه_حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_جمعه
روضه شب جمعه و شب پنجم محرم ، گریز به روضه حضرت زهرا و امام حسن مجتبی .....
====================
@rozehayemirza_matn
#شب_پنجم_محرم
#روضه_حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_جمعه
“السلام علیکم یا أئِمَّةَ البَقیع”
اول بریم مدینه،بلدی مادرش فاطمه رو از مدینه تا کربلا همراهی کنی
این مادر تو سن جوانی ام نمیتونست راه بره
اگه گریه کن حسین و حسنی زهرا رو یاری کن
امشب کربلا خیلی کار داره فاطمه
▪️دلم میخواد یه شب مدینه باشم
▪️زائر اون شکسته سینه باشم
▪️دلم میخواد پشت بقیع بشینم
▪️قبر غریب مادر رو ببینم
▪️دلم میخواد تو کوچه ها بمیرم
▪️انتقام مادرم رو بگیرم …
کدوم کوچه های مدینه....
▪️تو اون کوچه که فاطمه زمین خورد
▪️همونجا که یاس مدینه پَژمُرد
▪️میگن...
ان شاء الله که راست نباشه
▪️میگن تو کوچه چادرش خاکی شد
▪️رو صورتش یه لاله حکاکی شد
▪️میگن تو کوچه مجتبی باهاش بود
▪️از اون کوچه تا به خونه عصاش بود
*خیلی سفارش این عبدلله بن حسن رو ، ابی عبدالله به خواهر کرد
خواهر ، خیلی مراقب یتیم برادرم باش.
هرجا زینب میرفت ،این بچه یتیم و با خودش میبرد
از صبح که خطبه خواند دل تو دل یتیم امام حسن نبود
مگه من چیم کمتر از بچههای عمه جانمه.
مگه من از بچههای مسلم چیم کمه.
عمو به همه ی اونا اجازه داد” چرا به من اجازه نمیده جونمو قربونش کنم
این شهید،شهید گودال حسینه،از اینجا عُلقِهٔ ابی عبدالله به این نازدانه معلوم میشه
تو همه ی این رفت و آمد های بنی هاشم و اصحاب عقیله بنی هاشم مواظب یتیم امام حسنه
اما امان از ساعتی که نوبت خود حسین شد
روضه این آقازاده گره خورده به روضه خود حسین
یعنی امروز یه چَشمت باید بره تو گودال برای نیمی از مصائب عاشوراش الان باید گریه کنی
خسته شد ارباب ما،بعضی ها مثل مرحوم شیخ جعفر نوشتن،زخم هاش که به هفتاد و دو تا که رسید از نفس افتاد
“فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً”
یه لحظه خواست استراحت کنه
یه ظالمی چنان با سنگ به پیشانی آقا زد
مرحوم شیخ مفید مینویسد با تیر زدند به پیشانی،این دست و آورد خون پیشانی رو بند بیاره نتونست بند کنه
”این لباس عربی رو بالا زد …”
یا الله
تاسفیدی صَدرُالحسین نمایان شد
یه وقت دیدن حرمله زانو زد
”آخ چنان با تیر سه شعبه …
حسین ….
روضه رو از همین جا مسیرشو عوض کنم
بگذار امروز همه برای یتیم امام حسن گریه کنند
مدینه که نتوانستند برای امام حسن گریه کنند
جلوی چشم ابی عبدالله و قمر بنی هاشم بدن امام حسن رو تیر بارون کردند
چقدر سخت گذشت فقط حسین میدونه و خدای حسین
دیگه نتونست طاقت بیاره
افتاد رو زمین
همه محاصره اش کردند
دیگه نگم چطوری میزدنش
فقط همین قدر بگم
از زیر اون تیغ و تیر و نیزه دید عمو داره فریاد میزنه
"هَلْ مِنْ مُسْتَغِیث …
”باریک الله”
تا زینب صدای استغاثه ی برادرو شنید ، بند دلش پاره شد
اومد بالای بلندی همون جایی که کربلا میری بهش میگن تل زینبیه”
دید آنچه را که نباید ببینه
دست یتیم امام حسن رو گرفته
یه لحظه دید همه داداش رو محاصره کردن،
یه لحظه از این آقازاده غافل شد دو دستش و گذاشت رو سرش
هی میگفت یا غِیٰاثَ المُسْتَغِیثِین...
”تادست عبدالله از عمه جدا شد پا برهنه دوید سمت گودال
یه وقت شنید حسین میگه خواهرم نگذار بیاد
اما اومد ….
”وقتی رسید دید شمشیرزن ها عمو رو میخوان با شمشیر بزنند ، دستشو جلو آورد
یازهرا…
”این نوه ی توست خانم،
یاد اون روزیکه چهل نفر امامت رو میبردن”
دست یداللّٰهیت رو جلو آوردی
آخ دیگه نگم چی شد
” وَکانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ …
یا زهرا.....
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
@rozehayemirza_matn
هدایت شده از شیخ خوشنویس | شیخ حسین زاهدی
🔰استاد میرباقری:
📢 اگر نتوانیم در فضای محرّم، از تعلقات و تعینات دست برداریم، قاعدتاً بعید است روز عاشوراء، لااقل در نیت، بتوانیم در صف اصحاب سیدالشهداء، جان خودمان را تقدیم کنیم.
🔹 اگر نتوانیم در فضای محرّم، از تعلقات و تعینات دست برداریم، قاعدتاً بعید است روز عاشوراء، لااقل در #نیت، بتوانیم در صف اصحاب سیدالشهداء، جان خودمان را تقدیم کنیم. در «زیارت جامعة ائمة المؤمنین»، یک جملهای آمده که اگر ما در صفین، جمل، نهروان یا کربلاء نبودیم، بالنیات و القلوب در کنار شما هستیم. این حضورِ با نیت و قلب، وقتی است که انسان به امام حسین _ علیهالسلام _ که میرسد، دیگر همه چیز را فراموش میکند.
🔹 کسی که در کنار سیدالشهدا(ع) به یاد گذشته و آیندهها و در گرو آرزوهای طولانی است، نمیتواند مهاجر الی الله باشد و با حضرت سیر کند. به همین جهت است که آن حضرت از مکه که آمدند در خطبهشان فرمودند: «مَنْ کانَ فِینَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَائِنَا نَفْسَهُ فَلْیرْحَل مَعَنا»؛ کسی که حاضر است خون دلش را در راه ما بدهد و آماده لقاءالله است، با ما همراه شود. چون بین ما و لقاءالله فاصلهای نیست.
🔰کانال شیخ خوشنویس| شیخ حسین زاهدی
@sheikh_khoshnevis
1_1663584892.mp3
21.37M
#شب_پنجم_محرم
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
السلام علیک یا اباعبدالله
و علی الارواح التی حلت بفنائک
▪️افتاده باز کار به دست کریم ها
▪️ما را نوشته اند گدا از قدیمها
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
🆔 @rozehayemirza_matn
#شب_پنجم_محرم
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
السلام علیک یا اباعبدالله
و علی الارواح التی حلت بفنائک
▪️افتاده باز کار به دست کریم ها
▪️ما را نوشته اند گدا از قدیمها
▪️شانه زده به زلف کمندی نسیمها
▪️باید کشید ناز نگاه یتیم ها
▪️دست دعا به خاک قدمهای او بزن
▪️عبد خداست کودک ده ساله ی حسن
▪️ده ساله بود قامتش اما وقار داشت
▪️بالای چشم خویش دو تا ذوالفقار داشت
▪️مثل ابالحسن سخنش اقتدار داشت
▪️بر یاری عمو جگری بی قرار داشت
▪️شهر مدینه با پدرش عهد بسته بود
▪️از کودکی کنار امامش نشسته بود
▪️با چشم خویش رفتن عشاق دیده بود
▪️شش ماهه هم به فیض شهادت رسیده بود
▪️او را عمو به بند محبت کشیده بود
▪️دستش به دست عمه ی قامت رشیده بود
▪️بوسید دست عمه، به او التماس کرد
▪️جان کند تا ز خیمه خودش را خلاص کرد
خیلی دقت کردم ببینم این بچه،
چجوری با زینب آمده بیرون،
استغاثه ی ابی عبدالله تو گودال،
چجوری صداش به خیمه ها رسیده،
من اینجوری برداشت میکنم،
وقتی مرکب ابی عبدالله رفت به خیمه ها، این بچه همراه عمه ها از خیمه ها دنبال مرکب اومده رسید بالا بلندی،
اونجا استغاثه رو شنید اون لحظه ای که ابی عبدالله با صورت، زمین خورده،
نوشتند حتی چندین ضربه زدند به حسین
۷۲ ضربه تو بدنش زدند،
خون داره فواره میزنه،
تیر به قلبش زدند
نتونست رو مرکب دوام بیاره،
با صورت خورد زمین،
دیگه مهلتش ندادند....
فَحَمَلُوا عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ
ابن سعد دستور داد از چهار طرف ، بزننش،
لَقَدْ قُتِل بِالسَّيفِ وَ السَنان وَ بِالحِجارَةِ وَ بِالخَشَبِ و بِالعَصَاء
حتی مرحوم سید مینویسد شمشیری به فرق آقا زدند،
ابی عبدالله با پارچه ای سر مبارکشو بست، همه دارن ضربه میزنند، اینجا استغاثه کرد ،
همینجا بود که این بچه دستشو از دست عمه کشید،
حسین داره میبینه،
فرمود، اُختِی، اِحبِسیهِ
نگذار بیاد،
اما هر چی زینب تلاش کرد حریف نشد،
نه اینکه زینب دستشو رها کنه،
شاید این همون لحظه ای بود که عمه ی سادات ، دست گذاشت رو سرش،
گفت وَا مُحمَّداه ، وا عَلیاه
حسینمو دارند میکشند،
اینجا دستش رها شد، این یتیم امام حسن، با عجله دوید بسمت گودال، چجوری این ازدحامو کنار زد
فریاد حَسَنیش بلند شد
والله لا اُفارِقُ عَمّی،
خدا کنه ماهم تا آخر عمر، اینجوری با ابی عبدالله باشیم بگیم
والله لا اُفارِقُ حُسینا
بعضیا با مرکب اومده بودند،
چجوری از لای پای مرکبها خودشو رسوند به عمو،
الله اعلم،
دید همه دارند تقربا الی الله
شمشیر میزنند،
دستشو سپر کرد دست از پوست آویزان شد،
دیگه شدت جراحت ،اجازه نداد حرف بزنه، فقط یه جمله گفت، وا اُمّاه،
من اینجوری میفهمم،
این وا اُمّاه،
یعنی یازهرا،
تازه فهمید دست فاطمه سپر ولایت شد ،
اون روزی که تو کوچه همه محاصرش کردند،
نا نجیب نه به قنفذ، نه به مغیره،
به هر کی دور فاطمه بود گفت
اِضرِبُوا فَاطمَة
افتاد تو بغل عمو ،
مراد حضرت زهرا بود ک همه ی اهل بیت دردی به اونها عارض میشد مادرشونو صدا میزدند،
خیلی برا ابی عبدالله سخته،
هنوز دستای حسینو نبریده بودند، این یتیمِ برادرو بغل کرد
اما اجازه ندادند ،
اینجا بود حرمله آمد نمیدونم چ لزومی داشت با تیر سه شعبه بزنه،
اونم با این فاصله ی نزدیک،
نوشتند با تیر سه شعبه....
فَذَبَحَه فِی حِجرِ عَمّه...
حسین.....
یه سوال کنم
من ندیدم دیگه هیچ نقلی نوشته باشه، این زن و بچه تونستند پیکر عبدالله رو ببرند،
تازه ابی عبدالله به زینب فرمود برگرد ،
از شما میپرسم آن لحظه ای ک اسب بر بدن میتازوندند
این یتیم امام حسن کجا بود؟؟؟
حسین.....
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
🆔 @rozehayemirza_matn
سلام رفیق
می تونی بیایی کمک
صوت روضه های شب های آینده ، هنوز به متن در نیومده
بیا که روضه خونا دستشون پر باشه
حتما ثواب می بری
@sobbohsobboh110
MirzaMohammadi 1402 shab06 b.mp3
12.82M
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
السلام علیک یا اباعبدالله
▪️عمریست دم زدم ز غمت دم به دم حسین
▪️بوده ست هر دمم حسن و بازدم حسین
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
🆔 @rozehayemirza_matn
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
السلام علیک یا اباعبدالله
▪️عمریست دم زدم ز غمت دم به دم حسین
▪️بوده ست هر دمم حسن و بازدم حسین
▪️مادر مرا میان حسینیه شیر داد
▪️قد کرده ام علم بغل این علم حسین
▪️بعد از سجود خاک تو را بوسه میزنم
▪️شد مهر هم به حرمت تو محترم حسین
▪️با دست خالی از در هیئت نمی رویم
▪️وقتی دهیم تو را به قاسم قسم حسین
اومد خدمت ابی عبدالله،
اجازه میدان رفتن بگیره،
ابی عبدالله اجازه نداد
خیلی این دو یتیم برادر ،
برا حسین عزیزند بغلش کرد، عمو و برادرزاده تو بغل هم آنقدر گریه کردند، مقتل نوشته «فَغُشِیَ عَلَیهِما»
نمیدونم یتیم امام حسنو وقتی بغل کرد یاد کدام صحنه افتاد
خاطراتی با امام حسن داشته،
اونم از دوران کودکی.
یه دونشو امشب میگم،
▪️من ایستاده بودم دیدم که مادرم را ...
پنجاه نفر از این سیصد مهاجم وارد خونه ی فاطمه شدند ،
هم در ورود منزل فاطمه رپ زدند ،
هم در خروج منزل فاطمه رو زدند،
بچه ها متحیر به سمت مادر برن
یا برن دست بابا رو وا کنند،
نمیتونستند جلو بیان،
طناب به گردن ،دارند علی رو میبرند،
دیدند مادر ، مانع شد
اون نانجیب صدا زد علی رو رها کنید
اِضرِبُوا فَاطِمَة،
همه که علی رو رها کردند ،
ریختند رو سر فاطمه ،
بچه ها دست انداختند دور گردن هم، نشستند رو زمین گریه میکردند
ناله بزن یا زهرا...
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
🆔 @rozehayemirza_matn
Sokhanrani 06 - 3.mp3
13.29M
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
السلام علیک یا ابا عبدالله
🔸با رخصت از خدای تعالی، فقط حسین
🔸ما گم نمی شویم ، هَدَیْنٰا، فقط حسین
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
🆔 @rozehayemirza_matn
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#حجتالاسلاممیرزامحمدی
السلام علیک یا ابا عبدالله
🔸با رخصت از خدای تعالی، فقط حسین
🔸ما گم نمی شویم ، هَدَیْنٰا، فقط حسین
🔸سر خم نمی کنیم به هر قبله ی دروغ
🔸دل را نمی دهیم به هر جا، فقط حسین
🔸بگذار هر که خواست گدای کسی شود
🔸ما را چه کار با دگران ما را ، فقط حسین
🔸خیلی دعام کرده اگر نوکرش شدم
🔸دارد هوای سینه زنش را فقط حسین
🔸هر کس که خورده بر در بسته فقط حسن
🔸هر کس دلش گرفته ز دنیا فقط حسین
🔸سرمایه ی محبت زهرا ست دین من
🔸سرمایه ی محبت زهرا فقط حسین
🔸امسال جای ما وسط صحن خالی است
🔸یک کربلا بده به گداها فقط حسین
🔸از شهر شام تا برسد باز به پیش تو
🔸یک ذکر گفت زینب کبری فقط حسین
شب عاشورا
وقتی خطبه اش رو خواند
اصحاب دونه دونه با ابی عبدالله گفتگو کردند
گوشه ی خیمه
یتیم سیزده ساله ی امام حسن ، زانوش رو بغل گرفته بود ،
بعد پایان صحبت امام
پرسید عمو
منم کشته میشم فردا یا نه؟؟؟
ابی عبدالله فرمود:
کَیفَ المَوتُ عِنٰدَک
مرگ نزد تو چگونه است ؟
بی معطلی گفت:
أحلَیٰ مِنَ العَسَل
مرگ نزد امام اینجوریه
نگرانی نداره وقتی با امام باشی که بخواهی بمیری
این مردن ،دیگه پوسیدن نیست
این پوست انداختنه
عبور از این عالم ماده به آغوشه امامه
عرضه داشت عمو : أحلَیٰ مِنَ العَسَل
ابی عبدالله یه جواب داد
فرمود آری قاسمم
همینقدر برات بگم
نه تنها تو کشته میشی
بلکه شیرخواره ام هم می کشند
اینقدر این بچه جا خورد
گفت عمو
یعنی پای این لشکر به خیمه ها هم باز میشه
دیگه نبودند ببینند
واقعا پاشون به خیمه ها باز شد
قاسمم
بَعْدِ أَنْ تَبْلُوَ بِبَلٰاءِ العَظِیم
که اینجا ارباب مقاتل متحیرند
حسین چرا اینجوری گفت به این یتیم امام حسن
این بلاء عظیم چیه؟
حسین خودش ذبح عظیمه
این بلاء عظیم توی کربلا ، فقط ماله حضرت قاسمه
بعضی ها گفتند
این بلاء عظیم همونیه که این بدن زیر سم مرکب میره
عجیب هم هست
این سخن ابی عبدالله است
بَعْدِ أَنْ تَبْلُوَ بِبَلٰاءِ العَظِیم
زرهی براش پیدا نشد
عمامه ی امام حسن رو بست دور سرش
از دو طرف ، عمامه رو به گریبانش گره زد
حالا جلو این عمو ، برادرزاده داره میره
عجب رجزی خواند
🔸إنْ تُنْکِرُونِی فَأنَا ابْنُ الحَسَن
🔸سِبطُ النَّبِیِّ المُصطَفی وَالمُؤتَمَن
🔸هذا حُسَینٌ کَالأَسیرِ المُرتَهَن
هرکی منو نمیشناسه ، بشناسه
من پسر امام حسنم
خب امام حسن رو کجا میشناختند؟
به جَمَل
فتنه ی جمل را امام حسن خوابوند
وقتی فتنه ی جمل با حماسه ی امام حسن خاموش شد
همونجا صاحب فتنه ی جمل
گفت ، حسن بن علی ، یه روز کارت رو تلافی می کنم
یه مقدار امروز برا امام حسن گریه کنیم
حضرت زهرا گلایه کرده ها
که چرا برا حسنم گریه نمی کنید
چرا برا حسنم شعر نمی گید
روضه نمی خوانید
الحمد لله دلهاتون آماده است
کجا تلافی کردند
جلو چشم ابی عبدالله ، جلو چشم قمربنی هاشم ، هفتاد چوبه ی تیر بر این بدن زدند
زیارت جامعه أئمّة المؤمنین تعبیرش اینه
قَدْ شُکَّتْ أَکْفَانُهُ بِالسِّهَامِ
از اینجا معلوم میشه برادر رو چندتا کفن کرده بود
تمام کفن ها سوراخ سوراخ شد
غرق خون شد
حسین مجبور شد بدن رو برگردونه
همه ی أئمه این ویژگی رو داشتند
حتی حضرت زهرا ، ابی عبدالله میگه شبی که بابام ، مادرم رو غسل می داد، تا برسه به همه ی ائمه ، چندتا کفن داشتند
اما این ابی عبداللهی که امام حسن براش روضه خوانده
لٰایَومَ کَیَومِکَ یا اباعبدالله
اینم چندتا کفن داشت
کفنی داشت ز خون و کفنی داشت ز تیر و کفنی داشت ز خاک
مگه کفن، اونی نیست که بدن رو می پوشانه
آنقدر حسین بدنش پوشیده بود ، خواهرش ساعت ها طول کشید بدن رو پیدا کنه
من روضه ای رو بخوانم که امام زمان برا این یتیم سیزده ساله خوانده
دو کلمه است
السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ الْمَضْرُوبِ عَلَى هَامَتِهِ
شمشیر به فرقش زدند
دیگه نتونست رو مرکب دوام بیاره ، چنان با صورت بر زمین خورد
آماده ای یا نه
باباش به ما یاد داد
هر روضه ای می خونی گریز به روضه ابی عبدالله بزن
اگرچه با صورت بر زمین خورد
همه سواره ها ، قاسم رو محاصره کردند
اما نوشته اند ابی عبدالله چنان سراسیمه خودش رو رساند
که ضارب قاسم بن الحسن زیر سم مرکب ماند ،
حسین اینجا سراسیمه خودش رو رساند
نگذاره این بدن زیر سم مرکب بره
آخ بمیرم
اما وقتی نوبت خودش شد
ناحیه مقدسه میگه ، همینکه با صورت به زمین خورد ، همونجا زنده زنده زیر سم مرکب بردنش
حسین .....
یه گریز به روز سوم بزنم
هنوز میدونم عقده گریه رو داری توی دلت
سر رو که بغل گرفت
گفت بابا
این چاله ها در صورتت اثر چیه..
هر چی نگاه میکنم می بینم اینا اثر تیر و نیزه نیست
رقیه جان ، اینا همون اثر سم مرکبه
آی حسین....