eitaa logo
دفتر قم مؤسسه انقلاب اسلامی
3.5هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
861 ویدیو
168 فایل
سفارش و ارسال محصولات: @qom_khamenei_book راه ارتباطی: ۰۲۵- ۳۷ ۷۴ ۴۶ ۴۷ ۰۲۵ - ۳۷ ۷۴ ۴۲ ۴۳ @Admin_Enghlabeeslami نمایشگاه دائمی کتاب: ۰۲۵ - ۳۷ ۷۰ ۲۸ ۵۲
مشاهده در ایتا
دانلود
روشنفکری در ایران بد متولد شد 🔸روشنفکر که میگویم، نه [یعنی] باسواد؛ روشنفکرجماعت، آن عدّه‏‌اى [هستند] که خاصیّت خودشان را در فکر کردن و اندیشیدن و مطالعه کردن و دانستن میدانند و اهل حرکت و اقدام و کار نیستند. 🔸متأسّفانه [على‏‌رغم اینکه] روشنفکر، طبقه‌‏ى بسیار ممتازى است، در جامعه‌‏ى ما طبقه‏‌ى بسیار فاسدى بود؛ زیرا که دستگاه پهلوى این طبقه را زیر مهمیز کشیده بود. 🔸از اوّل هم روشنفکرجماعت در جامعه‏‌ى ما، بد متولّد شد ــ این را مجبورم بگویم به شما آقایان، یعنى ولو داخل پرانتز است، بدانید این را ــ ما که میگوییم «روشنفکر، روشنفکر»، روشنفکر چیز خوبى است، هیچ ‏کس با روشنفکر بد نیست، هیچ‏ کس با اهل علم و اهل مطالعه و اهل آگاهى بد نیست منتها در جامعه‏‌ى ما، این قشر روشنفکرجماعت، بیمار متولّد شدند. 🔸از اوّل مشروطیّت که در جامعه‏‌ى ما روشنفکرى به وجود آمد، بیمار به وجود آمد، یعنى وابسته‌‏ى به غرب به وجود آمد. براى اینکه این را درست بفهمید، مراجعه کنید به جزوه‏‌ى غرب‏‌زدگى جلال آل‌‏احمد و همچنین جزوه‌‏ى روشنفكران جلال آل‏احمد؛ ببینید روشنفکران اصلاً چه جورى [بودند]. 📖کتاب تفسیر سوره‌ی حشر، صفحه 33 📱 @qom_khamenei_ir
نهی اسلام از کسب ثروت از راه‌های نامشروع 🔸️ از «اکل مال به باطل» در اسلام بشدّت منع شده است. اکل مال به باطل، یعنی کسب مال از راه نامشروع و پول درآوردن از راه حرام؛ مثل قمار و دزدی یا گرفتنِ پول مردم ازطریقِ گمراه کردن آنها یا از راه ضرر زدن به مردم با جرح و قتل، که همه‌ی این راه‌ها اکل مال به باطل است؛ چراکه این گونه کسبها، راه و وسیله‌ی صحیحی نیستند. 🔸️احبار و رهبان از چه راه‌هایی اکل مال به باطل میکردند؟ برخی مفسّران گفته‌اند آنها به عنوانِ هدیه، چشم‌روشنی یا عناوینی دیگر، رشوه میگرفتند و قضاوت را به نفع یک شخص تمام میکردند؛ یعنی در ازای دریافت پول از یک طرفِ دعوا، حکم را به نفع او و ضرر طرفِ مقابل صادر میکردند، یا برای عوض کردن احکام، اموالی را از مردم میگرفتند. 🔸️روش این عدّه در تغییر احکام به این صورت نبود که صریحاً نفی احکام الهی کنند و بگویند مثلاً نماز یا روزه نیست، بلکه در بیشتر موارد، اوّل زمینه را درست میکردند و کلاه شرعی برای ارتکاب حرامی مانند رباخواری و شرابخواری درست میکردند و بعد حلالی را حرام و حرامی را حلال نشان میدادند و لباس مذهب و دین به حکمی غیرِ دینی میپوشاندند. 📖 کتاب تفسیر سوره‌ی برائت، ص ۱۵۴ ✅️ @qom_khamenei_ir
برتری شهادت از زندگی 🔸️در توضیح این حقیقت، سخن فراوان است؛ امّا به اختصار میگوییم بینش اسلامی درباره‌ی مرگ، با نگاه مادّی دراین‌باره بسیار تفاوت دارد. 🔸️در نگاه مادّی، مرگ، آخر زندگی است، ولی در بینش الهی، اوّلِ فصلی عالی از زندگی. در نگاه مادّی، مرگ عبارت است از اعماق یک بیابان ظلمانی که بعد از آن چیزی نیست، عدمِ محض است؛ ولی در بینش اسلام، مرگ دریچه‌ای است که از زندانی کوچک و تاریک به گلستانی بزرگ و مصفّا باز میشود. 🔸️حال اگر کسی موفّق شود زودتر از این فضای تاریک و دلگیر، دریچه‌ای بگشاید و خود را به آن گلستان برساند، آیا بهتر نیست؟ به یقین این بهتر است و تنها چیزی که این دریچه را به طرفِ آن گلستان میگشاید، شهادت است. 📖 کتاب تفسیر سوره‌ی برائت، صفحه ۲۸۷ @qom_khamenei_ir
تنوّع آیات مربوط به جهاد در قرآن کریم 🔸️در قرآن کریم انواع و اقسام بیانات درباره‌‏ى جهاد وجود دارد که اگر بخواهیم دسته‌‏بندى بکنیم، شاید حدود ده نوع آیات مربوط به جهاد هست؛ بعضى فریضه‏‌ى جهاد را بیان میکند، بعضى هدف جهاد را بیان میکند، بعضى احکامى از جهاد را ذکر میکند، بعضى آن کسانى را ملامت میکند که جهاد را ترک کردند و به آن اعتقادى نداشتند؛ و انواع دیگرى وجود دارد که همه، در مضمون، تحریص بر جهادند، منتها هر کدام به نحوى و از دیدگاهى. 🔸️علّت هم این است که انسانهایى که در برابر فریضه‌‏ى جهاد قرار میگیرند و حکم جهاد را میفهمند و باید عمل بکنند، در ذهن و در فکر و در واقعیّت زندگى‌‏شان یک خصوصیّاتى دارند که بر اساس آن خصوصیّات و بر طبق آن خصوصیّات یک حالتى به خودشان میگیرند: یا این است که جهاد را قبول میکنند و با علاقه و افتخار دنبال جهاد میروند و خطرات جهاد را پذیرا میشوند؛ یا این است که در این کار کُندى میکنند؛ یا اصلاً قبول نمیکنند؛ یا به ‏خاطر منافع مادّى‏اش به جهاد میروند و از این ‏قبیل. 📖 کتاب تفسیر سوره‌ی صف صفحه۱۴ @qom_khamenei_ir
انواع انسانها در مواجهه با جهاد 🔹انسانها همه یک ‏جور نیستند؛ انواع و اقسام انسانهایى هستند که وقتى ‏که حکم جهاد خطاب به آنها میشود، هر کدام در یک حالتى و در یک وضعیّتى قرار میگیرند، مثل همین جامعه‌‏ى خودمان؛ وقتى فریاد جهاد در جامعه بلند میشود، عدّه‏‌اى پرواز میکنند به جبهه‌‏ها، عدّه‌‏اى [هم] نه با آن شوق امّا به‏ هر حال میروند، عدّه‌‏اى رو برمیگردانند، عدّه‌‏اى بر آن کسانى که رفته‌‏اند آفرین میگویند، عدّه‌‏اى بر آن کسانى که رفته‌‏اند حتّى آفرین هم نمیگویند؛ انواع و اقسامى از انسانها هستند. 🔹البتّه خوشبختانه در جامعه‌‏ى کنونى‌‏اى که من و شما در آن زندگى میکنیم، غالب افراد آن کسانى هستند که به جهاد شایقند؛ یا خودشان میروند، یا کسانشان را میفرستند، یا لااقل براى آنها که رفته‌‏اند، تکبیر میگویند و آنها را احترام میکنند. 🔹[البتّه] همیشه‏‌ى دوره‏‌ها این جورى نیست و این جورى نبوده؛ از جمله در زمان رسول اکرم - که صدر اوّل اسلام است - هنوز تربیتهاى جاهلى در ذهن مردم و در روح مردم، رسوخ زیادى داشته و هنوز برایشان خانه، زندگى، علقه‏‌هاى مادّى، چند روز بیشتر ماندن و چند وعده بیشتر خوردن اهمّیّت داشته؛ نه براى همه، امّا براى بسیارى‏‌شان. لذا شما مى‌‏بینید که توبیخ آن کسانى که به جهاد نمیروند زیاد است. 📖 کتاب تفسیر سوره‌ی صف صفحه ۱۵ @qom_khamenei_ir
ترس از جهاد؛ هشدار سوره صف این آیاتى که در این سوره هست، تشویق به جهاد است و شروع سوره خطاب به آن کسانى است که اگرچه مؤمنند و منافق نیستند - ایمان به خدا دارند - امّا با اینکه اسم جهاد آمده، بارها بر زبان آنها جارى شده، آنها هم ایمان خودشان را اظهار کرده‌‏اند، هنگامى که وقت کار میرسد سختشان مى‌‏آید؛ خطاب به آنها و درباره‌‏ى آنها است و این یک بیمارى بزرگى است که ما باید به آن توجّه کنیم. آن بیمارى این است که انسان در اظهار و در ادّعا یک حرفى را بزند - دروغ هم نمیگوید، واقعاً اعتقاد دارد که این کار خوب است و اعتقاد دارد که این کار را خواهد کرد؛ با اعتقاد حرف میزند - امّا چون یک ارزیابى درستى از کار نکرده و یک برآورد صحیحى انجام نداده، یا از خودش یک برآورد صحیحى انجام نداده، هنگامى که انجام کار نزدیک شد، اگر با خطرى توأم بود، عقب میکشد؛ این یک بیمارى است: گفتن و نکردن. 📖 کتاب تفسیر سوره‌ی صف صفحه 16 @qom_khamenei_ir
اهمیت آماده بودن برای جهاد 🔸کسانى بودند که خدا به اینها گفته بود که شما در مکّه فقط نماز بخوانید و زکات بدهید - در مکّه جهاد و قتال نبود - بعد که قرآن بر آنها قتال را نازل کرد، اینها رو برگرداندند؛ یعنى ترسیدند از جنگیدن، با اینکه وعده‌‏ى اینها با خدا و رسول و بیعت اینها با پیغمبر از اوّل بر این اساس بود که مشکلات را تحمّل کنند. 🔸یا آن مشکلات را برآورد نکرده بودند و نمیدانستند آن مشکلات چیست، یا خودشان را برآورد نکرده بودند؛ این بود که اینها در هنگام کار رو برگرداندند. یک چنین بیمارى‌‏اى در افراد وجود پیدا میکند. 🔸مخصوص جهاد هم نیست؛ همه‏‌ى کارهاى دیگر زندگى هم، تکالیف مهمّى که براى انسان رو مى‌‏آورد، مشمول این مطلب میشود که انسان یک چیزى را خیال میکند که میتواند، دنبال آن است، حرفش را میزند و از آن دم میزند، امّا هنگام عمل که شد مشکلات به نظرش مى‌‏آید، ضعفهاى خودش جلوى چشم او را میگیرد و نمیتواند آن کار را انجام بدهد. 🔸این آیه و این سوره، در رابطه‏‌ى با جهاد، به این گونه افراد نظر میکند و میخواهد اینها را تربیت کند. 📖 کتاب تفسیر سوره‌ی صف، صفحه ۱۶ @qom_khamenei_ir
هدف قرآن کریم از تذکّرات؛ تربیت مؤمنان البتّه بدانید وقتى ‏که میگوییم این سوره خطاب به مؤمنین است، آن‏ هم با این لحن توبیخ‌‏آمیز، این براى مؤمنین بد نیست، زیرا که بناى قرآن بر تربیت است؛ بناى قرآن بر این نیست که به مؤمنین بگوید شما خوبید، اینها را مطلق کند و عیوب اینها را بپوشاند؛ و نباید [هم] این جور باشد؛ رهبر یک جامعه باید مثل یک مربّى و معلّم ضعفهاى مردم را به آنها بیان کند. شما دیدید که وقتى حمله‌‏ى عظیم فتح‏‌المبین (عملیّات فتح‌المبین در دوّم فروردین 1361) پیدا شد و این حرکت فداکارانه‌‏ى موفّق براى نیروهاى نظامى ما - یعنى ارتش و سپاه - پیش آمد و جوانهاى ما فداکارى کردند، امام که این ‏همه نسبت به رزمندگانِ عزیزِ میدانِ جنگ عطوفت دارند، آنجا گفتند که نبادا مغرور بشوید؛ یعنى ناگهان رفتند سراغ یک عیب بزرگ و [یکى] از بیمارى‌‏هاى مورد خطر که خطر آن و بیم و واهمه‌‏ى آن هست؛ و رهبر باید این کار را بکند و مردم بایستى نگران نشوند از اینکه معلّمان جامعه و رهبران جامعه عیبهاى آنها را بگویند، ضعفهاى آنها را مشخّص کنند و آنها را از غلتیدن در وادى ضعفها برحذر بدارند، [بلکه] باید خوشحال بشوند، زیرا که لازمه‌‏ى راهبرى مردم و اداره‏‌ى امور مردم این است که ضعفهاى مردم را دانه‌‏دانه به آنها گوشزد بکنند و توجّه بدهند. لذاست که این آیه اگرچه خطاب به مؤمنین است، امّا ضعف آن مؤمنین را بیان میکند و آیات تا آخر سوره بر این اساس پیش میرود. 📖 کتاب تفسیر سوره‌ی صف، صفحه۱۷ @qom_khamenei_ir
خدای شکست‌ناپذیر و حکیم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ * سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ»؛ تسبیح میکند و تنزیه میکند خدا را هر آنچه در آسمانها و در زمین است. بعد که این تسبیح موجودات را بیان میکند، با بیان دیگرى همین معنا را باز تأکید میکند. آن بیان این است که میفرماید: «وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»؛ خداى متعال عزیز است. عزیز یعنى چه؟ یعنى آن غالب مغلوب‌‏نشدنى؛ این معناى عزیز است. «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ»، یعنى غلبه‌‏ى مطلق از آنِ خدا و از آنِ رسول و از آنِ مؤمنین است؛ معناى عزیز این است و بعد میگوید: «الْحَكِيمُ»؛ خدا حکیم است. حکیم یعنى آن موجودى یا آن کسى که کار او از روى حکمت است؛ یعنى محکم‏‌کارى شده است. همه‌‏ى اینها از یک مادّه است؛ حکمت و محکم و حکیم و مانند اینها از یک مادّه و از یک ریشه است. آن آدمى که حکیم است، یعنى همه‌‏ى کارش بر طبق یک میزان و روال درستى بناگذارى شده که خراب‏‌شدنى و نابودشدنى نیست. مفسّرین، حکیم را به این جمله معنا میکنند: «اَلمُتقَنُ الصُّنع»؛ یعنى کسى که صنع او متقن است و اتقان‌‏کننده و درست ‏و محکم‌‏کننده‌‏ى آفریده‌‏ى خود است؛ این ‏هم معناى حکیم است. پس هر آن ترتیباتى که خداى متعال در آفرینش درست کرده و چیده، خراب‏‌نشدنى و ضایع‌‏نشدنى است و خداى متعال بر آنچه بخواهد غالب است: «وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰٓ أَمْرِهِ» ، که در آیه‌‏ى دیگرى و در سوره‌‏ى دیگرى وجود دارد؛ همه‌ی اینها یک مضمون است. 📖 کتاب تفسیر سوره‌ی صف، صفحه ۲۳ @qom_khamenei_ir
علّت ترس از جهاد؛ بیماری نفاق درونی 🔹️بعد از آنکه فهمیدیم که سلطه‌‏ى پروردگار بر عالم آفرینش یک چنین سلطه‏‌اى است، حالا برمیگردیم به خودمان؛ پس چرا ما با اینکه جهاد را دوست داریم و از آن دم میزنیم، از جهاد رو برمیگردانیم؟ [آیا] از نتیجه‌‏ى جهاد میترسیم؟ باید بدانیم که نتیجه‌‏ى جهاد به نفع ما است، چون خدا این را بیان کرده. 🔹️پس چرا ما این بیمارى را داریم؟ [در این آیه] انگشت میگذارد روى بیمارى: «يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا»، اى کسانى که ایمان آورده‏اید، «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ». «لِمَ» یعنى «چرا»؛ «لِمَ» در اصل «لِما» بوده. «لِمَ تَقُولُونَ»، چرا میگویید، «مَا لَا تَفْعَلُونَ»، آن چیزى را که انجام نمیدهید. 🔹️گفتن و انجام ندادن، بدتر از نگفتن و انجام ندادن است. یکى ادّعا نمیکند و نمیگوید، انجام هم نمیدهد؛ این یک آدمى است که ضعف اراده دارد، ضعف نفْس دارد، ضعف ایمان دارد. امّا یکى ادّعا میکند و دم از یک چیزى میزند، امّا انجام نمیدهد؛ مسئله‏‌ى این [شخص]، مسئله‏‌ى ضعف اراده نیست، [بلکه] باید گفت یک شائبه‌‏اى از نفاق در وجود او هست؛ یک اشتباه در برآورد خود و نفْس خود در او هست و این عیب و بیمارى بزرگ‌ترى است. «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ»؛ ببینید با چه زبان و با چه استفهام توبیخ‌‏آمیز و تیزى این مطلب را بیان میکند! 📖 کتاب تفسیر سوره‌ صف، صفحه ۲۳ @qom_khamenei_ir
بُغض خداوند از ادّعا کردن و انجام ندادن «كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ»؛ بزرگْ ‌بُغضى و دشمنى‌اى در نزد خدا است اینکه بگویید آنچه را انجام نمیدهید. یعنى شما با این گفتن، دم زدن از کارى و انجام ندادن آن، بُغض الهى را به خودتان جلب میکنید؛ در حالى ‌که اگر نگویید و انجام ندهید، ممکن است که خداى متعال ناراضى و ناراحت بشود - که حتماً هم پروردگار عالم ناراضى میشود - امّا آن بُغض بزرگ و دشمنى بزرگ نیست که به ‌معناى گناه بزرگ در شما است. اینجا یک حالت ظریفى در وجود انسان هست که با این تهدید محکم و مستقیم میخواهد آن عیب و علّت ظریفى را که در انسان است از بین ببرد و علاج کند؛ و آن، این است که انسان گاهى در تصوّرات خود غرق و غوطه‌ور است و نمیداند که کجا دارد میرود... این یکى از بدبختى‌‌هاى انسانها است. فرض بفرمایید که انسان دائماً از بدى نفاق گفته و شنیده که نفاق و دورویى بد است... [امّا] خودش یک کارهایى در زندگى خودش انجام میدهد که اینها نفاق است و متوجّه [هم] نیست که این کارها همان نفاقى است که این‌ همه راجع به آن بد میگوید. یا فرض بفرمایید که افرادى در جوامع مترقّى و انقلابى و مانند اینها هستند که راجع به ضدّیّت و دشمنى با مثلاً امپریالیست‌ها، استکبار جهانى و کسانى که منافع خَلقها را تهدید میکنند، دم از خیلى ادّعاها زدند و داد صحبت دادند امّا در عمل کشانده شدند به همان کارهایى و به همان عیوبى که خود آنها راجع به آن عیوب بحثهاى زیادى میکردند و تخطئه میکردند و متوجّه نبودند. 📖 کتاب تفسیر سوره‌ی صف، صفحه 24 @qom_khamenei_ir
مثالهایی از بیماری اخلاقی ادّعای توخالی انسانها و جامعه‌‌ها هر دو دچار این بیمارى میشوند که در حالى‌ که خود در ورطه‌‌ى یک بلا و بیمارى افتاده‌اند، تشخیص نمیدهند و از آن بیمارى، بدگویى هم میکنند؛ مثل همان مثال نفاقى که گفتم که مثال خیلى بزرگى است. حالا مثال خیلى ساده و دَمِ‌دستى که براى همه‌‌ى ما ممکن است پیش بیاید این است: مثلاً یک ‌وقتى یک کسى از دوستانمان میپرسد آقا شما فلان حرف را زده‌اید؟ براى اینکه ناراحت نشود، میگوییم نه بابا، نزدم؛ [یا میپرسد] آقا شما فلان کار را خواهى کرد؟ فلان ‌جا خواهى رفت؟ میخواهم نفهمد، میگویم نه، من نمیروم، در حالى ‌که میخواهم بروم و میروم، امّا به او میگویم نمیروم! یا در مقام صحبت، در مقام بیان یک حادثه و یک واقعه، مثلاً در جلسه نشسته‌‌ایم و میخواهیم جلسه را گرم کنیم براى اینکه او خوشش بیاید، آن حادثه را یک مقدارى از آنچه هست چرب‌‌تر و زیباتر و با آب ‌و رنگ بهترى بیان میکنیم. یا فرض بفرمایید که من یک قصدى دارم و میخواهم یک کارى را انجام بدهم، او از من میپرسد، میگویم نخیر، من این کار را نمیخواهم بکنم؛ تمام این کارها را انجام میدهم و متوجّه نیستم که دروغى که این‌ قدر در شرع مقدّس اسلام بد است، همین است؛ خب دروغى که این ‌قدر در آیات و در روایات [مورد] مذمّت قرار گرفته، همین است دیگر؛ پس من، با این کیفیّت و با این حالت، همان کسى هستم که این‌ همه آیه و روایت و بدگویى و مذمّت درباره‌‌ى من آمده. 📖 کتاب تفسیر سوره‌ی صف، صفحه 24 @qom_khamenei_ir