eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
16.7هزار دنبال‌کننده
22 عکس
26 ویدیو
28 فایل
گلچین تخصصی،بروز،اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل،مرثیه،نوحه،گریز،باحضورمداحان وشعرای آئینی تبادل و تبلیغ فقط شبانه🥀 راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
" اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا معروف به از قدّاره بندان و گردن کشان تهران بود . یک شب با نوچه هایش به یک مجلس عزاداری سیدالشهدا رفت . اهالی هیئت اعتراض خود را با کم محلی به رسول و همراهانش نشان دادند . مسئول هیئت از طرف حضار رسول را از آمدن به هیئت در شب های آینده منع کرد و به او گفت؛ (هیئت جای قدّاره بندان نیست) . رسول با این که می توانست او را نابود نماید احترام هیئت را حفظ کرد و رفت ، در حالی که دلش شکسته‌ بود . نیمه شب مسئول هیئت در عالم رویا خیمه گاه سیدالشهدا را دید ، اما یک سگ که نگهبان خیمه ها بود از ورود او جلوگیری کرد . او می گوید ؛ در تاریکی شب دیدم سرِ آن سگ سرِ رسول ترک است . سحرگاه فردا سراسیمه سراغ رسول ترک رفت و خواب خود را برای او تعریف کرد و از او خواست که شب به هیئت بیاید . رسول در حالی که مثل ابر بهار اشک می ریخت چهار دست و پا دور حیاط خانه می چرخید و صدای سگ در می آورد و به مسئول هیئت گفت؛ امشب باید بیایی ، طناب به گردن من بیندازی و من پشت سرت چهار دست و پا به هیئت بیایم . او نیز اینچنین کرد و این گونه رسولِ قداره بند آزاد کرده ی حسین بن علی و از اولیاء خدا شد . شعر زیر جریان همین ماجراست؛ چه دید در تو مگر شاه بی سپاه ای مرد؟! که راه داد تو را سمت خیمه گاه ای مرد ! چه شد که در دلت افتاد میل باده ی عشق؟! که سوی میکده انداختی نگاه ای مرد! شکست کوه غروری که در نگاهت بود به دستِ مستی از آن بزمِ رو به راه ای مرد ! تو‌ در نهایت هیبت از او حذر کردی که فی البداهه نشد عمر او تباه ای مرد ! ولی شبیه غرورت دلت شکست و گرفت ، مسیر چشم تو را موج اشک و آه ای مرد ! همان که راه تو را بست ، شب به رؤیا دید که دست داده به او فیض بارگاه ای مرد ! وَ دید در دل آن تیرگی بلاتشبیه سگی شبیه تو را در حضور شاه ای مرد ! عجیب بود برایش ، ولی به زمزمه گفت ؛ ببخش دیشب اگر کردم اشتباه ای مرد ! سحر به محضرت آسیمه سر رسید آن مست ز کوی میکده گریان و عذر خواه ای مرد ! به گریه گفت ؛ حلالم کن ای عزیز حسین ! که روز حشر نسوزم از این گناه ای مرد ! بیا که ساقی مستان تو را صلا زده است تو نیستی دگر آن عبد رو سیاه ای مرد ! بیا که ساقی سرمستِ ما خطا پوش است که داده است به میخانه ات پناه ای مرد ! بیا که حضرت ساقی گرفت دستت را به جاه بُرد تو را از نشیب چاه ای مرد ! سگی برای حریمی که عرش کمتر از اوست فزون بُوَد ز امیری به مهر و ماه ای مرد ! برای دلخوشی ات نیست ، اعتقاد من است خدای حضرت زهرا بُوَد گواه ای مرد ! که در حریم حسین از گلاب پاکتر است سگی که هست نگهبان خیمه گاه ای مرد ! شاعر؛ حاج‌ابراهیم سنائی ✍✍✍✍✍✍✍✍ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2