#طنز_جبهه [😂]
مثل همۀ بسیجیان دو تكه تركش خمپاره برداشته بودم كه یادگار با خودم ببرم منزل.
برگه مرخصیام را گرفتم و آمدم دژبانی!
دل و جگر وسایلم را ریخت بیرون.
تركش ها را طوری جاسازی كرده بودم كه به عقل جن هم نمی رسید ولی پیدایش كرد.
پرسید: « چند ماه سابقه منطقه داری؟»
گفتم: « خیلی وقت نیست »
گفت: « شما هنوز نمی دانی تركش،
خوردنش حلال است بردنش حرام ؟ »
گفتم: « نمی شود جیرۀ خشك حساب كنی و سهم ما را كه حالا نخوردهایم بدهی ببریم! »
#مجمع_یادواره_شهدا
_____________
@myshohada
کمک به ساخت مقبره شهدای گمنام
دانشگاه شیراز
#مجمع_یادواره_شهدا
_________________
@myshohada
#جمعه_های_مهدوی
🔸️امام حسن عسکری علیه السلام در #قنوت نمازهایشان اینگونه دعا میفرمود:
🔸️«فَاجْعَلْهُ اللَّهُمَّ فِي حِصانَةٍ مِنْ بَأْسِ المُعْتَدِينَ ... وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ فِي أَمْنٍ مِمّا يُشْفَقُ عَلَيْهِ مِنْهُ وَ رُدَّ عَنْهُ مِنْ سِهامِ المَکايِدِ ما يُوَجِّهُهُ أَهْلُ الشَّنَئانِ إِلَيْهِ»
🔸️خداوندا؛ او [امام مهدی عجل الله تعالی فرجه] را در پناهگاهی قرار ده تا از شر متجاوزان در امان باشد؛ خدایا او را از چیزهایی در امان بدار كه بر ایشان میترسیم و تیرهای نیرنگ را كه كینه بدخواهانش به سوی او پرتاب میكنند، دور گردان.
📚 مصباحالمجتهد، شیخ طوسی ص ۱۵۶
📚 صحیفهی مهدیه، سید مرتضی مجتهدی، ص ۱۶۵
#مجمع_یادواره_شهدا
💠💠💠
@myshohada
🔴 ۲۱ تیر
سالروز سرکوب خونین قیام مردم علیه کشف حجاب در مسجد گوهرشاد در سال ۱۳۱۴
و روز #حجاب و #عفاف
🔵 امام خامنه ای :
خیلی مایهی تأسف است که حادثهی مسجد گوهرشاد با این عظمت و با این اهمیت هیچ انعکاسی در تاریخ ما، در ادبیات ما، در کتابهای رمان ما نداشته باشد . ۱۳۹۶/۰۱/۰۸
#مجمع_یادواره_شهدا
_____________
@myshohada
هدایت شده از عماریار
🌟 #حجاب_گوهر_آسمانی
📣 تماشای این فیلمها را از دست ندهید...
⭕️سالروز واقعه #مسجد_گوهرشاد و قیام برای حفظ عفاف و حجاب
🔹#مستوره
🔸 #دلبری
🔹 #خانه_پنجم
🔸 #بهت_میاد
🔹 #بانو
🔸 #قیام_غریب
🔹 #مادر_جبهه_ها
🔸 #یک_خانم_محترم
🔹 #خلوت_خوب
🔸 #چکمه_های_فرنگی
🔹 #رضا_ماکسیم
🔸 #چارقد_بی_بی
🔹 #محترم_بانو
⬅️ دانلود و تماشای این آثار در عماریار
🆔 @AmmarYar_IR
#معرفی_کتاب📚
برای هفته دفاع مقدس نمایشگاه کتاب راه انداختیم. خانمی آمد و پرسید که درِ کتاب شهر را باز نمی کنید؟ وقتی رفت محسن پرسید: میشناختی؟ گفتم: نه. فردا که نمایشگاه افتتاح شد، دیدم محسن نیست.
_سید من برم چن تا عکس بگیرم! نگو این خانم در غرفه بسیج خواهران مشغول بود. آقا محسن هم هی می رفت عکس بگیرد؛ حالا از چی خدا می داند! میگفت: من خانمم رو از شهید کاظمی دارم. مسخره اش میکردم: بابا تو خانمت رو از نمایشگاه کتاب داری!
_ بعد از سربازی اش یکی دو نفر را نشان کردم برای خواستگاری.گفت: صبر کن. مشکوک بود. سابقه نداشت اینقدر با گوشی اش ور برود. خیلی مرتب و منظم میرفت نمایشگاه کتاب. عجله میکرد برای رفتن.
همیشه نگرانش بودم. بچه که بود میترسیدم توی کوچه با کسی دعوا کند و کتک بخورد. بزرگ که شده بود و رانندگی میکرد، مدام سفارش میکردم آرام برود نمی خواستم با کسی در گیر بشود. کف دستم را بو نکرده بودم که میرود و داعشی ها این بلا را سرش می آورند. عکسش دست به دست توی گوشی ها می چرخید. همه اش جلو ی چشمم بود. چه می خورد؟ چه کارش میکنند؟میدانستم اذیتش میکنند. فیلم شهادتش را داعش پخش کرد. محسن ارادت خاصی داشت به حضرت زهرا (س) انگشتر دُرّی که توی دستش بود رویش نوشته بود: «یا فاطمة الزهرا » گفتم: این رو دستت نکن. اگه بیفتی دستشون کینه شونو سر تو خالی میکنن! وقتی فیلمش را دیدم، با آن پهلوی زخمی مثل شیر ایستاده بود. جگرم آتش گرفت برای لب های تشنه اش! برگشت و چه برگشتنی! رهبر که آمد بالای سرش و تابوتش را بوسه زد، زبانم بند آمد. گفتم: خوشا به لیاقتت مادر!
#مجمع_یادواره_شهدا
______________
#طنز_جبهه [😂]
از آن اشخاصی بود که دائم باید در میان گودالهای قبر مانند، سراغش را می گرفتی.
یکسره مشغول ذکرو عبادت بود.
پیشانی بندی داشت با عنوان: «یا زیارت یا شهادت»
که حقش را خوردند.
از آنجا مانده از اینحا رانده!
هر وقت هم برای پاکسازی میدان مین داوطلب می شد نامش در نمی آمد.
آخر جنگ بچه ها یک پارچه تهیه کرده و روی آن نوشته بودند:
"کمک کنید. روی دست خدا باد کرده، دعا کنید تیر غیب بخورد."
#مجمع_یادواره_شهدا
_________________
@myshohada
امامرضا(؏) :
وظایف منتظران واقعی مهدیموعود(عج)
۷ چیز است :
🌸- صبور بودن
🌸- گشادهرویی
🌸- همسایهداری
🌸- خوشرفتاری
🌸- ترویج کارهای نیک
🌸- خودداری از آزار و اذیت دیگران
🌸- خیرخواهی و مهربانی با مومنان
تحفالعقول، ص ۴۱۵
#جمعه_های_مهدوی
#مجمع_یادواره_شهدا
_____________
@myshohada
#طنز_جبهه [😂]
روحانی بسیار نازک و سلیمالقلبی داشتیم.
بندهٔ خدا حرف میزدی اشک میریخت.
عازم عملیات کربلای 5 بودیم.
موقع حلالیت طلبیدن با حاجی شانهبهشانه که شدیم شروع کرد با صدای بلند گریستن.
شیطنتم گل کرد، با خود فکر کردم یکخرده حاجی را اینروز آخری اذیت کنم.
اول با لحن سوزناک و گریهآوری گفتم:«حاجآقا»
که اصلاً منتظر نشد من بقیهاش را بگویم، بلندبلند گریست،
بار دوم گفتم:«حاجآقا از همه التماس دعا»
دوباره حاجی به همریخت و مرا در بغل گرفت.
در اینجا من از فرصت استفاده کردم و آهسته در گوشش گفتم:
«ولی از شما التماس سه آ دارم».
با همان حالت حزن و بغض گفت:
«بابا، حالا چه وقت شوخی کردن است».
#مجمع_یادواره_شهدا
_______________________
@myshohada