eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
100.6هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
779 ویدیو
130 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
😅😅😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دشمن امروز، با دیروز و پریروز فرق کرده. نه روش های دشمنی اش متعلق به دهه های پیش است و نه مدل حمله و دفاعش. مرتب در حال به روز رسانی خودش است و حتی اگر لازم بداند، در اندیشه های ایدئولوژیک خود نیز دست می‌برد تا به گمان خود، بیشترین کاربرد را داشته باشد. از چنین دشمنی نمیتوان انتظار رفتار ثابت داشت. به همین خاطر: 👈 حتما نباید منتظر بود و دید که دشمن چه کسی را میزند تا ما فورا از او حمایت کنیم. 👈 و حتی نباید منتظر بود و دید که دشمن از چه کسی تعریف میکند تا از او روی برگردان شویم. ممکن است دشمن: با شخص خاصی دشمنی کند او را در دهان بیندازد علیه او ضد تبلیغات کند افکار عمومی را مشغول دعوای زرگری اش نماید حتی به نزدیکان و خاندان او رحم نکند هر روز در نشریات مختلفش انواع سرمقالات علیه او بنویسد و هزار تا رفتار خاص دیگر ... اما در نهایت 👈 او کسی باشد که دشمن دوست دارد سر کار بیاید یا سر کار بماند! عکس این مطلب هم فراوان دیده ایم👇 یک نفر میشود خوراک رسانه های دشمن از او تعریف میکند ترتیب انواع مصاحبه ها را برایش می‌دهد حتی سخن از خدماتش به زبان بیاورد و کارنامه اش را قابل قبول معرفی کند بچه حزب الهی ها را دچار خطای شناختی کند و قلم آنان را به صورت غیر مستقیم به کار گیرد که در نهایت 👈 او را با همین تعاریف و بد دفاع کردن ها از چشم بیندازد و از آن بدتر زمانی است که👈 خودِ احمقش فکر کند زبان دنیا و انسانیت را پیش گرفته که دنیا به طرفش تمایل دارد و شروع به زدن آروق های روشنفکری کند! ✔️ معادله پیچیده ای نیست اندکی باید به آگاه بود و ایمان آورد که دیگر نمیتوان نگاه کرد که «دشمن از چه کسی بد می‌گوید؟» تا فورا برویم طرفدارش شویم! همانطور که اگر دشمن از کسی تعریف کرد، ضرورتا نباید او را از قطار انقلاب پیاده و رانده خواند. ✅ پس تکلیف چیست؟ باید ابتدا درباره: خودِ شخص عملکرد رزومه آخرین کارنامه حرفه ای اطرافیان دانش جامع نگری نحوه نگاه و تعاملش با دنیا تیم مشاوران و کارشناسان و ده ها نکته دیگر سخن گفت و فکر کرد. نه اینکه فورا برویم سراغ آیت الله بی‌بی‌سی و فلان مرجع خبرساز دشمن!
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیداری؟
تو دلم مونده بود امسال بدون نوکری و جلسه اهل بیت تموم نشه دوس دارم بشینم مطلب پیدا کنم دوس دارم دنبال قلم و کاغذ بگردم واسه فیش برداری دوس دارم بشینم گره و تعلیق واسه حرفام پیدا کنم دوس دارم تیکه و شوخی برای وسطش جفت و جور کنم دوس دارم مرتب از این کتاب به اون کتاب آواره باشم و آخرش هم ببینم صد تا موضوع کار نکرده دارم دوس دارم تهش یه موضوعی دربیاد که حتی حین رانندگی ذهنم درگیرشه کیف میکنم وقتی دارم تند تند لباس می‌پوشم برم ولی حواسم به دور و برم نباشه و با خودم بلند بلند حرف بزنم و جملات منبرم را تمرین کنم وقتی رانندگی میکنم و با صدای بلند و کوتاه میخونم و حرف میزنم، دوس دارم ماشین بغلی فکر کنه دیوونه شدم و شیشه ماشینو دادم بالا و دارم با خودم حرف میزنم حتی صدای صلوات بلند ملت را هم از ته گلوم اجرا میکنم🙈 لذت عجیبی داره دیرم شده باشه و با آیت الکرسی و صد تا صلوات، وسط ماشینا لایی بکشم که به منبرم برسم حتی اینجوری نبودما از وقتی خودم بچه کوچیک دار شدم حتی از دویدن و شیطنت بچه ها وسط منبرم اذیت نمیشم و حتی دوسشون هم دارم آخ وقتی آروم با نوک انگشت میزنم رو میکروفن که چندتایی که دارن حرف میزنن یا اونی که داره با گوشیش حرف میزنه ساکت بشه و گوش بده... آخ وقتی هنوز نصف حرفات مونده ولی به جای نیم ساعت، یک ساعت و ربع حرف زدم و کسی هم خسته نشده... آخ وقتی بعدش دورم میگیرن و کلی سوال دارن و بی تفاوت از کنارم رد نمیشن... و و و و و و ... اینا همش تو سال ۹۹ به دلم مونده بود تا اینکه تو این چند شب حالم خوب شد جلسات جنت شهر داراب و شیراز و جهرم خیلی کیف داد از بچه های گل جنت شهر چیزی نگم که انصافا با اینکه سه تا جلسه سنگین در یک روز بود، ولی اصلا خسته نشدم. از بچه های هیئت امام حسن جهرم که دیگه نگو ماشاالله از امام حسین و قمر بنی هاشم و امام سجاد هم صمیمانه تشکر میکنم که اینجوری بساط عشق و حال فراهم کردند والا دیگه داشت آخوندی و منبر و محراب و سخنرانی یادم می‌رفت نگران خودم شده بودم نگران وضع بچه هام شده بودم و الهی دور مامانم بگردم که شب تولد امام حسین اومد هیئت تا منو از دور ببینه. چون دو روزی که جهرم و داراب بودم نتونسته بودم برم دستبوسیش اومده بود لااقل از دور ببینمتم گل باغا را از دور ببیند برود😌 بعدش آوردمش تو ماشین و چند متر که از هیئت دور شدیم، بیست و دو تا بوسش کردم بعد از بوس بیست و دوم گفت: لااقل ماسکت برمی‌داشتی و بوسم میکردی😐😂🤣 راس می‌گفت اونجوری فایده نداشت برداشتم و دوباره دست و لپش گرفتم و ...💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋 شب‌های شعبان المعظم خوش و خرمی را برایتان آرزومندم🌺❤️
😐😉😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا