eitaa logo
معراج اندیشه پویا
407 دنبال‌کننده
801 عکس
165 ویدیو
17 فایل
موسسه تخصصی حوزه ایثـار، شـهادت و دفاع مقدس نگاهی نو با رویکرد جامعه شناختی به دفاع مقدس ارتباط با ادمین کانال: خواهران @Jahadema برادران @yad_shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
معراج اندیشه پویا
ثواب جمع کن گمنام با اسماعیل مشغول صحبت کردن بودیم که مدیر داخلی پادگان آمد و باکلافگی گفت: حاجی مجاری فاضلاب دستشویی ها بسته شده باید هرچه زودتر یکی رو بیاریم بازش کنه. فردا صبح دیدیم فاضلاب درست شده و سرویس بهداشتی کاملاً تمیز است. مدیر داخلی هم با چهره ای بشاش و خندان به سمت ما آمد و گفت: حاجی مشکل فاضلاب حل شده، دیگه لازم نیست به فکر آوردن کسی باشی. یکی از بچه ها که شاهد گفتگوی آن ها بود مرا کناری کشید و گفت: این حاجی هم عجب آدمیه ها! انگار نه انگار، اصلاً به روی مبارک هم نمیاره. دیشب وقتی داشتم از کنار سرویس بهداشتی رد می‌شدم سروصدایی شنیدم، آروم رفتم داخل دیدم آقای دقایقی بادگیر پوشیده و داره فاضلاب د ستشویی رو باز می کنه. 🔶🔷موسسه فرهنگی هنری معراج اندیشه پویا🔶🔷 🔴پیام رسان سروش: https://sapp.ir/meraj_andisheh_pouya 🔴پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/meraj_andisheh_pouya 🔴اینستاگرام: meraj.andisheh.pouya
معراج اندیشه پویا
خواستگاری شبی که آمد به خواستگاری ام لباس سپاه به تن داشت. علی با حضورش در مجلس خواستگاری با آن لباس به من نشان داد که ظاهر و باطن همین است. در صحبت هایش به من گفت: هدف من از ازدواج اجرای سنت پیامبر (ص) و الگویی که در این مسیر در نظرم است زندگی امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) است. آن شب کتاب ازدواج در اسلام را به من هدیه داد تا مطالعه کنم و گفت: شرایط زندگی من جوری است که ممکن است یک روز در کنار تو باشم و تا آخر عمر نباشم من مرد جنگ و انقلابم، زندگیم دست خودم نیست می توانی با این شرایط با من زندگی کنی؟ روز عید مبعث با هم ازدواج کردیم. پنج سال با حاج علی زندگی کردم ودر این مدت جز مهربانی، فداکاری و صبر چیزی از او ندیدم. 🔶🔷موسسه فرهنگی هنری معراج اندیشه پویا🔶🔷 🔴پیام رسان سروش: https://sapp.ir/meraj_andisheh_pouya 🔴پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/meraj_andisheh_pouya 🔴اینستاگرام: meraj.andisheh.pouya
مزاح رهبری با حاج صادق اهنگران 🔶🔷موسسه فرهنگی هنری معراج اندیشه پویا🔶🔷 🔴پیام رسان سروش: https://sapp.ir/meraj_andisheh_pouya 🔴پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/meraj_andisheh_pouya 🔴اینستاگرام: meraj.andisheh.pouya
شهید غیور اصلی 🔶🔷موسسه فرهنگی هنری معراج اندیشه پویا🔶🔷 🔴پیام رسان سروش: https://sapp.ir/meraj_andisheh_pouya 🔴پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/meraj_andisheh_pouya 🔴اینستاگرام: meraj.andisheh.pouya
خوزستان در آستانه اشغال2⃣ «عملیات غیور اصلی» ✍️... علی شمخانی و غیور اصلی پس از یک بحث طولانی با نمایندگان فرستادگان رئیس جمهوری ، به سپاه اهواز برگشتند. اطاق جنگ آماده عقب نشینی(به کوههای مسجد سلیمان) بود. شمخانی با عصبانیت گفت : توی این موقعیت کافیه نیروهای دشمن جاده اهواز - دزفول رو ببندند تا کار اهواز تمام بشه ، اگر اهواز سقوط کنه کار خرمشهر هم ساخته است . میخواهیم کجا بریم به شوشتر؟ به مسجد سلیمان؟ اونجا هم که بن بسته. به سپاه جهارشیر که رسیدند ، حسین پناهی خاک آلود و خسته جلو آمد و به شمخانی گفت : بعثیا سوسنگرد رو گرفتند . معمارزاده و پورکیان شهید شدند. -تو مطمئنی؟ -خودم از اونجامیام. شمخانی از ماشین پیاده شد. رزمندگانی که توانسته بودند از محاصره سوسنگرد جان سالم به در ببرند ، دور او حلقه زدند . هرکس حرفی می زد . در ماشین باز شد. غیور اصلی با چهره بر افروخته بیرون آمد و فریاد زد : - چرا ایستاده اید؟ اونها به طور حتم پادگان حمیدیه رو می گیرند و اگرحمیدیه رو بگیرد، اهواز هم رفته ... ناموس ما شرف ما ، دین ما در گرو جانبازی ماست . من این جون رو نمی خوام وقتی که اسلام در خطر باشه ... صفحه۱۶۵ کتاب عبور از ضخامت ابرها 🔶🔷موسسه فرهنگی هنری معراج اندیشه پویا🔶🔷 🔴پیام رسان سروش: https://sapp.ir/meraj_andisheh_pouya 🔴پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/meraj_andisheh_pouya 🔴اینستاگرام: meraj.andisheh.pouya
معراج اندیشه پویا
《بخشش》 پیراهنی را با تمام عشق و علاقه ام به او دوختم و هنگامی که هدیه‌ام را به او می‌دادم از او خواستم تحت هیچ شرایطی پیراهن را به کسی ندهد. یک روز صبح پیراهن را پوشید و به محل کارش رفت و عصر که به منزل آمد. دیدم پیراهن تنش نیست. گفتم: 《آن همه اصرار کردم پس پیراهن را چکار کردی؟》 گفت: 《ناراحت نشو! کسی از من خواهش کرد منم اونو بهش بخشیدم. می دونی که وقتی کسی می خواد انفاق کنه باید بهترین چیزش را بده و چون این پیراهن برایم ارزشمند بود اونو بخشیدم.》 🔷موسسه فرهنگی هنری معراج اندیشه پویا🔷 @meraj_andisheh_pouya
معراج اندیشه پویا
نام و نام خانوادگی: علی رضا سوخته زاده محل تولد: ویس تاریخ شهادت: 1361/02/10 محل شهادت: جبهه دب حردان علی رضا از بچه های مبارز انقلاب بود، بعد از انقلاب وارد جهاد شد و اون جا مشغول شد. با شروع جنگ رفت و آمدهای علی رضا به بسیج زیاد شد. علی رضا این قدر فعالیت هاش زیاد بود که حتی گاهی شب ها هم خونه نمیومد، و توی همون سن کم شده بود مسئول بسیج مسجد. حاج خانم می گفت: علی رضا یه موتور داشت که بنزینش رو بسیج تامین می کرد تا بتونه به امور بسیج رسیدگی کنه، یادمه یه روز باباش بهش گفته بود بیا منو برسون تا میدان بار فروش ها، علی رضا هم گفته بود نهایتش تا سر خیابون برسونمتون چون موتور مال منه، ولی بنزین مال بیت الماله، باباش فکر می کرد شوخیه اما باباشو برد سر کوچه و اون جا پیاده ش کرد. باباش بهش گفته بود: 《پس برسونم!》علی رضا هم گفته بود: 《حتی اگه کتکم بزنی این کارو نمی کنم.》 تا این که علی رضا رفت جبهه، دست آخر حاج خانم با اشک می گفت: دلتنگ علی رضا بودم چون چند وقتی بود ازش خبری نبود تا این که با پدرش نشسته بودیم که صدای علی رضا رو شنیدم، انگار صدام کرد مامان، حتی باباش هم شنید و گفت: 《پاشو پسرت اومده.》 ولی وقتی گشتم دیدم هیچکس توی خونه نیست، تا این که وقتی خبر شهادت علی رو بهمون دادن یکی از همرزم هاش می گفت: علی وقتی ترکش خورد کلمه مادر رو فریاد کشید... شهید: حجاب خواهرانم. 🔷موسسه فرهنگی هنری معراج اندیشه پویا🔷 @meraj_andisheh_pouya
🌹چهار سال از مهمان شدن تو بر سفره اربابت می گذرد 🌹ما هم به این بهانه گردهم می آییم تا به تو و سالار شهیدان اقتدا کنیم چهارمین سالگرد شهادت مدافع حرم زینبی《سردار جبار دریساوی》 زمان: پنج شنبه مورخ 1397/7/12 ساعت 21:30 مکان: اهواز عامری بولوار شهید حمیدی نبش کوچه شهید قبیتی مجتمع نبهانی 🌹به همراه رونمایی از کتابچه خاطرات شهید🌹 🔷موسسه فرهنگی هنری معراج اندیشه پویا🔶 @meraj_andisheh_pouya