eitaa logo
منبرک
9.7هزار دنبال‌کننده
594 عکس
132 ویدیو
40 فایل
💠 صحبت های کوتاه دو دقیقه‌ای ارتباط با ما: @Admin_soada1
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 ستارالعیوب باشیم… 👈 یک سوال اقتصادی: ⁉️ ارزان‌ترین چیزی که در بازار موجود است، چه چیزی است؟ ♻️ پیاز؟ سیب زمینی؟ … . . . ✅ … آبروی مردم. ارزان‌ترین چیزی که در بازار موجود است آبروی مردم است. ♨️ ما راحت و مفت آبروی مردم را می‌بریم. در نشریاتمان، سایتمان، در شبکه‌های اجتماعی و… خبری می‌آید و ما سریع برای بقیه می‌فرستیم. مثلا شنیده شده فلانی کاری انجام داده است. خوب اشتباه شنیده‌ای. وقتی آبروی کسی رفت دیگر برنمی‌گردد. ❇️ بزرگان اینطور نبودند که هر چیزی که به گوششان رسید به بقیه بگویند. ✨ روزی پیامبر (ص) به کعبه نگاه کردند و فرمودند: «ای کعبه! خوشا به حال تو، خداوند چقدر تو را بزرگ و حرمتت را گرامی داشته است! به خدا قسم حرمت مومن از تو بیشتر است.» 💢 می‌بینید کسی در جناح و طرف ما نیست راحت آبرویش را می‌بریم. یک روز می‌گوییم: فلان مداح هفت تیر کشی کرده. آبرویش را می‌بریم، بعد می‌گوییم تکذیب شد. روز بعد می‌گوییم فلان مداح چک‌های فلان قیمت گرفته است. بعد می‌گوییم تکذیب شد. ✅ باید ستارالعیوب باشیم، خداوند ستارالعیوب است، ما هم باید ستارالعیوب باشیم. 📖 داستانک 🔹 حاتم اصم عالم بزرگی بود. (اصم یعنی کر، به او حاتم کر می‌گفتند) روزی پیرزنی به نزد او آمد و مسئله شرعی پرسید. ناگاه وضویش باطل شد. حاتم گفت: آواز بلندتر کن که مرا گوش گران است تا پیرزن را خجالتی نیاید. پیرزن آواز بلند کرد تا او آن مسئله را جواب داد. بعد از آن تا آخر عمر خود را کر ساخت تا کسی با پیرزن نگوید که او آن چنان است. ♨️ اما حالا چطور راحت آبروی مردم را می‌برند؟ 💠 🆔 @manbarak
🔰 عفت و حیا ✨ وَ قَالَ امیرالمومنین علیه السلام: 🔹 لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکَ 🔹 چه نزدیک است که انسان عفیف یکی از فرشتگان شود. 📚 منبع: نهج البلاغه حکمت ۴۷۴ 📖 داستان: ✨ حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: 🔹 در میان بنی اسراییل عابدی زیبا و خوش سیما بود، زندگی خود را بوسیله درست کردن زنبیل از برگ خرما می‌گذرانید. 🔹  روزی از در خانه پادشاه می‌گذشت کنیز خانم پادشاه او را دید. وارد قصر شد و حکایتی از زیبایی و جمال عابد برای خانم تعریف کرد. گفت: بوسیله‌ای او را داخل قصر کن. 🔻 همین که عابد داخل شد چشم همسر سلطان که به او افتاد از حسن و جمالش در شگفت شد درخواست نزدیکی کرد. عابد امتناع ورزید زن دستور داد درهای قصر را ببندند. ♨️ به او گفت: غیر ممکن است باید من از تو کام بگیرم و تو نیز از من بهره ببری. ❓ عابد چون راه چاره را مسدود دید پرسید بالای قصر شما محلی نیست که در آن جا وضو بگیرم؟ ♻️ زن به کنیز گفت: ظرف آبی بالای قصر ببر تا هر چه می‌خواهد انجام دهد. 🔹 عابد بر فراز قصر شد. در آنجا با خود گفت: ای نفس مدت چندین سال عبادت را که روز و شب مشغول بودی به یک عمل ناچیز می‌خواهی تباه کنی؟ اکنون خود را از این بام به زیر انداز، بمیری بهتر از آنست که این کار را انجام دهی. نزدیک بام رفت دید قصر مرتفعی است و هیچ دست آویزی نیست که خود را به آن بیاویزد تا به زمین رسد. ✨ حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: همین که خود را آماده انداختن نمود، امر به جبرییل شد که فورا به زمین برو. بنده ما از ترس معصیت می‌خواهد خود را به کشتن دهد. او را به بال خود دریاب تا آزرده نشود. عابد را در راه چون پدری مهربان گرفت و به زمین گذاشت. از قصر که فرود آمد به منزل خود برگشت، زنبیل‌هایش در همان خانه ماند. ❓ زنش پرسید: پول زنبیل‌ها را چه کردی؟ ♻️ گفت: امروز چیزی عاید نشد. ❓ گفت: امشب با چه افطار کنیم؟ ♻️ جواب داد: باید به گرسنگی صبر کنیم ولی تو تنور را بیافروز تا همسایگان متوجه نشوند ما نان تهیه نکرده‌ایم، زیرا ایشان به فکر ما خواهند افتاد. 🔹 زن تنور را روشن کرده با مرد خود شروع به صحبت نمود، در این بین یکی از زنان همسایه برای بردن آتش وارد شد. گفت: از تور آتش بگیر. آن زن به مقدار لازم آتش برداشت در موقع رفتن گفت: شما گرم صحبت نشسته‌اید نان‌هایتان در تنور نزدیک است بسوزد. 🔹 زن نزدیک تنور آمده دید نان بسیار خوب و مرتبی بر اطراف تنور است نان‌ها را جدا کرده پیش شوهر آورد به او گفت: تو در پیش خدا منزلتی داری که برایت نان آماده می‌شود از خداوند بخواه بقیه عمر، ما را از بدبختی نجات دهد. عابد گفت: صبر بر همین زندگانی بهتر است. 📚 منبع: داستان‌ها و پندها -نوشته مصطفی زمانی وجدانی- صفحه ۱۶۴ 💠 🆔 @manbarak
💢 ناچیزتر از دانۀ تلخ بلوط 🔹 عثمان‌بن‌حنیف یکی از استانداران منصوب از طرف امام علی (ع) برای شهر بصره بود. وی از ویژگی‌های شخصیتی خاصی برخوردار بود. وقتی وارد این شهر شد یکی از بزرگان شهر با برگزاری یک مهمانی مفصل و دعوت از بزرگان و ثروتمندان، استاندار منصوب امام (ع) را هم دعوت و از او به‌خوبی پذیرایی کرد. 📜 وقتی خبر این ماجرا به گوش امام (ع) رسید امام نامه‌ای مفصل و عتاب‌آلود به وی نوشت و یادآوری کرد که: «الاَ وإنَّ لِکُلِّ مأمومٍ اِمامًا یَقْتَدي بِهِ وَیَسْتَضيءُ بِنورِ عِلمِهِ؛ الاَ وَانَّ امامَکُمْ قَدِ اکتَفَی مِنْ دُنیاهُ بِطِمْرَیْهِ وَمِنْ طُعْمِهِ بِقُرصَیْهِ...»؛ 🖊 آگاه باش هر پیروی را امامی است که از او پیروی می‌کند و از نور دانشش روشنی می‌گیرد. آگاه باش امام شما از دنیای خود به دو جامۀ فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است. بدانید که شما توانایی چنین کاری را ندارید، اما با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاک‌دامنی و راستی مرا یاری دهید. 🖊 پس سوگند به خدا من از دنیای شما طلا و نقره‌ای نیندوخته و از غنیمت‌های آن چیزی ذخیره نکرده‌ام؛ بر دو جامۀ کهنه‌ام جامه‌ای نیفزودم و از زمین دنیا حتی یک وجب در اختیار نگرفتم و دنیای شما در چشم من از دانۀ تلخ درخت بلوط ناچیزتر است. 📚 منبع: کتاب سنگ محک، اثر ، صفحه ۷۸-۷۷ 💠 🆔 @manbarak
فالوده 🔹 روزی برای حضرت علی (ع) فالوده آوردند. امام به خوبی و پاکیزه بودن آن نگاه کرد و چیزی از آن نخورد و فرمود: «حلال و پاکیزه است و حرام نیست؛ ولی خوش ندارم خودم را به چیزی که عادت نداده‌ام عادت دهم...» 📚 منبع: کتاب سنگ محک، اثر صفحه ۷۸ به نقل از بحارالانوار 💠 🆔 @manbarak
💢 کباب دنیایی 🔹 روزی امیرالمؤمنین (ع) روزه بود و به جگر کباب‌شده میل داشت. امام (ع) این غذا را تهیه کرد، اما هنگام افطار فقیری به منزل حضرت علی (ع) آمد. ✨ امام فرمود: «غذا را به فقیر بده تا در قیامت در نامۀ ما خوانده نشود که لذات بهشتی را در زندگی دنیا از بین بردید و از لذات دنیایی برخوردار و دل‌باختۀ آن بودید.» 📚 منبع: سنگ محک، اثر صفحه ۷۹ به نقل از موسوعة الامام علی بن ابی طالب 💠 🆔 @manbarak
⭕️ ریاست در حد توان 🔹 شخصی می‌گفت در گذشته از شهری به شهر دیگری می‌رفتم. وسط راه اتوبوس ایستاد. به صف سرویس بهداشتی رفتم. دیدم شخصی با یک چوب کنار آفتابه‌ها نشسته است. هرکسی می‌آید یک آفتابه بردارد آن شخص با چوب به دستش می‌زند و می‌گوید: ❌ «نه؛ آن‌یکی را بردار!» ❓ از یکی پرسیدم: «جریان چیست؟» ♻️ گفت: «این بندۀ خدا وقتی جوان بود خیلی دوست داشت رئیس شود، اما نتوانست؛ حالا آمده رئیس آفتابه‌ها شده است!» 📍 بعضی انسان‌ها همین‌گونه‌اند. نتوانسته‌اند به ریاست دندان‌گیری برسند و فعلاً بر همین آفتابه‌ای که دارند ریاست می‌کنند. ✅ اما بعضی انسان‌ها که نیّتشان کار برای خداست اگر به جایی هم برسند بازهم تقوایشان اجازه نمی‌دهد خودشان را گم کنند. 📚 منبع: سنگ محک، اثر صفحه ۹۵ 💠 🆔 @manbarak
♨️ رفتن برکت؛ اثر رفت و آمد با بی‌نماز 🔹 حضرت عیسی از محلی، آباد و سرسبز گذشت که مردمانی بسیار مهربان و مهمان نواز داشت و عیسی را دعوت به غذا کردند. 🔹 چند سال از این ماجرا گذشت و حضرت عیسی مجددا از آنجا عبور کرد و در کمال تعجب مشاهده کرد که از آن سرسبزی خبری نیست و دیگر در این روستا مردم زندگی نمی‌کنند. ⁉️ به خداوند عرضه داشت: خدایا چه بر سر این آبادی آمده است؟ ✨ خداوند فرمود: عیسی! بی‌نمازی در اینجا بوده است (و مردم او را امر به نماز نمی‌کردند) اثر آن بی‌نماز در این روستا خشکسالی اینجاست. 📚 منبع: کتاب معراج مومنین (با کمی تلخیص)، صفحه ۱۳۹ 📍 جالب اینجاست که برخی از کسبه از شاگرد بی‌نماز استفاده می‌کنند و یا در بعضی از خانه‌ها بی‌نماز وجود دارد؛ و توقع روزی زیاد را هم دارند. 💠 🆔 @manbarak
💢 جاهلیت مدرن 🔹 وَ قَرْنَ فی‏ بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّهِ الْأُولى‏… [احزاب ۳۳] 🔹 ای خانم‌ها! در خانه‏هاى خود بمانید، و همچون دوران جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید… 💢 «برج» از «بُرج» به معناى خودنمایى است، همان گونه که برج در میان ساختمان‌هاى دیگر جلوه‌ى خاصى دارد. ⭕️ جاهلیتِ اولى نشان دهنده‌ى ظهور جاهلیت اُخرى است که ما امروز شاهد آنیم. در حدیث نیز آمده است: 🔹 «ستکون الجاهلیّه الاخرى» به زودى جاهلیت دیگرى فرا مى‌رسد. 📚 منبع: تفسیر نورالثقلین جلد ۴، صفحه ۹۶۲ ♨️ اگر در جاهلیت آن روز قتل و آدم کشى وجود داشت، امروز در جنگ‌هاى بزرگ و جهانى کشتارهاى میلیونى انجام مى‌گیرد. ❌ جاهلیت آن روز مدرسه نبود و جنایت انجام مى‌گرفت، امروز با وجود هزاران دانشگاه، مهم‌ترین حقوق انسان‌ها پایمال مى‌شود. ♨️ در جاهلیت آن روز فساد و زنا جرم بود، اما امروز در مترقّى‌ترین کشورهاى جهان همجنس‌بازى قانونى است. ♨️ اگر در جاهلیت آن روز دختر را زنده به گور مى‌کردند، امروز با سقط جنین، هم دختر را نابود مى‌کنند، هم پسر را. 📚 منبع: [تفسیر نور ذیل آیه ۳۳ سوره احزاب] ⁉️ به راستی چرا در این قرن به ظاهر مترقّی، این همه جنایت؛ ازجمله سقط جنین انجام می‌شود؟! ⁉️ توجیه والدینِ جنایت‌کاری که سقط جنین می‌کنند؛ چیست؟ آیا مهم‌ترین توجیه اینها؛ فقر نیست؟ ✨ خداوند در آیه ۳۳ سوره مبارکه اسراء می‌فرماید: وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ… 🔹 فرزندتان را از ترس فقر، نکشید! ما آنها و شما را روزى مى‌دهیم… 📖 داستانک: 💬 بکر بن صالح گوید: به حضرت کاظم (علیه السلام) نوشتم: من پنج سال است که از بچه‌دار شدن خوددارى کرده‌ام که همسرم فرزند نمى‌خواهد و مى‌گوید بواسطه فقر؛ تربیت فرزند مشکل است؟ ✍ امام جواب نوشت: بچه‌دار شو که خداوند روزیش دهد (اطْلُبِ الْوَلَدَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَرْزُقُهُمْ)  📚 منبع: [کافی جلد ۶، صفحه ۳] 💠 🆔 @manbarak
♨️ قحطی بزرگ 📆 حدود ۱۰۰ سال پیش بین سال‌های ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸ در این کشور یکی از تلخ‌ترین اتفاقات و جنایات تاریخ اتفاق افتاد. ⭕️ در وسط جنگ جهانی اول به خاطر قحطی که در ایران اتفاق می‌افتد تقریبا ۹ میلیون ایرانی از دنیا می‌روند. ما در دفاع مقدس نزدیک ۲۲۰ هزار شهید داده‌ایم. اما در دو سال، ۴۰ درصد از مردم ایران کشته شدند. 🔺 جریان از این قرار بود که به خاطر بی‌تدبیری دولت ایران و جریان‌هایی که انگلیس بوجود آورد، تمام محصولات ایران را خرید و اجازه نداد از هند محصول وارد شود و مردم از گرسنگی مُردند. 📑 شما تحقیق کنید بسیاری از اجداد شما در همان قحطی از دنیا رفته‌اند، اما چون انگلیس نمی‌خواست در تاریخ بماند، این جریان را از تاریخ محو کرد. به حدی که هنوز ۱۰۰ سال از این جریان نگذشته چند سال پیش که من این جریان را عرض کردم، بعضی از بزرگوارانی که رشته‌شان همین است گفتند چه کسی گفته؟ ما چنین چیزی را نخوانده‌ایم، که ما مجبور شدیم اسنادش را از کتب مختلف در مسجد بزنیم. دو نمونه از آنها از بیانات خودشان را در اینجا عرض می‌کنم: ✍ ژنرال دُنس تِر وییل درباره اقدام انگلیس در خرید غله در ایران می‌نویسد: ♨️ «در اثر خریدهای ما قیمت غله بالاتر رفت و هر افزایش جزئی به معنای مرگ بسیاری از افراد بود» ✍ وی در تاریخ ۵ می ۱۹۱۸ (۱۴ اردیبهشت ۱۲۹۷) از همدان می‌نویسد: ♨️ «قحطی در این جا اسفناک است… ما محصول را ۴۰ تومان می‌خریم و امیدواریم مقداری هم کمتر از این تهیه کنیم. هر روز بسیاری می‌میرند و بسیاری نیز درحال کمک‌رسانی مرده‌اند. اکنون که برف‌ها آب شده و بهار آغاز شده است، مردم می‌روند بیرون و مثل گاو در مراتع می‌چرند. بسیاری از این مردم نگون‌بخت در حال چریدن در مراتع مرده‌اند.» 💬 در ماه آوریل ۱۹۱۸ (فروردین ۱۲۹۷)، فرانسیس وایت دبیر سفارت آمریکا از بغداد به تهران سفر می‌کند، می‌گوید: ♨️ «در سرتاسر جاده‌ها کودکان لخت دیده می‌شوند که فقط پوست و استخوان‌اند. قطر ساق‌هایشان بیش از سه اینچ نیست و صورتشان مانند پیرمردان و پیرزنان هشتاد ساله تکیده و چروکیده است. همه جا کمبود دیده می‌شود و مردم ناگزیرند علف و یونجه بخورند و حتی دانه‌ها را از سرگین سطح جاده جمع می‌کنند تا نان درست کنند. در همدان چندین مورد دیده شد که گوشت انسان می‌خورند و دیدن صحنه درگیری کودکان و سگ‌ها بر سر جسد و یا بدست آوردن زباله‌هایی که به خیابان‌ها ریخته می‌شود عجیب نیست». 💢 این جریان درد است ولی درد بیشتر این است که این جریان فراموش شود. در این است که همین جوان‌هایی که شعار «چو ایران نباشد تن من مباد» و نظریه ایران پرستی و میهن پرستی دارند کنار قلبشان پرچم انگلیس است. 💢 درد این است که الان در بازار ایران لباس‌هایی با پرچم انگلیس فروخته می‌شود. انگلیس این کار را با مردم ما کرد حالا ما باید جواب بدهیم چرا مرگ بر انگلیس می‌گوییم؟ این همه اجداد ما را کشتند. می‌گویند این حرف‌ها را ول کنید. ✅ نه خیر این نفرت ما تا روز قیامت از انگلیس هست. در آن دنیا هم یکی از بهترین اعمال ما همین نفرت از انگلیس و آمریکا است.   💠 🆔 @manbarak
💢 خسارت بزرگ 🔹 شخصی خدمت امام صادق علیه السلام آمد و استخاره کرد، استخاره بد آمد، ولی او آن را نادیده گرفت و به مسافرت تجارتی رفت، و اتفاقاً به او خوش گذشت و سود فراوانی هم برد. 🔹 وقتی بازگشت خدمت امام رفت و گفت: یادتان هست که استخاره برایم کردید و بد آمد؟ اما من آن را ندیده گرفتم و سود هم بردم. ✨ حضرت فرمود: یادت هست در فلان منزل خسته بودی نماز مغرب و عشاء را خواندی، شام خوردی و خوابیدی، و هنگامی که بیدار شدی آفتاب صبح زده بود، و نماز صبح تو قضا شد؟ ♻️ عرض کرد: آری، یا بن رسول الله. ✨ فرمود: اگر خدا دنیا و هر چه در آن است را به تو داده بود جبران آن خسارت معنوی نمی‌شود. 📚 منبع: جهاد با نفس، جلد ۱ صفحه ۶۶ 💬 همچنین مرحوم آیت الله حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (معروف به نخودکی) در وصیت خود به فرزندش می‌گوید: ♨️ «اگر آدمی چهل روز به ریاضت و عبادت بپردازد ولی یک بار نماز صبح از او فوت شود، نتیجه آن چهل روز عبادت بی ارزش (نابود) خواهد شد». 💠 🆔 @manbarak
🔰 بيل را برداشتم 🔹 روزی حضرت عیسی (ع) در محلی نشسته بود. پیرمردی داشت زمین را برای زراعت آماده می‌کرد. حضرت گفت: «خدایا آرزو را از دل این مرد زایل کن.» ✅ همان دم پیرمرد بیل خود را به یک طرف انداخت و روی زمین خوابید. 🔹 ساعتی گذشت. عیسی(ع) باز گفت: «خداوندا دوباره آرزو و امید را به او برگردان.» ✅ ناگاه پیرمرد از جا برخاست و شروع به کار کرد. ⁉️ حضرت از او پرسید: «چه شد بیل را بر زمین گذاشتی و باز بعد از ساعتی آن را برداشتی و به کار مشغول شدی؟» ♻️ پیرمرد گفت: «در حین کار کردن با خودم گفتم تا کی باید زحمت بکشی؟ تو پیر و ازکارافتاده‌ای. شاید اجل همین الآن به‌سراغت بیاید. با این اندیشه از کار دست کشیدم، [اما] وقتی روی زمین دراز کشیده بودم با خودم گفتم حالا که زنده هستی باید کار کنی و زاد و توشه‌ای فراهم آوری. این بود که باز بیل را برداشتم و مشغول به کار شدم.» 📚 منبع: کتاب سنگ محک، اثر ، صفحه ۱۰۶_۱۰۵ به نقل از بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۱۴ 💠 🆔 @manbarak
💢 مومن و بی‌احترامی به او 📖 داستانک: 🔹 محَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَهَ عَنْ أَبِی هَارُونَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ لِنَفَرٍ عِنْدَهُ وَ أَنَا حَاضِرٌ مَا لَکُمْ تَسْتَخِفُّونَ بِنَا قَالَ فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ خُرَاسَانَ فَقَالَ مَعَاذٌ لِوَجْهِ اللهِ أَنْ نَسْتَخِفَّ بِکَ أَوْ بِشَیْ‌ءٍ مِنْ أَمْرِکَ فَقَالَ بَلَى إِنَّکَ أَحَدُ مَنِ اسْتَخَفَّ بِی فَقَالَ مَعَاذٌ لِوَجْهِ اللهِ أَنْ أَسْتَخِفَّ بِکَ فَقَالَ لَهُ وَیْحَکَ أَ وَ لَمْ تَسْمَعْ فُلَاناً وَ نَحْنُ بِقُرْبِ الْجُحْفَهِ وَ هُوَ یَقُولُ لَکَ احْمِلْنِی قَدْرَ مِیلٍ فَقَدْ وَ اللهِ أَعْیَیْتُ وَ اللهِ مَا رَفَعْتَ بِهِ رَأْساً وَ لَقَدِ اسْتَخْفَفْتَ بِهِ وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِمُؤْمِنٍ فِینَا اسْتَخَفَّ وَ ضَیَّعَ حُرْمَهَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ.» 💬 ابوهارون می‌گوید: ⁉️ درمحضر امام صادق علیه السلام بودیم، امام به جمعی رو کرد و فرمود: چرا ما را سبک می‌شمرید؟ و به ما اهانت می‌کنید؟ ♻️ مردی از اهالی خراسان برخاست و عرض کرد: پناه می‌برم به خدا که من تو را سبک بشمرم و احترام تو را حفظ ننمایم. ✨ امام صادق علیه السلام فرمودند: آری تو یکی از آن افرادی هستی که مرا سبک انگاشتی. 🔹 آن مرد عرض کرد: پناه می‌برم به خدا از اینکه شما را سبک بشمرم و به چشم حقارت به شما بنگرم. ✨ امام فرمودند: عزیزم! به یاد داری که فلان شخص در جحفه (میقاتگاه حاجیان در نزدیکی مدینه) به تو گفت مرا نیز سوار مرکب خود کن و به مقدار یک میل (دو کیلومتر) به‌سوی (مکه) ببر، به خدا سوگند از پیاده‌روی خسته شده‌ام؛ ♦️ سوگند به خدا تو حتی سرت را بلند نکردی و به او اعتنا ننمودی و مقام او را کوچک شمردی؛ 💢 بنابراین «و من استخفّ بمؤمن فینا إستخف و ضیّع حرمه الله» و کسی که مؤمن در راه ما را سبک بشمارد (و تحقیر کند)، حرمت خدا را سبک شمرده و تباه ساخته است. 📚 منبع: [الکافی (ط الإسلامیه)، ج‌ ۸، ص: ۱۰۲‌، ح ۷۳٫ روضه الکافی ص ۱۰۲] 🔍 ببینیم آیا ما نیز شیعیان را خوار کرده‌ایم؟ 💠 🆔 @manbarak