«گاهی خنده گاهی اشک...»
#ص_فلسفیان
(مامان #فاطمهزهرا ۹.۵، #فاطمهیاس ۸، #فاطمهبشری ۷ و #فاطمههدی ۳.۵ ساله)
صبح پنجشنبه ۸ آبان خیلی زود کارها را ردیف کردم تا به دیدار با همسر شهید علیمحمدی برسم. قرار بود برویم دنبال خانم دکتر کرمی... در راه از بازار گل یک دسته گل خریدیم رویش نوشتیم به نیابت از شهید دکتر مسعود علی محمدی🥹.
همان لحظهٔ اول حس کردم چقدر همه چیز صمیمانه پیش رفت. خانم دکتر درست مثل تشبیهات کتاب، مهربان و لطیف بودن😍.
در راه خیلی زود گفتگوهایمان رنگ گرفت. از مردم گفتیم و جنگ ۱۲ روزه. تا به خودمان آمدیم به مقصد رسیده بودیم، پیاده شدیم. وارد ساختمان که شدیم رنگ و بوی سالن خانم دکتر را سر ذوق آورد😍. آنقدر خانم دکتر متواضع و صمیمی بودند که با کلی خواهش ایشان را قسمت بالا نشاندیم و اصلاً متوجه نشدیم صحبتها از کجا شروع شد، چون در همان لحظات اول یک مهمان ویژه به سراغمان آمد؛ دختر شهید دکتر طهرانچی😍.
صحبتها شروع شد. خانم دکتر کرمی با بیان شیرین خود به ما درس همسرداری دادند از سختیهای زندگی پیش و پس از شهادت دکتر گفتند. گاهی صدای خندهشان بلند میشد و گاهی اشکهایشان جاری🥲.
دقیقهها دویدند و به سر قصه رسیدند، اما مگر میشد دل بکنیم؟! ما تازه حرفهایمان گل انداخته بود🥺
چراغها اما خاموش شدند و جز چند عکس یادگاری مجال بیشتری به ما ندادند 🥲.
انشاءالله که به مدد روح بزرگ شهید دکتر مسعود علیمحمدی بتوانیم در راه اعتلای انقلاب اسلامی قدمی برداریم🤲🏻.
شادی روح ایشان و شهدای دانشمند هستهای صلوات💚
#سبک_مادری
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif