eitaa logo
پویش‌کتاب‌‌مادران‌شریف🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
754 عکس
70 ویدیو
50 فایل
مهلت شرکت در پویش کتاب «به رنگ صبر» ۱ تا ۳۰ آذر ۱۴۰۴ 🏆 ۱۰ جایزه ۲۰۰ هزار تومانی به قید قرعه🏆 نذر فرهنگی کتاب: 6104338631010747 به نام زهرا سلیمانی ارتباط با ما: @Z_Soleimani تبلیغات: @xahra_rezaei23
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر کتاب رو کامل مطالعه کردین برای شرکت در قرعه‌کشی مشخصات‌تون رو اینجا ثبت کنین 👇 🔗 https://digiform.ir/c49cc685a1 ⚠️ نسخه‌های صوتی‌ای که در ایران صدا یا برخی کانال‌های ایتا وجود داره کامل نیستن، و برای شرکت در قرعه‌کشی پایانی باید حتما نسخهٔ کامل کتاب رو مطالعه یا گوش کرده باشین 😉 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📘📘📘 بیچاره ریحان، با آن حالش، پا به پای من می‌آمد. زیر بغلش را گرفته بودم. از درد، داد می‌زد و می‌دوید. توی مینی‌بوس درازش کردم. زن همسایه هم آمد و کنار دست من نشست. تا نشستیم توی مینی‌بوس، درد ریحان زیاد شد. فهمیدم بچه‌اش دارد دنیا می‌آید. دیگر برای رفتن به شهر دیر بود. باید خودمان بچه را به دنیا می‌آوردیم. به راننده گفتم: «نمی‌خواهد راه بیفتی.» مردها را پیاده کردیم. با زن همسایه، زیر سر ریحان را بلند کردیم. کمی آب به صورتش پاشیدم. از بالا صدای هواپیما می‌آمد و توی دلم انگار طبل می‌کوبیدند. برایم سخت بود که در آن وضعیت بخواهم بچهٔ ریحان را به دنیا بیاورم. زن همسایه حالش بد بود. سعی کردم جلوی ریحان کاری کنم که انگار نمی‌ترسم. همه‌اش می‌گفتم: «ریحان، چیزی نیست.» همان‌جا، بچه را به هر سختی که بود و با زجر به دنیا آوردیم. نه آب جوشی بود، نه وسایل تمیز. جا هم برای تکان خوردن نبود. توی مینی‌بوس چشم چشم را نمی‌دید. همه جا تاریک بود. تنها چیزی که بود و به من کمک کرد، یک کارد میوه‌خوری بود که ناف بچه را با آن بریدم. بچه پسر بود. او جیغ می‌زد و هواپیماها هم از بالا بمباران می‌کردند! هول بودیم که زودتر لباس تن بچه کنیم. ممکن بود هواپیماها مینی‌بوس را بمباران کنند. مجبور هم بودیم چراغ روشن نکنیم. چشممان به زور می‌دید. وقتی بچه دنیا آمد، سعی کردم بخندم. گفتم: «ریحان، خدا بهت پسر داد.» 📚 برشی از کتاب خاطرات فرنگیس حیدرپور انتشارات سوره مهر 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
ما بعضی ماه‌ها تعدادی نسخهٔ صوتی یا الکترونیک کتاب‌های پویش رو به لطف نذروات فرهنگی خیرین هدیه می‌دیم تا امکانی فراهم باشه برای دوستانی که خودشون شرایط تهیه کتاب رو ندارن. اما پیش میاد که بعضی کتاب‌هایی که می‌خونیم نسخهٔ صوتی یا الکترونیک رایگان دارن، یا مثلا نسخهٔ صوتی‌شون تو اپلیکیشن نوار موجوده و با اشتراک رایگان یک ماهه میشه رایگان کتاب رو خوند. اون وقت دیگه اون ماه از این هدیه‌های کتاب رایگان نداریم 😉 مثل همین ماه که کتاب صوتی تو اپلیکیشن نوار هست و میتونین با روشی که اینجا توضیح دادیم اشتراک رایگان یک ماهه نوار رو تهیه کنین و غیر از این کتاب از کلی کتاب صوتی دیگه هم رایگان استفاده کنین 🤩 👇 روش فعالسازی اشتراک رایگان یک ماهه اپلیکیشن نوار 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزه نماد کفّ نفس و صبر در مقابل گناه و هوس‌هاست. به همین خاطر سپر ما در برابر آتش دوزخه... 📚 برشی از کتاب آداب روزه‌داری احوال روزه‌داران 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همراهان عزیز طاعاتتون قبول 💜 در جریان هستین که کتاب‌های فصل بهار رو معرفی کردیم؟! 😊 کجا؟! 🤨 اینجا 👇🏻 https://eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab/2189 فرم قرعه‌کشی پایانی برای پویش رو هم چند روز پیش گذاشتیم. 🙃 👇 https://eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab/2198 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📘📘📘 دکتر وسایل بخیه را دست گرفت. پشت سیما را که دیدم، پاهایم لرزید. گوشت بدنش تکه‌تکه شده بود. قسمتی‌اش هم کنده شده بود. تکه‌های ریز مین، تمام بدنش را پر کرده بودند. صدها تکهٔ کوچک سیاه‌رنگ، توی بدنش فرو رفته بود. همهٔ بدنش به سیاهی می‌زد. دست‌های سیما را گرفتم و دکتر شروع کرد. سیما از درد دستم را گاز می‌گرفت. وقتی دکتر بخیه می‌زد، پیشانی‌اش پر از چین و چروک می‌شد. معلوم بود خودش هم دارد عذاب می‌کشد. بخیه زدنش دو ساعت طول کشید. سیما هق‌هق گریه می‌کرد. من هم اشک می‌ریختم، اما نمی‌خواستم سیما صدای گریه‌ام را بشنود. دستم از جای دندان‌های سیما سیاه شده بود. بخیه زدن که تمام شد، رو به من کرد و گفت: «مثل هور (سبد) او را بخیه کردم.» فهمیدم می‌خواهد بگوید که بهتر از این نمی‌توانسته بخیه کند. 📚 برشی از کتاب خاطرات فرنگیس حیدرپور انتشارات سوره مهر 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
حق نداریم فرزندانمون رو رها کنیم. باید ایمانشون رو حفظ کنیم. با منطق و برخورد صحیح و مهربانانه. 📚 برشی از کتاب آداب روزه‌داری احوال روزه‌داران 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا