لبیک یاحسین🏴لبیک یامهدی🚩
#سلام_بر_ابراهیم #قسمتششم ﷽ ! بعد هم گفت: من کشتی نمی گیرم! همه با تعجب پرسیدیم: چرا کمی مکث کر
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمتهفتم
﷽
بازوان قوی ابراهیم از همان اوایل دبیرســتان نشــان داد که در بســیاری از
.ورزش ها قهرمان اســت. در زنگ های ورزش همیشــه مشــغول والیبال بود
.هیچکس از بچه ها حریف او نمی شد
یک بار تک نفره در مقابل یک تیم شش نفره بازی کرد! فقط اجازه داشت
.که سه ضربه به توپ بزند
همه ما از جمله معلم ورزش، شــاهد بودیم که چطور پیروز شد. از آن روز
.به بعد ابراهیم والیبال را بیشتر تک نفره بازی می کرد
.بیشتر روزهای تعطیل، پشت آتش نشانی خیابان ۱۷ شهریور بازی می کردیم
.خیلی از مدعی ها حریف ابراهیم نمی شدند
،اما بهترین خاطره والیبال ابراهیم بر می گردد به دوران جنگ و شهرگیانغرب
.در آنجــا یک زمین والیبال بود که بچه های رزمنــده در آن بازی می کردند
یک روز چند دســتگاه مینی بوس برای بازدیــد از مناطق جنگی به گیان
.غرب آمدند که مســئول آن ها آقای داودی رئیس ســازمان تربیت بدنی بود
.آقای داودی در دبیرستان معلم ورزش ابراهیم بود و او را کامل می شناخت
ایشان مقداری وسائل ورزشی به ابراهیم داد و گفت: هر طور صاح می دانید
مصرف کنید. بعد گفت: دوســتان ما از همه رشته های ورزشی هستند و برای
.بازدید آمده اند
ابراهیم کمی برای ورزشــکارها صحبت کرد و مناطق مختلف شــهر را به
.آن ها نشان داد. تا اینکه به زمین والیبال رسیدیم
.آقــای داودی گفت: چند تــا از بچه های هیئت والیبال تهران با ما هســتند
نظرت برای برگزاری یک مسابقه چیه؟
ســاعت ســه عصر مسابقه شروع شــد. پنج نفر که سه نفرشــان والیبالیست
حرفــه ای بودند یک طــرف بودند، ابراهیم به تنهائــی در طرف مقابل. تعداد
.زیادی هم تماشاگر بودند
ابراهیم طبق روال قبلی با پای برهنه و پاچه های بالا زده و زیر پیراهنی مقابل
.آن ها قرار گرفت. به قدری هم خوب بازی کرد که کمتر کسی باور می کرد
بازی آن ها یک نیمه بیشتر نداشت و با اختاف ده امتیاز به نفع ابراهیم تمام
.شد. بعد هم بچه های ورزشکار با ابراهیم عکس گرفتند
آن ها باورشان نمی شــد یک رزمنده ساده، مثل حرفه ای ترین ورزشکارها
.بازی کند
یکبــار هم در پادگان دوکوهــه برای رزمنده ها از والیبــال ابراهیم تعریف
کردم. یکی از بچه ها رفت وتوپ والیبال آورد. بعد هم دو تا تیم تشــکیل داد
.و ابراهیم را هم صدا کرد
او ابتدا زیر بار نمی رفت و بازی نمی کرد اما وقتی اصرار کردیم گفت: پس
!همه شما یکطرف، من هم تکی بازی می کنم
،بعــد از بازی چند نفر از فرماندهان گفتند: تا حــالا اینقدر نخندیده بودیم
ابراهیم هر ضربه ای که می زد چند نفر به سمت توپ می رفتند و به هم برخورد
!می کردند و روی زمین می افتادند
.ابراهیم درپایان با اختاف زیادی بازی را برد
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥@labeik_mahdyjan
🏴🖤🏴