@iransedaD1738082T14127977(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
5.6M
حکایت اول
🤴🏻ماجرای دیوانه ای است که به دربار پادشاهی تنبل و خواب آلود وارد می شود. دیوانه درسی بزرگ به پادشاه به ظاهر عاقل می دهد
حکایت دوم
🐕گفته اند در شبی که ماه می تابید سگی در راهی پرسه می زد و می رفت که کلوچه ای را دید. سگ ایستاد و گلوچه را به دهان گرفت و خوشحال و شادمان به راهش ادامه داد.
🔎موضوعات قصه
#حکایت
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda
@iransedaD1738213T13893202(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
3.7M
👚مرد بزاز (پارچهفروش) طاقههای پارچه را بر دوش گرفته بود و شهربهشهر و روستابهروستا میبرد و میفروخت.
🧔🏻♂او فروش زیادی کرده و خسته بود. چند طاقه پارچه باقی مانده بود و بزاز آنها را بر دوشش گرفته بود و داشت برمیگشت.
🏇در راه سواری را دید. خوشحال شد و با خود گفت: چه خوب! او میتواند بار مرا بر اسبش بگذارد و من نفسی تازه کنم...
🔎موضوعات قصه
#حکایت
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda
@iransedaD1738082T14127977(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
5.6M
حکایت اول
🤴🏻ماجرای دیوانه ای است که به دربار پادشاهی تنبل و خواب آلود وارد می شود. دیوانه درسی بزرگ به پادشاه به ظاهر عاقل می دهد
حکایت دوم
🐕گفته اند در شبی که ماه می تابید سگی در راهی پرسه می زد و می رفت که کلوچه ای را دید. سگ ایستاد و گلوچه را به دهان گرفت و خوشحال و شادمان به راهش ادامه داد.
🔎موضوعات قصه
#حکایت
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda