eitaa logo
KHAMENEI.IR
962.8هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
10.5هزار ویدیو
2.1هزار فایل
پايگاه اطلاع رسانی دفترحفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای KHAMENEI.IR
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ریحانه
🖥روایت‌های زنانه از قلب ایران ❤️روز نابودی اسرائیل 👈آش پیروزی 📝تک‌نگاری‌هایی به قلم زنان ایرانی از روزهای دفاع مقدس ملت ایران در برابر رژیم صهیونی در خرداد و تیر ۱۴۰۴ 📝 محیا عبدلی 📖 خبرها از تلفاتی سنگین در آخرین شهر مانده در اسرائیل حکایت دارد. بعد مجری بلند میشود و با دست های گره‌کرده خبری را با تکرار می‌گوید: «قدس آزاد شد. قدس آزاد شد.» صدای فریاد الله اکبر از پشت صحنه می‌آید. بی‌اختیار بلند می‌شوم و تکبیر می‌گویم. اشک‌ریزان سمت آشپزخانه می‌روم، قوطی حبوبات را برمی‌دارم و از هرکدام مقداری در ظرف‌های جداگانه می‌ریزم. مدام ذکر «الحمدلله رب العالمین» می‌گویم و با دیدن صحنه‌های پیروزی از تلویزیون که توسط کارشناسان توضیح داده میشود ذکر «لاحول ولا قوه الا بالله ...» میخواهم سبزی آش را از فریزر بردارم که مصاحبه کودکانی از غزه که از خوشحالی گریه می‌کنند میخکوب تلویزیونم می‌کند. همراهشان اشک می‌ریزم که صدای هشدار یخچال بلند میشود. درِ یخچال را می‌بندم و سبزی را در ظرفی میگذارم. سراغ گوشی‌ام میروم، متوجه میشوم نیمی از اعضای گروه خانوادگی و همین‌طور چند نفر از اعضای ساختمان نذر غذا کرده‌اند. دعا میکنم نذرشان آش نباشد چون این‌طوری سخت میشود آش‌ها را پخش کرد. یاد ظهور می‌افتم. 📝 📩روایت‌های خود را برای انتشار در رسانه ریحانه به حساب‌های زیر ارسال کنید. 🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس 🖥 @khamenei_reyhaneh
هدایت شده از ریحانه
🖥روایت‌های زنانه از قلب ایران ❤️فردای نابودی اسرائیل 👈کی برمی‌گردی پسرم؟! 📝تک‌نگاری‌هایی به قلم زنان ایرانی از فردای آزادی فلسطین و نابودی رژیم اشغالگر قدس 📝 محدثه قاسم‌پور 📖 صدای خنده‌ی بچه‌ها حیفا را پر کرده بود. بادکنک‌ و پرچم‌ها روی آسمان می‌رقصید‌. ناگهان همه‌ی چشم‌ها رفت سمت پسر بچه‌‌ای پابرهنه، با لباس‌های مندرس و وصله‌دار که آرام آرام جلو می‌آمد. ناجی‌العلی دست روی چین پیشانی‌اش گذاشت و چشم‌های بی‌رمق‌ش را ریز کرد؛ خودشه! پسرک، جلو آمد. باد ساحل، موهای ژولیده‌‌ای را نوازش کرد. در چشم‌های پسر، کشتی‌ها با پرچم‌های افراشته‌ی فلسطین، روی موج دریا سُر می‌خوردند و رویای بازگشت را به ساحل می‌آوردند. پسر رو به جمعیت برگشت. برای اولین بار، دنیا صورت حنظله را می‌دید. خبرنگارها تند تند فلش می‌زدند. قبل از این حنظله کودکی در نقاشی ناجی‌العلی بود که به دنیا پشت کرده بود و انگار با همه قهر بود. چشمان زیتونی‌ حنظله پر از اشک بود و لبخندی آرام بر لب داشت. گونه‌های گودافتاده‌اش زیر آفتاب می‌درخشید. ناجی‌العلی از بهشت فریاد زد: پسرم برگشته! حنظله برگشته! حنظله رو به خبرنگارها خندید و دست‌های همیشه قفل شده‌اش را به نشانه‌ی پیروزی بالا برد. 📝 📩روایت‌های خود را برای انتشار در رسانه ریحانه به حساب‌های زیر ارسال کنید. 🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس 🖥 @khamenei_reyhaneh