❗️ زندگینامه داستانی #شهید_صابر_مهرنژاد
📣#به_زودی در تازه ترین اثر انتشارات کتاب جمکران
📙 #شب_های_زیبا
🖋 #طاهره_آقازاده
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
🚨#منتشر_شد
📙 #شب_های_زیبا
🖋 #طاهره_آقازاده
📜زندگینامه داستانی #شهید_صابر_مهرنژاد
📚#شب_های_زیبا حکایت قصه #صابر است. صابر از همان نوزادنی است که #امام_خمینی(ره) وقتی در گهواره بودند، آیندهشان را پیشگویی کرد. او نه تنها سرباز #خمینی_کبیر که پدرِ خواهر و برادرهایش هم شد. صابر زود بزرگ شد و این خاصیت #انقلاب است که کودکی را دور میکند و از فرزندانش مرد میسازد. مردانی که حتی اگر عمر چندان بلندی هم نداشته باشند، #امام پیش از رفتن کارهای بزرگ را تمام میکنند. انقلاب فرزندانش را عاشق هم میکند.
صابر را هم عاشق کرد. عاشق شبهای زیبای #جبهه. این کتاب پیش از اینکه روایت داستانی از دوستان و نزدیکان صابر باشد، یادداشتهای او در جبهه بوده و دریچه ای است به زندگی و دنیای ذهن #جانباز_شهید_صابر_مهرنژاد.
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🛒https://ketabejamkaran.ir/151623
📕 #تازه_نشر
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
📣 آیین رونمایی از کتاب #شب_های_زیبا
🔆زندگی نامه داستانی شهید صابر مهرنژاد
📚با حضور:
🔶حجت الاسلام و المسلمین اجاق نژاد تولیت محترم آستان مقدس مسجد جمکران
🔶
نویسنده
اثر سرکار خانم #طاهره_آقازاده 🔶خانواده و همرزمان شهید #صابر_مهرنژاد 🗓چهارشنبه ۳۰ آبان ماه ۱۴۰۳ 🕦ساعت ۱۵ 📌قم، آستان مقدس مسجد جمکران، درب ۶، سالن شهید سلیمانی #رونمایی_کتاب ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
😍کمتر از دو ساعت به آیین رونمایی از کتاب #شب_های_زیبا مانده😍
❤منتظر قدوم سبزتان هستیم.
📚با حضور:
🔶حجت الاسلام و المسلمین اجاق نژاد تولیت محترم آستان مقدس مسجد جمکران
🔶
نویسنده
اثر سرکار خانم #طاهره_آقازاده 🔶خانواده و همرزمان شهید #صابر_مهرنژاد 🗓چهارشنبه ۳۰ آبان ماه ۱۴۰۳ 🕦ساعت ۱۵ 📌قم، آستان مقدس مسجد جمکران، درب ۶، سالن شهید سلیمانی #رونمایی_کتاب ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
📸 گزارش تصویری:
آیین #رونمایی از کتاب #شب_های_زیبا
🗓چهارشنبه ۳۰ آبان ماه ۱۴۰۳- آستان مقدس مسجد جمکران
📚با حضور:
🔶حجت الاسلام و المسلمین اجاق نژاد تولیت محترم آستان مقدس مسجد جمکران
🔶نویسنده اثر سرکار خانم #طاهره_آقازاده
🔶خانواده و همرزمان شهید #صابر_مهرنژاد
#گزارش_تصویری
#رونمایی_کتاب
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
❁﷽❁ا
📖 خاطرات شهید صابر مهرنژاد...
🔰مقام معظم رهبری:
یاد و خاطره شهداء کمتر از شهادت نیست.
🌹#شهدا_را_یاد_کنیم، حتی با ذکر یک صلوات.
صابر ایستاد جلوی در اتاق، خدیجه چهار دست و پا خودش را رساند به او، بغلش گرفت و رو کرد به حلیمه: «میگم مامان برای عضویت بسیج و اعزام درخواست دادم ممکنه بیان در خونه برای تحقیق و رضایت گرفتن از شما».
نشست روی زمین و خدیجه را نشاند روی پا سعی کرد به چشم حلیمه نگاه نکند: «شما که اجازه میدین؟»
حلیمه اخم کرد و چشم غره رفت: «معلومه که اجازه نمیدم همینجوری هم همش تو پایگاه و مسجد و این طرف و اون طرف هستی. دیگه کجا میخوای بری؟! الان مرد خونه تو هستی. تو هم بری که دیگه این خونه مرد نداره».
صابر سر به زیر انداخت، خدیجه را گذاشت زمین و از خانه بیرون زد. نمیدانست چطور باید مادر را راضی کند. دلش میخواست مثل ابوالفضل و دوستان دیگرش آنقدر خیالش از خانه راحت بود که جبهه برود. سعی میکرد با گشتهای ایست و بازرسی و آموزش نیرو دلش را آرام کند تا روزی که شرایط برای اعزام فراهم شود.
🥀 شهید #صابر_مهرنژاد
📙 #شبهای_زیبا
🖋 #طاهره_آقازاده
برای خرید کتاب کلیک کنید👇
🔗https://ketabejamkaran.ir/151623
☀️#روزنگار
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا
🔰مقام معظم رهبری:
یاد و خاطره شهداء کمتر از شهادت نیست.
🌹#شهدا_را_یاد_کنیم، حتی با ذکر یک صلوات.
محل شلوغ شده بود، میگفتند خیلی از بچههای قم و محلههای اطراف در عملیات شهید شدهاند، هر روز اسم یکی از جوانان محل از بلندگوی مسجد پخش میشد و روز و ساعت تشییع شهید را اعلام میکرد.
آقای محمود آبادی وضو گرفت و موقع اذان راهی مسجد شد، چند نفری با دیدن او سر تکان دادند و در گوشی و بیصدا پچپچ کردند، یکی از آشناها جلو آمد:
«حاج آقا سرت سلامت میگن انگار دامادت شهید شده.»
آقای محمود آبادی زل زد به او. از خانه دخترش خبری نداشت فکر نمیکرد صابر به این زودی شهید شود آن هم حالا که یک دختر تازه از راه رسیده داشت.
🥀 شهید #صابر_مهرنژاد
📙 #شبهای_زیبا
🖋 #طاهره_آقازاده
برای خرید کتاب کلیک کنید👇
🔗https://ketabejamkaran.ir/151623
☀️#روزنگار
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا
🔰مقام معظم رهبری:
یاد و خاطره شهداء کمتر از شهادت نیست.
🌹#شهدا_را_یاد_کنیم، حتی با ذکر یک صلوات.
در باز شد، خدیجه اوشل چیزی ندید، سفیدی در و دیوار و پیکری پیچیده در ملحفه سفید که روی سکو دراز کشیده بود چشمش را زد. مغزش دیگر توان دیدن و شنیدن نداشت.
بعدها از زبان دیگران وصف تشییع پیکر را شنید. همه از شلوغی مراسم میگفتند و حضور افراد زیادی که کسی آنها را نمیشناخت. کسانی که میگفتند صابر همیشه دست ما را میگرفت و در سختیها و مشکلات زندگی، چشم امیدمان به او بود. به یکی وام داده بود برای جهیزیه، برای دیگری ماشین لباسشویی خریده بود و دیگری خنکی خانهاش را مدیون کولر اهدایی صابر بود.
داداش صابر برایش زیبا بود، زیباتر شد. مثل شبهای مهتابی که فقط ماه را میبینی و جز نور سفیدش چیزی در آسمان نمیبینی. وقتی که ماه میرود تازه آن همه ستاره را میبینی که شب را نورباران کردهاند، ماه که نباشد میبینی شب چه زیباست.
🥀 شهید #صابر_مهرنژاد
📙 #شبهای_زیبا
🖋 #طاهره_آقازاده
برای خرید کتاب کلیک کنید👇
🔗https://ketabejamkaran.ir/151623
☀️#روزنگار
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
ketabejamkaran
❁﷽❁ا
📖 خاطرات شهید صابر مهرنژاد...
🔰مقام معظم رهبری:
یاد و خاطره شهداء کمتر از شهادت نیست.
🌹#شهدا_را_یاد_کنیم، حتی با ذکر یک صلوات.
دخترها همه دفتر و کتابها را ریخته بودند وسط اتاق. جلویشان پر از چسب و جلد پلاستیکی بود. صابر نشست کنارشان: «ولش کنید خودم همه رو جلد میگیرم.»
یکی از کتابها را برداشت: «اینا که منگنه نداره همه برگهاش از هم میپاشه.»
بلند شد و رفت توی اتاق، با میخ و چکش و سوزن و نخ برگشت. فرش را کنار زد، کتاب را گذاشت روی زمین و شیرازهاش را با میخ و چکش سوراخ کرد.
دخترها حلقه زدند دور داداش صابر، سوزن را نخ کردند و صابر کتابها را دوخت: «حالا خوب شد.»
زهرا و خدیجه بغلش کردند. زهرا چشمک زد: «داداش صابر قول بده امسالم انشاهامو بنویسی.»
صابر کتاب لوله شده را آرام روی شانه زهرا زد: «چشم ما که کار دیگهای نداریم!»
🥀 شهید #صابر_مهرنژاد
📙 #شبهای_زیبا
🖋 #طاهره_آقازاده
برای خرید کتاب کلیک کنید👇
🔗https://ketabejamkaran.ir/151623
☀️#روزنگار
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
ketabejamkaran