eitaa logo
نویسندگان حوزوی
5هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
632 ویدیو
209 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🍃#شبکه_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه شما فاضل ارجمند 🌱 یادداشت شما با این مشخصات پذیرش می‌شود ۱. نام و نام خانوادگی... ۲. از استان ... ۳. نشانی کانال شخصی @Jahaderevayat 🚫 این صفحه تبلیغ و تبادل عمومی ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺شرافت مکتبی در برابر منورالفکری وابسته ✍️ آرمان جلیلیان اگر در آثار بصری و کلامی و کتب برجای مانده از امام راحل ( ره) به دقت بنگریم ، خواهیم دید که ایشان همواره به زدودن و پاک سازی غبار تجدد گرایی و منورالفکری از پیکره نظام اندیشه و نظام سیاسی ملت اسلامی تاکید خاص و جدی دارند ، چیزی که بعدها توسط رهبر عظیم الشانمان تحت عنوان واژه نفوذ و نفوذی ها از آن تعبیر شد . ابعاد نفوذ را اگر ردیابی کنیم جای پای این افراد را در یک تقسیم بندی اولیه در دو ناحیه خواهیم یافت : 1) حوزه تولید اندیشه ( اعم از حوزوی و آکادمیک دانشگاهی ) 2) در نقاط تصمیم ساز و تصمیم گیر نظام اسلامی در شئون مختلف تسلط و اراده جریان نفوذ به حدی زیاد است که مجال طرح و تببین آن در این مرقومه نمی گنجد و مجال فراوان می طلبد لکن در حدی مجمل از بعد جریان شناسی ساختاری قابل طرح و ارائه است ، نخست سر برگ این عناوین مربوط به جریان نفوذ عبارتند از طبقات جریانی ذیل بنا بر خواستگاه تاریخی _ اجتماعی _ سیاسی آنها : 1) جریان (یهودی) رخنه کرده بر اقتصاد معیشتی مردم 2) نظام اعتقادی (بهائی) رخنه کرده در نظام آموزشی _ فرهنگی 3)جریان وابسته به سازمان های بین المللی ( سازمان‌های مردم نهاد تحت سیطره سازمان ملل و پنتاگون ) 4) آنتی تز های به ظاهر متضاد سه3 جریان ساختاری فوق در توده افراد به ظاهر حزب الهی و مذهبی ( که تحت سیطره کنشگرانه سه3 عنوان فوق عمل می کنند ) و نقش راهگشایی را برای اعمال اراده آن 3 عنوان ایفا می کنند این 4 عامل منسجم در طبقات مهندسی شده فوق سری و در باطن متحد و عملکرد همگرای آنها در شرایط سخت فتنه و غبار آلود اجتماعی_سیاسی_فرهنگی ، کار را بر( جریان اصیل نهضت شیعی امت _ امامت ) علی الظاهر تا حدی دشوار کرده است و نیازمند دقت و انسجام در حرکت و روش و منش خواهد بود ، تا بتوانیم بخشی کوچک از آرمان های امام راحل ( ره) و رهبر معظم انقلاب( حفظه الله تعالی) را به منصه ظهور برسانیم ، کمترین این تجهیزات که لازمه راه است ، شناخت دقیق از خود و نیز دشمن است که علارغم تلاش های شخصیت های شهیری چون علامه مصباح یزدی( قدس الله نفسه الزکیه) و شهید مطهری و سایر اعزه هنوز به حد چشمگیری در بین طلاب علوم دینی و سایر ملت شیعه رواج نیافته است ، تعمیق معانی به جای تکثیر و تفسیر آنها می تواند چاره ای موثر جهت اقامه عقل سلیم و اصلاح نظام تصمیم سازی ما باشد که به عنایات حضرت ولی عصر(روحی له الفداه ) ممکن و میسر خواهد بود ان شاءالله https://eitaa.com/howzavian_ilam
. 🔺مازوخیسم صهیونی ✍️ عباس حیدری پور نامه منسوب به گالانت را اگر دیده باشید کلاً ادعایش اشراف و فهم متکی بر تکنولوژی و بلکه شکست طراحی ایران و رشته‌کردن تمام پنبه‌های بافته‌شدۀ ماست. یک پرسش ساده آن است که خوب! اگر چنین است چرا کتک خوردید و کتک می‌خورید؛ هم از حماس، هم از یمن، هم از دیگران و حتی از خود ایران. اگر ادعاهای این نامه را جدی بگیریم باید بگوییم لابد صهیونیست‌ها مبتلا به مازوخیسم و خودآزاری هستند و از کتک‌خوردن و آزاردیدن لذت می‌برند! البته صهیونیست‌ها امراض بسیار دارند و شاید این همه یکی از آن‌ها باشد، اما کسی حق ندارد بگوید این کتک‌خوردن به‌خاطر مظلوم‌نمایی هولوکاست‌گون و کاسبی از آن است. زیرا واضح است که صهیون‌ها با مدعای هولوکاست در سرزمین‌های دیگر، یک بهشت موعود و امن را به یهودیان دنیا در فلسطین اشغالی وعده دادند؛ اما چه دلیلی دارد که بخواهند همین خانۀ به‌اصطلاح امن‌شان را ناامن جلوه دهند! این خود نقض غرض است و قیاس مع‌الفارق با کاسبی قبلی از هولوکاست. خلاصه اینکه یا باید گنده‌گویی‌های گالانت را ساده‌لوحانه باور کنیم و درعین‌حال به ابتلای رژیم صهیونی به یک بیماری حاد مازوخیستی حکم دهیم و یا آنکه بگوییم فقط گنده‌گویی کرده؛ کتک خورده و برای اینکه خود را نبازد به گنده‌گویی صرف و بی‌خاصیت افتاده است. این‌ها که گفتیم به‌مثابه انکار توانمندی‌های آن رژیم که عاریتی از تمدن تکنولوژیک غرب است، نخواهد بود اما چنین نیست که این توانمندی‌های فنی در ید آن‌ها منحصر و هرکس دیگری از نوآوری و خلاقیت و پیشتازی برای همیشه و در همه چیز محروم باشد و از آن مهم‌تر آنکه تدبیر و طراحی انسانی، اختصاصی به رژیم ندارد و دیگران هم توانش را دارند؛ نمونه ساده‌اش یک یحیی سنوار زندانی آن رژیم است که اصلاً طرحش را در همان زندان کشید و در هفت اکتبر پیاده‌اش کرد و رژیم را چنان بی‌چاره و بی‌آبرو ساخت که هنوز از زیر آوارش خارج نشده است. و البته.... کاین هنوز از نتایج سحرست.... _________ پ. ن: گالانت یا کسانی که خود را گالانت جا زده‌اند، چنان از تسلط فناورانه و قدرت ناشی از آن سخن گفته‌اند که گویا عالم و آدم فراموش کرده است، هرآنچه در دست آن رژیم است، چیزی جز عاریه نیست و البته او می‌پسندد این عاریه در انحصار خودش باشد، و شاید یکی از مهم‌ترین وجوه درگرفتن این جنگ آن است که جایی به اسم ایران در این عالم پیدا شده است که می‌خواهد انحصار را بشکند. آن‌ها به ما هجوم آوردند چون روی پای خودمان ایستاده‌ایم. ما با ساخت داخلی و قدرت ملی‌مان افقی نو برای دنیا باز کرده‌ایم و دنیا و آزادگانش این مسیر را پسندیده‌اند... این آغاز راه است؛ شکست انحصار تمدن غرب و فکرکردن برای افقی نو. بیست شهید دانشمند در رشته‌های مختلف در جنگ دوازده‌روزه شاهد ما هستند بر حقانیت و توفیق مسیرمان. https://eitaa.com/howzavian_ilam .
💥غیرت‌زدایی در ناموس با هدف غیرت‌زدایی در سیاست ✍️محمد حسین محمودی 🔻اولین نشانه‌ی انسانیت، غیرت‌ورزی نسبت به ناموس است. همان‌گونه که وطن و سلاح سرباز را به ناموس تشبیه کرده‌اند، چرا که ناموس‌، خط قرمز فطری بشر و اوج واکنش فطری اوست. هرآنچه به ناموس تشبیه شود، همان غیرت درونی را برمی‌انگیزد و انسان را به دفاع از حریم خود وا می‌دارد؛ چه آن حریم، خانه و خانواده باشد، چه خاک و وطن، چه دین و عقیده. 🔻اما امروز، وفاقیونِ تسلیم‌پذیر، در لباس صلح‌طلبی و عقلانیت، بی‌سر و صدا می‌کوشند نخستین سنگر غیرت را فرو بریزند: غیرت ناموسی. آنان می‌دانند تا وقتی این حس زنده است، نمی‌توان ملت را بی‌دفاع کرد، سلاح را گرفت، دشمن را وارد خانه کرد و به بهانه‌ی مذاکره، وطن را در سینی لبخند تقدیم بیگانه نمود. از این‌رو، سگ بی‌عفتی و وفاقِ بی‌غیرتی را به جان «یوسف‌ها» و «مریم‌ها»ی جامعه انداخته‌اند و «سنگ‌های حیا» را به بند کشیده‌اند. ✅و این همان فریاد یوسف است که هنوز از چاه تهمت و تحقیر، از چاه سانسور و چاه بی‌حیایی مدرن، به گوش می‌رسد: إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ (سوره یوسف، آیه 53) «به‌راستی که نفس، بسیار به بدی فرمان می‌دهد.» آری! در سایه‌ی رهاشدگی، بی‌حیایی، پایان‌ناپذیر است؛ و در غیبت غیرت، حرام، عادی و سپس واجب جلوه می‌کند. ✅و باز همان یوسف است که خطاب به جامعه‌ای پرمدعا، اما واداده، این‌گونه هشدار می‌دهد: إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ (سوره یوسف، آیه 28) «این، از مکر شما بود؛ بی‌گمان مکر شما بسیار بزرگ است.» و امروز مکر عظیم، تمدن برهنه‌پرور غرب است که با بزک «انتخاب شخصی»، «حق زن»، «آزادی» و «وفاق ملی»، به جنگ غیرت آمده و آن را واپس‌گرایی و افراطی‌گری می‌نامد. همان مکر پیچیده که در ظاهری حقوقی و کلامی دیپلماتیک، به دنبال برداشتن مرزهای اعتقادی است تا دیگر کسی جرأت "نه گفتن" به بیگانه را نداشته باشد. ⁉️ و اینک باید پرسید: وقتی بی‌غیرتی نسبت به ناموس، این‌گونه تبلیغ می‌شود، چه تضمینی هست که در ادامه، خاک و وطن نیز قربانی بی غیرتی و در نهایت تقدیم بیگانه نشود؟ https://eitaa.com/howzavian_ilam
. 🔸نگاهی الهیاتی به حوادث اخیر ✍️ علی اصغر بسطامی یکی از تفاوت‌های اساسی میان نگاه دینی و نگاه صرفاً تجربی به جهان، نوع تبیینی است که هر یک از این دو برای حوادث عالم ارائه می‌کنند. در نگاه صرفاً تجربی یا طبیعت‌گرایانه، هر حادثه‌ای، چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی، از طریق علل مادی و قابل مشاهده تبیین می‌شود. اما در نگاه دینی، و به‌ویژه در تفسیر مومنانه از عالم، این تبیین کافی دانسته نمی‌شود. در این چارچوب، حوادث تنها محصول علل مادی نیستند، بلکه اراده‌ای برتر و فرازمانی در جریان رخدادها نقش دارد. به‌عبارت دیگر، سنت‌های الهی به عنوان قوانینی فراتر از رابطه‌ی علّی، در کنار اسباب طبیعی عمل می‌کنند. به همین دلیل است که برخی حوادث، برخلاف انتظار و محاسبات ما رخ می‌دهند. در قرآن کریم به موارد متعددی در این باره اشاره شده است، نمونه‌اش جریان جنگ بدر است، که از منظر مادی باید با شکست سپاه مسلمانان همراه می‌بود، چون شمار مسلمانان بسیار کمتر از دشمن بود، ولی با ورود عوامل غیرمادی مانند آرامش روانی مؤمنان (سکینه)، ایجاد رعب در دل دشمن، و وعده‌ی یاری الهی. مسلمانان در این جنگ به پیروزی بزرگی دست یافتند. نمونه دیگرش نجات حضرت موسی(ع) و قومش بواسطه شکافته شدن دریاست که همین امر موجب پیروزی قطعی آنها و نابودی دودمان فرعون شد. این وقایع، به‌ظاهر با قواعد عادی طبیعت سازگار نیستند، ولی در منطق الهی، اموری طبیعی‌اند که تحت سنت‌های الهی تحقق می‌یابند. نکته مهم اینجاست، این عوامل معنوی زمانی فعال می‌شوند که ایمان، باور قلبی، و التزام عملی به اصول اخلاقی و ایمانی در میان باشد. یاری الهی پدیده‌ای تصادفی یا صرفاً معجزه‌گونه نیست؛ بلکه نتیجه‌ی پایبندی به سنت‌هایی همچون توکل، استقامت، صداقت، و عدالت است. اگر چنین درکی از عالم را بپذیریم، آن‌گاه مواجهه‌ی ما با بحران‌ها نیز دگرگون خواهد شد. در چنین چشم‌اندازی، رویدادهایی مانند جنگ اخیر با رژیم صهیونیستی، صرفاً در چارچوب موازنه‌ی نظامی قابل فهم نیستند؛ بلکه فهم عمیق تر از آنها در گرو شناخت مناسبات معنوی میان انسان، تاریخ و امر الهی است آیه‌ شریفه‌ی «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ» بیانگر همین نوع رابطه‌ی دوسویه است؛ رابطه‌ای که در آن، وفاداری و پایداری به حق، مقدمه‌ی دریافت یاری الهی است. البته باید تأکید کرد که این نگاه، نباید ما را از شناخت دقیق واقعیت‌ها و تحلیل مادی حوادث غافل کند. نگاه ایمانی به حوادث، جایگزینی برای عقلانیت نیست، بلکه ارائه دهنده سطحی عمیق‌تر از تفسیر واقعیت است. مؤمن کسی است که هم اسباب طبیعی را درک می‌کند و هم سنت‌های معنوی را، و میان این دو، تعارض نمی‌بیند. به همین دلیل، در مواجهه با بحران‌ها، مؤمن اگر مومن باشد، دچار اضطراب و پریشانی نمی‌شود. چون برای او، واقعیت، همین ظاهر آشکار آن نیست بلکه لایه‌های بیشتر و پنهان تری دارد و امیدش، محصول فهم عمیق‌تری از ساختار هستی است. اینکه رهبر معظم انقلاب در مراسم بزرگداشت شهدای جنگ اخیر ، عامل پیروزی در این جنگ را ایمان و دیانت مردم دانستند، ناظر به همین نگاه الهیاتی است. https://eitaa.com/howzavian_ilam
. 🔸ایران و اسلام ✍️ علی اصغر بسطامی از زمانی که اسلام وارد ایران شد، ایرانی، مسلمان شد بی‌آنکه ایرانی‌بودنش را کنار بگذارد. و مسلمان ماند، بی‌آنکه از شکوه و شرافت فرهنگ خویش چشم بپوشد. اما دو گروه هستند که تلاش می کنند این پیوند را انکار کنند. هر چند تلاش آنها بیهوده است و پیوند ایران و اسلام ریشه دار تر از آن است که از این جهالت‌ها گزندی ببیند، از یک‌سو کسانی که اسلام را بگونه‌ای نشان می دهند که قابل جمع با هیچ نوع گرایش ملی گرایانه نیست، و از سوی دیگر، کسانی که اسلام را به عنوان فرهنگی بیگانه و مربوط به اعراب می دانند که باید آن را از فرهنگ ایرانی جدا کرد این گروه ایران را بدون اسلام می‌خواهند. نتیجه‌ی این دوگانه‌سازی، چیزی جز پاره کردن هویت نیست و وقتی هویت یک جامعه دستخوش تناقضات ساختگی شد آنوقت آسیبهای مختلف سر بر می آورند نخستین آسیب، به فرهنگ وارد می‌شود. فرهنگی که قرن‌ها با هم‌نشینی قرآن و شاهنامه، مثنوی و نهج‌البلاغه، زیسته است. آنگونه که اگر کسی بخواهد حافظ را بخواند، هم باید با معارف اسلامی آشنا باشد، و هم با ظرافت‌های زبان فارسی. این دو مانند تار و پود یک قالیِ زیبا و با شکوه، در هم تندیده‌ هستند و جدا سازی آنها موجب از بین رفتن آن زیبایی و شکوه می شود وحدت ملی نیز از همین‌جا آسیب می‌بیند. وقتی شهروندی احساس کند که برای مسلمان بودن باید ملیت خود را تخفیف دهد یا نادیده بگیرد، یا برای وطن‌دوستی باید دین را انکار کند، بدبینی‌ها و بددلی‌ها آغاز می‌شود. و این یعنی از هم گسیختگی هویتی که آغاز زوال ملت هاست . با این دو گانه سازی ها امنیت نیز آسیب می بیند، امنیت تنها با قدرت نظامی حفظ نمی‌شود، بلکه پشتٔ بند آن باید انسجام درونی و اعتماد عمومی باشد و الا پایدار نمی ماند، تجربه جنگ اخیر، بهترین گواه آن است. در پایان خوب است حرکت زیبای اخیر رهبر معظم انقلاب را یادآور شویم ، آنجا که در مجلس عزای حسینی به مداح مجلس فرمود « ای ایران » بخوان، این کار رهبری حرکتی نمادین‌ در توجه دادن به پیوند فرهنگی و تاریخی ایران و اسلام بود. امیدواریم دستگاههای مسول بویژه رسانه ملی این اشاره رهبری را دریافت کرده باشند. https://eitaa.com/howzavian_ilam
. ▫️لَيسَ مِنّا مَن تَرَكَ دُنياهُ لاِآخِرَتِهِ ، ولا آخِرَتَهُ لِدُنياهُ . «كسى كه دنيايش را به خاطر آخرتش و يا آخرتش را به خاطر دنيايش ترك كند ، از ما نيست» امام صادق(ع) 🔸توازن دنیا و آخرت ✍️ علی اصغر بسطامی . نسبت دنیا و آخرت یا دین و دنیا از بحثهای دراز دامن تاریخ دینداری است، در طول تاریخ، گروهی دنیا را ترک گفته‌اند تا به آخرت برسند، مانند رهبانانی که در دیرها نشستند، و زاهدانی که از رنگ و بوی زندگی گریختند. و گروهی دیگر، دنیا را چنان در آغوش کشیدند که آخرت را به دست فراموشی سپردند. حدیث امام صادق(ع)، نقد این هر دو رویه است: « از ما نیست، کسی که دنیایش را به خاطر آخرتش ترک کند و یا آخرتش را به خاطر دنیایش واگذارد». این کلام، راهنمای روشنی است برای کسانی که همواره میان دو دغدغه بزرگ دنیا و آخرت در نوسان‌اند زندگی مؤمنانه، نه انکار دنیا است و نه غفلت از آخرت. دنیا مزرعه آخرت است، اما مزرعه‌ای که باید آبادش کرد، و از میوه‌هایش بهره برد. آخرت نیز ادامه همین زندگی است، به تعبیر قرآن، «دار القرار» است، جایگاه پایدار. از این رو، ترک دنیا به بهانه آخرت، بی‌حاصلی است، و غفلت از آخرت به بهانه دنیا، بی‌معنایی. به قول مولوی آخرت پژواک دنیای ماست: «این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید نداها را صدا». گویی هر آنچه در دنیا انجام می دهیم، پژواکش را در آخرت خواهیم شنید. پس نه دنیا را می‌توان وانهاد و نه آخرت را. امام صادق(ع) ما را به راه میانه فرا می‌خواند، راهی که در آن انسان هم به آبادانی دنیا می‌اندیشد و هم به رستگاری آخرت. در این نگاه، دنیا و آخرت در برابر هم نیستند بلکه دو عرصه هستند که با هم بودنشان موجب تعادل است ، زندگی مؤمنانه آن است که این دو را در آشتی و توازن ببیند. از نگاه فلسفی نیز، این حدیث در نقد «تقلیل‌گرایی» است. هر کوششی برای تقلیل زندگی انسان به یکی از دو ساحت دنیا یا آخرت، حقیقت چندبُعدی و پیچیده وجود انسان را نادیده می‌گیرد. انسانی که فقط به آخرت می‌اندیشد و دنیا را ترک می‌کند، هم از مواهب الهی در این جهان محروم می‌شود و هم مسئولیت‌های اجتماعی و اخلاقی‌اش را زمین می‌گذارد. و انسانی که فقط به دنیا می‌اندیشد و آخرت را ترک می‌گوید، با غوطه‌ور شدن در لذت طلبی افراطی، زندگی خود را از معنا و هدف غایی تهی می سازد. دنیا گذرگاه آخرت است. . https://eitaa.com/howzavian_ilam .
. 🔺حکایت عجیب چوپان و ساز ✍️ علی‌رضا احمدی دهبالایی (ایلامی) بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین کارش چوپانی برای گله‌دارها بود؛ بعض ایلات بزرگی که ییلاق و قشلاق می‌کردند و دام‌دار و گله‌دار بودند، گله‌هایشان را به او سپرده بودند تا بچراند و مزدی بگیرد. از این چراگاه به آن مرتع و از این دشت به آن صحرا گله را می‌برد و می‌آورد. در کارش وارد و استاد بود. یک ساز هم داشت که وقتی گله را به محل مورد نظر می‌رساند، در سایه‌ی درختی می‌نشست خیلی ماهرانه و استادانه آن را می‌نواخت تا گوسفندان با نشاط بیشتری علف‌های سبز صحرا را به دهان بگیرند. روزی ساز زیبایش، همان همدم تنهایی‌های صحرایش، شکست و نوای دلنوازش خاموش شد؛ چند روزی را از صاحبان کارش مرخصی گرفت تا بلکه برود فکری به حالش کند، قبل از اینکه ساز دلش هم با درد شکستن سازش هم‌ناله شود. در اصفهان، روبروی مدرسه‌ی چهارباغ مغازه‌ای بود که کارش تعمیر همین وسایل بود. جهانگیر، وارد مغازه شد، سلامی کرد و ساز را روی پیشخوان گذاشت و گفت: آقا! این را برای من درست کنید لطفاً مرد تعمیرکار، مؤمنی دنیادیده و باتجربه است. کم‌سخن و گزیده‌گو است. دُرّ تحویل می‌دهد! نگاهی به چهره‌ی معصومانه‌ی جهانگیر که حاکی از ضمیر پاک و دل صافش بود کرد و گفت: جوان! من سازت را درست می‌کنم ولی تو برو ساز دلت را درست بکن!!! این کلام آهنگین و عمیق و دلنشین، چنان جهانگیر جوان را متحول کرد که چشمی جانانه گفت و پرسید ساز دل را کجا تعمیر می‌کنند پدرجان؟! پیرمرد، آن‌طرف خیابان، مدرسه‌ی چهارباغ را نشان داد و گفت آنجا. جهانگیر چهل‌ساله راه مدرسه را در پیش گرفت و رفت دنبال درست کردن ساز دلش، رفت که دلش را برای خدا بنوازد و عوض ساز، با خدا انس برقرار کند. درس را از آموختن الفبا شروع کرد و ... آری! و اینچنین شد که فیلسوف متأله و فقیه پارسا حضرت آیت‌الله العظمیٰ حاج میرزا جهانگیرخان قشقایی، آن روز سازش را در مغازه‌ی پیرمرد رها کرد و رفت دنبال تحصیل علوم دینی و به پایه و مرحله‌ای رسید که شهید آیت‌الله سید حسن مدرس و مرحوم آیةالله العظمیٰ حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی شاگرد مکتبش بودند. ۲۴ شهریور ۱۲۸۹ ه‌ش (۱۳ رمضان ۱۳۲۸ ه‌ق) در اصفهان بدرود حیات گفت و الی یوم یبعثون در تخت فولاد در بهشت برزخی‌اش خرامید؛ و امروز، صد و چهاردهمین سالگرد درگذشت آن عالم بزرگ است؛ رحمت و رضوان خدا بر او باد دو سال پیش بود که به زیارت مزارات بزرگان تخت فولاد از جمله ایشان موفق شدم؛ الحمدلله https://eitaa.com/howzavian_ilam .
. 🔺فخر سراب! ✍️علی‌رضا احمدی دهبالایی (ایلامی) بسم الله الرحمن الرحیم وصلی الله علی محمّد وآله الطاهرین آن سال (۱۳۷۵) من، پایه‌ی سوم حوزه بودم، و به اصطلاح طلبه‌ها، مغنی می‌خواندم مدرسه‌ی ما خوبی‌ای که داشت، اهتمام جدّی به درس اخلاق هفتگی بود، که روزهای چهارشنبه استادی دعوت می‌شد و برای طلاب درس اخلاق می‌فرمود؛ از اساتید طراز اول حوزه تا اساتید سطوح میانی، افراد مختلفی دعوت می‌شدند؛ آیات عظام مکارم شیرازی، مظاهری، ... یک‌بار بلندگوی مدرسه اعلام کرد: درس اخلاق حضرت آیت‌الله «وجدانی‌فخر» در مسجد برقرار است! اسمش را از طلبه‌ها زیاد شنیده بودم، ولی تا آن روز موفق به دیدارش نشده بودم؛ معروف بود به خوش‌بیانی و قوّت در تدریس، که صدها نفر از طلاب افتخار شاگردی و شرکت در مجالسش را داشتند این ذهنیت از ایشان، مرا ترغیب کرد با شوق بیشتری در جلسه‌ی موعظه‌اش حضور یابم؛ و آن روز چه دلنشین صحبت کرد! یک جمله‌اش در کنج قلبم به قلم یقین ثبت شد؛ و آن این بود: اگر روزی قرار شود نمایشگاهی از مشکلات مردم تشکیل شود، و هرکسی بزرگترین مشکل زندگیش را بیاورد در معرض دید عموم قرار دهد، با دیدن مشکلات دیگران، مشکل خود را برمیدارد می‌رود؛ می‌گوید همین خوب است!!! چهره‌ای نمکین و تن صدایی گیرا و دلنشین داشت؛ فی‌المجلس تصمیم گرفتم پس از فراغت از دروس مقدمات، برای درس‌های سطح، محضرش را غنیمت شمرم، ولی افسوس که مدت کمی بعد از آن جلسه‌ی معنوی، به جوار رحمت حق منتقل گشت آیت‌الله حاج شیخ قدرت‌الله وجدانی‌فخر سرابی (منسوب به سراب از شهرهای استان آذربایجان شرقی)، ۶۴ سال بیشتر عمر نکرد، ولی با همان عمر اندک، خوش درخشید و مراتب فضل و علم و تقوا و دیانت‌اش بر همگان روشن و آشکار بود آثار قلمی‌اش متنوع بود؛ برخی مخصوص مجامع حوزوی و طلبگی بودند؛ مثل «الجواهر الفخریه» که شرحی مبسوط بر لمعه در ۱۶ جلد است اما برخی آثارش هم جنبه‌ی عمومی دارند؛ آداب و معاشرت در اسلام، کار و کوشش از نظر اسلام، و ... از آن جمله‌اند بسیار زاهد و ساده‌زیست بود؛ با وجود مرتبه‌ی والای علمی و شخصیت شناخته شده‌اش، حتی کوچکترین خریدهای منزل را خود انجام می‌داد، و در این باره به هیچ‌کس زحمت نمی‌داد روز اول ربیع‌الثانی ۱۴۱۷ ه‌ق (۲۷ مرداد ۱۳۷۵ ه‌ش) قلب تپنده به عشق اهل‌بیت‌اش برای همیشه از تپیدن بازایستاد و مشتاقان زیادی را در سراب وصال مجلس علمی‌اش حیران و سرگردان رها نمود؛ رضوان الله تعالی علیه . https://eitaa.com/howzavian_ilam .
1_21418407209.pdf
حجم: 845.3K
ولی فقیه مغولان مدرن را به زانو درآورد ( فایل pdf ) ✍حسن ابراهیم زاده 📮مُجاب ، جریان شناسی انقلاب . https://eitaa.com/howzavian_ilam .
. 🔺سابقه‌ای از عهدشکنی/ ادامه جنگ با غلاف آتش‌بس ✍️ محمّد مهری 🔻رژیم صهیونیستی در طول حیات سیاسی خود، هرگز وفاداری پایدار و صادقانه‌ای حتی به موقت‌ترین توافق‌های آتش‌بس از خود نشان نداده است. الگوی ثابت کنش این رژیم، همواره بر محور پیمان‌شکنی و بهره‌جویی از فرصت‌ها برای پیشبرد اهداف توسعه‌طلبانه و قهرآمیز خود استوار بوده است. 👈 تجلی بارز این خلف وعده را می‌توان در پیمان اسلو مشاهده کرد؛ پیمانی که با نوید صلح و تأسیس دولتی فلسطینی امضا شد، اما در عمل، رژیم صهیونیستی به عهد خویش پایبند نماند و در ادامه، مرگ مشکوک یاسر عرفات، رهبر وقت سازمان آزادی‌بخش فلسطین و تضعیف بنیان‌های جنبش فتح، عملاً هر امکان حرکت مستقل و سازنده‌ای را از ملّت فلسطین سلب نمود. شایان تأمل است که در آن برهه، حکومت در دست حزب کارگر به رهبری اسحاق رابین بود که در قیاس با جریان‌های تندرو، رویکردی معتدل‌تر داشت. با این وجود، اگر در آن فضای به نسبت مساعد نیز توافقی پایدار رقم نخورد، چگونه می‌توان در دوران سیطره‌ی حزب لیکود (که سرشت آن بر ایدئولوژی توسعه‌طلبی سرزمینی و انکار حقوق بنیادین فلسطینیان است) به هر گونه توافقی خوشبین بود؟! اکنون در آستانه‌ی شکل‌گیری توافق آتش‌بس جدیدی تحت حمایت مستقیم ایالات متحده و با میانجیگری دیگر کشورها، قرائن روشنی حاکی از آن است که رژیم صهیونیستی در صدد است با یک تیر، چند نشان را هدف گیرد. 1️⃣ نخست: اعلام اخیر بنیامین نتانیاهو مبنی بر اینکه «مرحله‌ی بعدی، نابودی تونل‌های حماس است» به وضوح عیان می‌سازد که آتش‌بس از منظر این رژیم به معنای تعطیلی کارزار نظامی نیست، بلکه صرفاً تغییری در تاکتیک برای تحقق اهداف از پیش تعریف‌شده است؛ اهدافی که از رهگذر جنگ به طور کامل محقق نشدند. 2️⃣ دوم: رویداد مشکوک تصادف دیپلمات‌های قطری در جاده‌ای هموار، می‌تواند هشداری برای میانجی باشد تا توافقی کاملاً در چارچوب خواست‌ها و منافع رژیم صهیونیستی و حامی پرنفوذش، ایالات متحده، طراحی و اجرا گردد. 📌 در نهایت، به نظر می‌رسد استراتژی کلان تل آویو و واشنگتن در این مرحله چنین تدوین شده است: آنچه را که نتوانسته‌اند از رهگذر جنگی تمام‌عیار و مستقیم به دست آورند (یعنی تسلط بلامنازع بر نوار غزه، انهدام نهایی توان دفاعی حماس، و بازیابی حیثیت نداشته‌اش) اینک قصد دارند از طریق «آتش‌بسی کنترل‌شده» و فرآیندهای سیاسی پس از آن محقق سازند. این توافق، نه برای برقراری صلح، که برای تكمیل پروژه‌ی نظامی با ابزاری دیگر است. . https://eitaa.com/howzavian_ilam .
🔺مبارزه با پهلوی ؛ انتقاد از جمهوری اسلامی! بسم الله الرحمن الرحیم وصلی الله علی محمّد وآله الطاهرین ✍️ علی رضا احمدی ده‌بالایی ایلامی یکی از مراجع تقلید [جنجالی] شیعه در عصر حاضر، مرحوم آیت‌الله العظمیٰ حاج «سید حسن طباطبایی قمی» بود که در ۲۵ جمادی‌الاول ۱۴۲۸ (۲۱ خرداد ۱۳۸۶) در مشهد بدرود حیات گفت؛ آیت‌الله العظمیٰ «وحید خراسانی» بر پیکرش نماز خواند و در حرم مطهر رضوی علیه السلام به خاک سپرده شد. از نقاط برجسته‌ی زندگی وی می‌توان به مبارزات شجاعانه‌اش با حکومت استبدادی پهلوی، و پس از انقلاب، انتقادهای دلسوزانه[و البته بسیار تند]اش از جمهوری اسلامی اشاره کرد!!! --- دو موضعی که متضاد و مخالف می‌نماید. به دنبال تصویب لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی در سال ۱۳۴۱ ه‌ش، او هم‌پای دیگر علمای بلاد به تصویب آن اعتراض، و جشن نوروز سال ۴۲ را نیز حرام اعلام کرد. ۱۵ خرداد سال ۴۲ همزمان با دستگیری حضرت امام در قم، او نیز در مشهد دستگیر و به تهران منتقل شد که در زندان قصر و بعد از آن، انتقال به پادگان عشرت‌آباد با امام همراه بود! در طول سالیان پس از تبعید امام خمینی به خارج از کشور، آیت‌الله العظمیٰ قمی در مشهد به مبارزات خود ادامه داد و طی این مدت، بازداشت‌ها و اذیت‌ها و حتی تبعید به زاهدان و خاش را به جان خرید. با همه‌ی این‌ها، قمی نظر مساعدی نسبت به حضرت امام و شیوه‌ی مبارزاتی ایشان نداشت؛ امام به دنبال براندازی حکومت پهلوی و تأسیس حکومت اسلامی بود، در حالی که آیت‌الله قمی، [شاید] به مبارزه با انحرافات آن رژیم بسنده می‌کرد. اینها و دلایل دیگر باعث شد سال‌ها بین امام و قمی جدایی افتاد و حتی پس از بازگشت امام به میهن و پیروزی انقلاب اسلامی، به ملاقات معظم‌له نرفت!!! با اینهمه، سال ۵۸، به دنبال بروز عارضه‌ی قلبی برای حضرت امام و بستری شدنش در تهران، قمی تصمیم گرفت از رهبر انقلاب عیادت کند؛ که البته آن عیادت، نه‌تنها کمکی به نزدیک شدن وی به امام نکرد، بلکه حواشی و پیامدهایش باعث شد پایگاه‌ مردمی خود را در میان مردم انقلابی مشهد از دست داد! قمی در عیادت از امام، بدون ملاحظه‌ی حال جسمی ایشان، انتقادات بسیار تندی متوجه عملکرد بعضی دستگاه‌ها نمود که [به تعبیر امام] با صدای بلند بیان شد و به دعوا شبیه‌تر بود تا تذکرات سازنده؛ انتقاد از برخی بگیر و ببندها و مصادره‌ها، انتقاد از عملکرد حزب جمهوری اسلامی، انتقاد از شیوه‌ی گزینش و انتخاب حاکمان شرع، و ... از آن‌جمله بود. امام امت اما با کمال حوصله و خونسردی تمام، سخنان ایشان را گوش، و به برخی رجال بلندپایه‌ی نظام (از جمله مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی) منتقل، و از ایشان پیرامون اقدامات انجام‌شده، توضیح خواسته بود. آیت‌الله قمی ولی اشتباهی که مرتکب شد، این بود که در مصاحبه با برخی جراید مطرح آن روز، مشروح سخنانش در ملاقات با امام را رسانه‌ای کرده، موجبات ناراحتی مردم انقلابی را فراهم نمود؛ برخوردهای تند جریان انقلابی با ایشان و مواضعش (که صدالبته بدون در نظر گرفتن شرایط سیاسی اجتماعی نظام در داخل و عرصه‌ی بین‌الملل، و گاه با سادگی صورت می‌گرفت) از یک‌سو، و فاصله گرفتن نهادهای دولتی و حکومتی از بیت ایشان از سوی دیگر، سبب اتخاذ تدابیر امنیتی حول خودش و بیتش (حصر خانگی) شد که تا سال ۱۳۷۵ ه‌ش ادامه یافت!!! از سال ۷۵ به بعد، و با کم شدن حساسیت‌ها، بیت ایشان مجدداً به صورت محدود بازگشایی شد و در ایام مناسبت‌های مذهبی، مراسماتی را برگزار می‌کرد. آیات عظام و مراجع تقلید (همچون آیت‌الله وحید) نیز کم و بیش به ملاقات ایشان می‌رفتند. آیت‌الله العظمیٰ خامنه‌ای، در پیام تسلیت خود به مناسبت درگذشت آیت‌الله قمی، از او به عنوان عالم و فقیه مجاهد یاد کرد. والسلام علیکم ورحمت‌الله وبرکاته علی‌رضا احمدی دهبالایی (ایلامی) یکشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۴ ؛ ۲۵ جمادی‌الاول ۱۴۴۷ . .https://eitaa.com/howzavian_ilam
. 🔸 در نقد سخنان اخیر دکتر سریع القلم ✍️ علی اصغر بسطامی اخیرا دکتر محمود سریع القلم در یک برنامه اینترنتی ، تلویحا یکی از عوامل عدم توسعه ایران را وجود افرادی در حاکمیت دانسته‌اند که به علت زندگی و رشد در خانواده‌هایی فقیر ، فاقد توان و ظرفیت ذهنی برای مدیریت در سیاست و اقتصاد هستند و گفته اند نباید اجازه داد کسی از زیر طبقه متوسط وارد سیاست و اقتصاد شود این سخن غیر از آنکه متضمن توهین و تحقیر به بخشی از جامعه است ، ادعای بی مبنا و غیر دقیقی است که هم شاهد علمی معتبری برای آن وجود ندارد و هم وجود شمار بسیاری از سیاستمداران و اقتصاددانان مشهوری که از خانواده های کارگر و کشاورز و دست فروش و ... برخاسته اند آن را نقض می کند، آبراهام لینکلن، جیمی کارتر ، نیکسون ، که از روسای جمهور آمریکا بوده اند همه از طبقه فرودست جامعه برآمده‌اند، لینکلن در کودکی مجبور بوده است برای کمک به خانواده کار کند، کارتر کشاورز زاده ای بوده که خانه‌شان فاقد امکانات اولیه شهری بوده است این نمونه ها را صرفا از آمریکا مثال زدم چراکه نزد آقای سریع القلم آمریکا سرآمد کشورها از لحاظ توسعه و پیشرفت است، اما می بینم که وجود چنین افراد تأثیر گذاری در تاریخ آن برخلاف تئوری ایشان است آن بخش از سخنان دکتر سریع القلم پذیرفتنی است، که سیاست و اقتصاد بخاطر پیچیدگی های آن، نیازمند به افرادی است که از ظرفیت و توان ذهنی و شخصیتی مناسبی برخوردار باشند اما قسمت دیگر سخن او که افراد فقیر جامعه مطلقا فاقد این ظرفیت ذهنی و شخصیتی هستند نادرست است همچنانکه که اشاره شد، تاریخ سیاسی اجتماعی جوامع مختلف نقض این ادعا را ثابت کرده است، حتی در مواردی عکس آن را نیز می توان ادعا کرد،کسی که با فقر زیسته و محرومیت را چشیده باشد شاید بیش از بسیاری از نظریه‌پردازان، قادر باشد ریشه‌های بحران اقتصادی و عدالت اجتماعی را بفهمد، چون درد را لمس کرده است. یکی از تبعات غالب شدن این نوع تفکر، محرومیت طیف وسیعی از مردم از فعالیتهای سیاسی و اقتصادی است، اگر سیاست را عرصه سرنوشت جمعی بدانیم، نمی‌توان آن را به مختص به طبقات خاصی از جامعه دانست در این نگاه، رفته‌رفته فقرا تبدیل به «موضوع سیاست» می شوند، نه «فاعل و کاربر سیاست»؛ و این، تصویری است که بوی «پدرسالاری روشنفکرانه» می دهد بنابراین سخن دکتر سریع‌القلم، اگرچه شاید به زعم خود از سر خیرخواهی برای رشد ملک و مملکت باشد اما ناخواسته منجر به «طبقه‌گرایی» می شود، و نتیجه آن به نفی بخش بزرگی از جامعه می‌انجامد. در نگاه انسانی، اخلاقی و نیز در سنت فرهنگی ایران و اسلام، فضیلت، دانش و ظرفیت انسانی معیار ارزش‌گذاری است، نه سطح رفاه یا طبقه اجتماعی. فقر، هرچند تلخ و گاه خردفرساست، اما نافـی عقل، درایت و توان مدیریتی نیست. اگر دکتر سریع القلم به‌جای جمله «فقرا نباید وارد سیاست و اقتصاد شوند»، می گفت: «برای سیاست‌ورزی و مدیریت اقتصادی، نیاز به آموزش عمیق و فهم ساختاری داریم، حالا چه آن شخص فقیر باشد یاغنی»، سخن ایشان هم درست‌تر و عقلانی تر بود و هم انسانی‌تر . https://eitaa.com/bastamia . https://eitaa.com/howzavian_ilam .