#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
ایزد منّان چو آفرینش ما خواست
جمله جهان را در اوج حُسن بیاراست
جنگل و دریا و کوه و دشت گواهند
حمد و سپاس از برای خالق یکتاست
هرچه تصور کنی محل تامّل
هرطرفی بنگری مجال تماشاست
قابل درک است در تمامی ذرّات
قدرت پروردگار بس که هویداست
ما همه محکوم دادگاه قضائیم
حکم خدا چون بدون شاید و امّاست
از قلم صُنع او به دفتر خلقت
هر کلمه پاسخ هزار معماست
هرچه خدا آفریده عین کمال است
این همه را از حدیث حُسن تو آراست
جمع تمام صفات حُسن دوعالم
در وجنات حَسن هرآینه پیداست
خادم دربار اوست مرد و زن ما
اول این لوح نام آدموحوّاست
رأفت او بادبان کشتی نوح است
رحمت او ناجی غریق دودنیاست
از نظر لطف او وزیده نسیمی
دیدهی یعقوب اگر هرآینه بیناست
مرشد کامل که در مراتب توحید
هادی ادریس و هود و صالح و یحیاست
شد متوسل به او خلیل خداوند
چون که خدا ذبح نوردیده از او خواست
خلق دوعالم اسیر یوسف کنعان
یوسف کنعان اسیر یوسف زهراست
خلق دوعالم گدای حاتم طائی
حاتم طائی گدای حاتم طاهاست
اوست که در ماجرای وحشت فرعون
ناجی موسی در آستانهی دریاست
مُلک سلیمان نگین خاتم دستش
فرش مسیرش تمام عرش معلّاست
صابر اعظم که در مقام تحمّل
حضرت ایوب فیض صبر از او خواست
ذکر لب یونس است در دل ماهی
نام بلندش چنان که عالی و اعلیست
عیسی اگر دم گرفت و مرده شفا داد
ذکر حسن دمبهدم به هر دم عیساست
حُسن دوعالم غلام حلقه به گوشش
دست به سینه نشسته در بر او راست
شیوهی لطفش شبیه لطف پیمبر
شیوهی رزمش شبیه شیوهی مولاست
از در این خانه پا نکش که نبی گفت؛
هرچه که خیر دوعالم است همینجاست
چون که کریم و کریمِ ابن کریم است
بخشش او نیز قبل عرض تقاضاست
زندگیاش را سهبار داده به مردم
این کمی از لطف بیکرانهی آقاست
رونق اشعار شاعران شده مدحش
دفتر هریک پر از قصیدهی قرّاست
هیچکسی پیش او غریب نمانده
گرچه خودش در جهان غریبه و تنهاست
مرد کریمی که در کمال کرامت
رازق امروز ما و شافع فرداست
کرسی خاص شفاعت از همهی خلق
روز قیامت برای اوست که برپاست
گرچه سیاه است نامهی همه، اما
مِهر حَسن مُهر حُسن عاقبت ماست
✍ #مجتبی_خرسندی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
فى حَــديثٍ: ما رُئِىَ أَنَّ رَجُلاً دَفَعَ اِلَيْهِ رُقْعَةً فى حاجَةٍ [اِلاّأَجابَهُ] فَقالَ لَهُ: حاجَتُك مَقْضِيَّةٌ، فَقيلَ لَهُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّه ِ، لَوْ نَظَرْتَ فى رُقْعَتِهِ ثُمَّ رَدَدْتَ الْجَوابَ عَلى قَدْرِ ذلِكَ، فَقالَ: أَخْشى أَن يَسْأَلَنىَ اللّه ُ عَنْ ذُلِّ مَقامِهِ بَيْنَ يَدَىَّ حَتّى أَقْرَءَ رُقْعَتَهُ.
ترجمه: در حديثى آمده است: هرگز ديده نشد كه كسى به امام نامهاى در مورد حاجتى بدهد مگر اينكه حضرت جواب مىداد: حاجتت برآورده است. گفته شد: اى فرزند رسول خدا (ص)! كاش در نامهاش مىنگريستى و به اندازه حاجتش مىدادى، حضرت فرمود: مىترسم خدا از من درباره مدت زمانى كه روبرويم خوار مىايستد تا نامهاش را بخوانم، سؤال كند.
📚 نظم درر السمطين، ص 196
میشناسد چون گدا را از خودش بهتر کریم
پیش خود دارد همیشه کیسهای از زر کریم
در تمام شهر، لطفش سفرهداری میکند
شعبه دارد بر سر هرکوچه و معبر کریم
نه بگویی بخشش او شامل هر آشناست!
به غریبه بیشتر دادهست بال و پر کریم
بسکه بر روی گدایان باز بوده روز و شب
گوییا اصلا ندارد خانهاش هم "در" کریم
سائل از این خانه دستِ پُر به منزل میرود
بی نیازش میکند از هر کسِ دیگر کریم
"با کریمان کارها دشوار نه دشوار نیست"
کار ما بیچارهها افتاده امشب بر کریم
✍ #محمدحسن_بیات_لو
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
خدا به آل علی انحصار بخشیده
هرآنچه داشته بر این تبار بخشیده
طفیل فاطمه بودهست خلقت عالم
خدا به سفرهی خود سفرهدار بخشیده
اگرچه عادت این خانواده است اما
حسن به نام کرم اعتبار بخشیده
گدا به نزد حسن رفته شاه برگشته
کریم از کرمش بیشمار بخشیده
هنوز حاجت خود بر زبان نیاورده
گدا یکی طلبید او هزار بخشیده
جهان بهچشم ندیده کریم مثل حسن
تمام زندگیاش را سهبار بخشیده
شکسته باد دهانی که حرف ذلت زد
به شیعه صلح حسن افتخار بخشیده
چو ذوالفقار بُرندهست صلح سبز حسن
بهتیغ سرخ حسین اقتدار بخشیده
به دستخط خودش صبح روز عاشورا
به بیقراری قاسم قرار بخشیده
✍ #علی_اصغر_شاهسنایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
شد به لطف تو مهیا بار عامی این چنین
خوش به حال شیعه که دارد امامی این چنین
عقل اگر در شکل مردی بود میشد مجتبی
گفت پیغمبر به توصیفت کلامی این چنین
روی پای مرتضی و روی دوش مصطفی
ای به قربان تو و شأن و مقامی این چنین
بذل و بخشش کردهای دارایی خود را سه بار
نیست در حد کسی جز تو مرامی این چنین
محو روی ماه تو یا سفرهی احسان تو
در تحیّر مانده چشمان جذامی این چنین
در جواب ناسزا لطف و محبت کردهای
در مرام توست تنها انتقامی این چنین
غنچههای صلح تو در کربلا گل میکنند
گشت تدبیر تو آغاز قیامی این چنین
لذتی بالاتر از دیدار روی یار نیست
کاش سهم ما شود حُسن ختامی این چنین
✍ #محمود_یوسفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
ای سفرهدار ماه ضیافت! خوشآمدی
خورشید آسمان کرامت! خوشآمدی
ای وارث سریر امامت! خوشآمدی
ای نور چشم شاه ولایت! خوشآمدی
وقت طلوع نور تو گفتند مرد و زن
عالم فدای حُسن تو یا ایّها الحَسن
وقت سُرودن از تو تَغزُّل مبارک است
بر اسم اعظم تو توکّل مبارک است
(اَنتُم وَسیلَتی) که توسّل مبارک است
این ماه با شما رمضانُ المُبارک است
امشب به لطف اینکه تویی میزبانِ ما
نان هم گرفته طعم عسل در دهانِ ما
زیبایی رُخ تو کجا و قمر کجا
شیرینی لب تو کجا و شِکر کجا
درک بزرگی تو کجا و بشر کجا
هستیم در هوای تو باشیم هرکجا
تنها دوشنبهها نه که ما کلُّ هفته را
سرگرم ذکر خیر تو هستیم مُجتبی
مثل ستارههای درخشنده میشویم
در آستان قدس تو، تا بنده میشویم
اطراف خانهی تو پراکنده میشویم
دلمُردهایم و پیش تو سرزنده میشویم
با مِهر تو نتیجهی اعمالمان خوش است
با ذکرِ یا امام حسن، حالمان خوش است
توحید جلوه میکند از ربّنای تو
قرآن شنیدنیست ولی با صدای تو
پیداست در جوار خدا ردّ پای تو
دارد شرف به پردهی کعبه؛ عبای تو
مثل خدیجهای و شبیه پیمبری
تو اوّلین تجّلی زهرا و حیدری
ای سایهی تو بر سر اسلام مُستدام
خیرت رسیده است بهعالَم علی الدّوام
آری قعود توست عیارش چُنان قیام
رسوایی معاویه در چشم خاص و عام
تنها به دست (هُدنِهات)* امکانپذیر بود
ای بر تو و کیاست و داناییات دُرود
تصویر تو در آینه تصویر حیدر است
تکبیرِ تو اقامهی تکبیر حیدر است
شمشیرِ تو ادامهی شمشیر حیدر است
رزم تو مثل رزم نفسگیر حیدر است
در نهروان شبیه جمل گشت آشکار
از دست ضربههایِ تو لایمکنُ الفرار
مثل اباالحسن شدهای صفشکن، حسن
مردان فراریاند ز تیغت چو زن، حسن
سر میزدی شبیه علی از بدن، حسن
فریاد میزدند ملائک: حسن حسن
تا نیزهی تو سینهی کُفّار میدرید
شیر خدا برای تو تکبیر میکشید
ای شیر تا تورا گذر افتاد بین دشت
از برق چشم تو شرر افتاد بین دشت
یک کوه دست و پا و سر افتاد بین دشت
هودج نشینِ فتنهگر افتاد بین دشت
با ضربهات نصیبش عذاب اِله شد
حال آمدم که روز حمیرا سیاه شد
✍ #محمد_قاسمی
*یکی از معانی هُدنِه: آتشبس نظامی موقت
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
سحر به آه دل خستگان اثر دادند
چراغ روشنی دل به ما سحر دادند
فرشتگان خدا قدر و والضحی خواندند
خبر زجلوهی والشمس و والقمر دادند
اگر که باغ ولایت شدهست رشک بهشت
به نخل سبز و سرافراز دین، ثمر دادند
بیا به تهنیت بانوی گل توحید
که از بهشت به او زینتی دگر دادند
جهان زجلوهی لبخند فاطمه زیباست
که بر امیر همه مؤمنان پسر دادند
زحسُن یوسف زهرا چه میتوانم گفت
که بهر حُسن حسن اولیا نظر دادند
زنور طلعت این گوشوار عرش برین
به طاق عرش الهی شکوه و فر دادند
غباری از قدمش را در آسمان امید
فرشتگان خدا دست یکدگر دادند
خبر رسید که آمد کریم اهل البیت
به سائلان زعنایات او خبر دادند
زیمن مقدم سرچشمهی خلوص و یقین
به ما ارادت از پیش بیشتر دادند
دهید مژده به گمگشتگان وادی عشق
به پیروان ره دوست راهبر دادند
به پاکی دل هر شبنم و شکوفه قسم
به باغ علم وعمل، نخل بارور دادند
همین نه عصمت و پاکی ز فاطمه دارد
به او مرام علی و پیامبر دادند
زچلچراغ پُر از نور دانش و علمش
به عالمان جهان بینشی دگر دادند
لوای صلح ورا با قیام عاشورا
یکی به دست قضا و یکی قدر دادند
چنان به جنگ جمل تاخت بر دشمن
که از شجاعت او مژدهی ظفر دادند
خدا گواست که روز جزا تهی دستند
جماعتی که ولای ورا به زر دادند
زنور مهر و تولای این امام همام
کلید گلشن فردوس بر بشر دادند
شمیم عشق زباغ مدینه میآید
نسیم را مگر از کوی او گذر دادند
به شوق آن که نشیند در آستان بقیع
کبوتر دل ما را دوباره پَر دادند
به یاد غُربت جانسوز این غریب وطن
به عاشقان حسن دیدگان تر دادند
به هرکسی که «وفایی» است پیرو راهش
برای روز جزا توشهی سفر دادند
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
ای حُسن تو تمامیِ حُسنِ خدای تو
یوسف بُوَد ز حُسن و ملاحت گدای تو
اسم است چون دلیل مُسمّی، خدا از آن
کرد انتخاب، نام حسن را برای تو
ای گوشوار عرش الهی که بوده است
دوش رسول و دامن زهرای جای تو
آن سان که ماه میکند از مِهر کسب نور
خورشید کسب نور کند از ضیای تو
ذاتت چو هست آینهی ذات سرمدی
حُسن است و لطف و عاطفه، سر تا به پای تو
بوسید مصطفی لب و رویت از آن که دید
کوثر، دهانِ نوُشَت و جنت لقای تو
عبد خدا تویی که به محراب و در نماز
لرزان شود ز هیبت حق عضوهای تو
افراشتی چو رایت صلح ای ولی حق
رونق گرفت شرع مبین در لوای تو
صُلحت که چون قیام حسین است با اثر
افزود در برابر عالم، بهای تو
در هم شکست قدرت طغیان خصم را
ای نور چشم فاطمه صلح و صفای تو
هر نقشهای که ریخت معاویه از عِناد
شد بی اثر ز خُلق خوش و حُسن رای تو
تفویض سلطنت به عدو بود مصلحت
زیرا بُوَد خلافت مطلق سزای تو
از آنچه آفتاب بتابد بر آن مدام
باشد فزون، فواید صلح بجای تو
بهر رضای حق چو گذشتی ز حق خویش
توأم بُوَد رضای خدا با رضای تو
محفوظ مانْد خوبِ محبان ز رحمتت
حلم تو بود رحمت بیمنتهای تو
در مجلس مناظره تنها قدم نهی
زیرا که نیست جز به خدا اتّکای تو
معنای صد قیام به صلح تو مُضمَر است
این نکته یافت میشود از گفتههای تو
پیش تو آمدم به گدایی که روز و شب
باز است بر همه درِ دولت سرای تو
دارم امید بوسهی قبر تو در بقیع
حاشا که نا امید شوم از عطای تو
✍مرحوم #سیدرضا_مؤید
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
این کیست که آقای جوانان بهشت است؟
نامیست که بر کنگرۀ عرش نوشتهست
از نور محمّد تن این پاک سرشت است
عطر نفسش رایحۀ بال فرشتهست
امشب شب رویش، شب میلاد بهار است
از جذبۀ این جلوه، فلک آینهزار است
امشب نظر ساقی این میکده عام است
آیینه بیارید که این جلوه مدام است
نور است و نوید است و درود است و سلام است
ماه است و تمام است و امیر است و امام است
ای گمشدگان! جلوۀ خورشید هدایت!
ای سوختگان! چشمۀ جوشان ولایت!
بهر تن این طفل، ملک پیرهن آورد
چون فاطمه را خندۀ او در سخن آورد
پرسید چه نام از تو خدا نزد من آورد؟
جبریل ز عرش آمد و نام حسن آورد
تو حُسن خداوندی و نام تو حَسن شد
پس گفت پیمبر، حَسن آیینۀ من شد
نور از فلک و گل به زمین جوش گرفته
تا عرش، گل نام تو در گوش گرفته
زهرات به صد بوسه در آغوش گرفته
احمد به برت خوانده و بر دوش گرفته
کای نور دل و دیدهام ای جان و تن من!
جانم حسن من، حسن من، حسن من!
مردم! چو برآنید مرا دوست بدارید
در راه وفای حسنم کم مگذارید
نور دل من آمده، آیینه بیارید
گر اهل ولایید، به او دل بسپارید
عهد حسنم، نقش دل و جان شما باد
در روز شفاعت ز شفیعان شما باد
ای چشم بهشت از گل لبخند تو روشن
ای دیدۀ خورشید به پیوند تو روشن
خورشید فلک نیست به مانند تو روشن
عالم شده از صورت دلبند تو روشن
لبخند بزن غنچۀ تو تازهترین است
چون حُسن تو در عرش پر آوازهترین است
مولا که سر سفرۀ بانوی فدک بود
از ذکر حسین و حسنش نان و نمک بود
روشن ز حسین، آینۀ چشم فلک بود
دیدار حسن، روشنی چشم ملک بود
شادی پیمبر، همه جان و دل مولا
روشن ز دو آیینه شده خانۀ زهرا
این کیست که در عرش خدا، چشم و چراغ است
آری حسن است این که نخستین گل باغ است
ای آن که تو را مادرِ خورشید سراغ است
بازار دلافروزی عالم ز تو داغ است
تا باد جهان مست میِ جام حسن باد
تا باد، بهارِ دل ما نامِ حسن باد
✍ #محمدسعید_میرزایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
نور از زمین به عرش معلا رسیده است
خورشید در مقام تماشا رسیده است
عالیجناب عشق، رحمت دنیا، رسیده است
جان جهانِ حضرت زهرا رسیده است
امشب برای عشق، بهاریترین هواست
گوش علی به بانگ خوشِ عاشقانههاست
او آمده است قبلهی اهل نظر شود
تا نام مرتضی همه جا جلوهگر شود
با بخششی که داشت گدا معتبر شود
تا امتداد کوثریان بیشتر شود
شمسِ علی طلوع مجدد گرفته است
انگار جان تازه، محمد گرفته است
گفتم حسن، ترنم رحمت شروع شد
آیه به آیه شرح ملاحت شروع شد
با او طلوع فصل سخاوت شروع شد
با نسل او حیات نجابت شروع شد
او مادریترین پسر عالمین بود
ده سال پیشوا و امامِ حسین بود
نامش شکوه داده به نام کریمها
از او فصیح گشته کلام کلیمها
ماتم نداشتند زمانش یتیمها
دلدادهایم بر کرمش از قدیمها
هر چند خانهاش همه از خاک و خشت بود
سائل نوشت خانهی او چون بهشت بود
اخلاق بود معجزهی مجتباییاش
بخشش همیشه شاخصهی ابتداییاش
بارانی است رحمت بی انتهاییاش
ما مفتخر شدیم به فخر گداییاش
غم را به وعدههای کرم پشت سر گذاشت
هر کس امید خیر به غیر از حسن نداشت
هر ذره میرسد به ثریا کنار او
چون قطرهایست وسعت دریا کنار او
لالم ولی قلم شده گویا کنار او
شاعر گرفته شوق تبرّی کنار او
لعنت به آنکه حُسن حَسن را ندیده است
لعنت بر آن زنی که جمل را پدیده است
با اقتدار بود به وقتش، چنان جمل
کافر کُشیِ او به جمل بوده بی خلل
صفین بود و بود علیِّ علی البدل
شاگرد اوست حضرت عباس در عمل
مثل عموش حمزه جگردار بوده است
هنگامهی جهاد، علمدار بوده است
دستش به بذل خیر، پیِ یک بهانه بود
پای پیاده حج دلش، عاشقانه بود
درد آشنای غربت اهل زمانه بود
هم در وطن غریبه و هم بین خانه بود
دشمن هر آنچه خواست به قلبش شرر زده است
زخم زبانِ دوست ولی بیشتر زده است
✍ #حسن_کردی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
فرازی از یک #ترکیب_بند
درّ علی، دردانهی طاها حسن بود
قبل از حسین، آیینهی زهرا حسن بود
چشمان او تنها تجلیگاه توحید
پُر میشد از عطر خدا هر جا حسن بود
یوسف کمی تا قسمتی از حُسن رویش
زیباتر از زیباتر از زیبا حسن بود
جبریل هم در سایهسارش قد کشیده
روزی رسان عالم بالا حسن بود
شاگرد پای درس پیکارش ابوالفضل
آموزگار حضرت سقا حسن بود
گفتند کوه صبر زینب را ولیکن
الگوی ناب زینب کبری حسن بود
یاد خدا، یاد امام عصر باشد
تسبیح قاسم یاحسین و یاحسن بود
صلحش قیامی همچو عاشورا رقم زد
بنیانگذار کربلاییها حسن بود
در کربلا هم با حسینش دم گرفتیم
در هر زیارت ذکر پایینپا حسن بود
از اولین اجدادمان بر ما رسیده
انگیزهی ماندن در این دنیا حسن بود
دلنازکی که هر شب خود را سحر کرد
در همنشینی با جزامیها حسن بود
هر کس که پیدا کرد توفیق زیارت
ورد لبانش ما رایت الا حسن بود
از پاکی دامان مادر فیض برده
تا وقت جان دادن هر آنکس با حسن بود
مردی که تا پایان عمر غصهدارش
خیری ندید از کوچهها تنها حسن بود
از غربت او دم به دم باید بخوانیم
یک بیت روضه دست کم باید بخوانیم
✍ #علیرضا_خاکساری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
خبر به بادیه سرمست از انتشار شدهست
خبر که از خبر خویش بیقرار شدهست
موثّق است خبر، آنقدَر که جبرائیل
به سوی غار حرا باز رهسپار شدهست
خبر که موجب آرامش خداوند است
خبر که بر سر اهریمنان هوار شدهست
خبر به پیکر طاغوت لرزه میریزد
خبر برندهتر از تیغ ذوالفقار شدهست
خبر به آبی افلاک نقره میپاشد
بیا که عرش مزیّن به گوشوار شدهست
خبر رسیده که فصل عطش به سر آمد
که نیمۀ رمضان ناگهان بهار شدهست
جهان دوباره به پیرایهای مزیّن شد
لباس حُسن به تن کرده، نونَوار شدهست
گشوده غنچۀ لب نازدانۀ زهرا
که کائنات پر از دانۀ انار شدهست
قلم به شیوۀ شمشیربازی اعراب
به رقص آمده، بر صفحه بیقرار شدهست
که نام دوست قدمرنجه کرده بر قلمم
که بخت با غزل من دوباره یار شدهست
غزال طبع من اکنون به دام افتادهست
چه خوب شد که به دست حسن شکار شدهست..
شنیدهاید که روزی غریبهای گفتهست:
حسن کجاست؟ که قلبم پر از شرار شدهست
و چشم بست و دهان باز کرد و... معذورم
از آنچه گفته، که تاریخ شرمسار شدهست
امام گفت: زبانت چقدر خشک شده
گرسنهای نکند؟ چهرهات نزار شدهست
برای گفتن دشنام وقت بسیار است
به من زیاد از این هدیهها نثار شدهست
بیا! من و تو نداریم، خانه خانۀ توست
محاسنت اخوی! مملو از غبار شدهست
تو انتظار نداری، ولی حسن عمریست
برای آمدنت غرق انتظار شدهست
غریبه سفرۀ دل باز کرد و سیر نشد
خلاصه کرد سخن را: دلم دچار شدهست
همین حسن که برای غریبه باران بود
برای تیرۀ شب تیغ آبدار شدهست
حسن سوار بُراق از زمانه میگذرد
اگر عجوزۀ دنیا شترسوار شدهست
سلام بر تو، سلامی بدون آرایه
چه باک اگر سخنم شعر یا شعار شدهست
نه میتوان نسرودت، نه میتوان که شمرد
کرامت حسنی بس که بیشمار شدهست
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
اگر بیقراری بگو یا حسن
که آرام گردد دلت با حسن
شب قدر نزدیک و ما سائلان
پناهی نداریم الا حسن
اگر قطرهای جود خواهی از او
به تو میدهد چند دریا حسن
تمام بیابان گلستان شود
اگر پا گذارد به صحرا حسن
کرامات او از کِی آغاز شد؟
از آن شب که آمد به دنیا حسن
به کوری بدخواه پست و ذلیل
عزیز است در خاطر ما حسن
نیازی ندارد به صحن و حرم
کشیده مرامش به زهرا، حسن
شلوغی کرب و بلا هم از اوست
به پا میکند اربعین را حسن
الهی به راهش فدایی شویم
به دست حسن کربلایی شویم
::
چه والاست با او مقام فقیر
عجب با شکوه است نام فقیر
به آب و غذا، جود محدود نیست
حسن میشود همکلام فقیر
فقیر و غنی در نگاهش یکیست
بر او واجب است احترام فقیر
کریمانه آغوش او باز بود
به وقت جواب سلام فقیر
گدایی بهانه است تا لحظهای
رسد بوی او بر مشام فقیر
همه زندگانی او بوده است
به نام کریم و به کام فقیر
عجب نیست گر یار مسکین شود
پدر چون علی شد، پسر این شود
::
حسن کیست مرد شکار جمل
همان فاتح کارزار جمل
سلام خداوند بر مجتبی
و لعنت به پایه گذار جمل
نیازی به شمشیر حیدر نبود
که شد مجتبی ذوالفقار جمل
همینکه به او اذن میدان رسید
چنان شیر زد بر حصار جمل
رجز خواند و تا آسمانها رسید
صدای فَرار اَلفرار جمل
به یک ضربهی بچه شیر علی
زمین خورد ناقهسوار جمل
حسن هر یلی را زمین میزند
عدوی علی را زمین میزند
::
همه روشنایی ماه است او
امید دل روسیاه است او
مرو سوی کعبه، برو تا بقیع
به سوی خدا شاهراه است او
به روز جزا هم به فکر گداست
صدا میزند بی گناه است او
کریم است و با دادن کوه زر
خریدار انبار کاه است او
حرم ساخته در دل عاشقان
که گفته که بی بارگاه است او
بمیرم پس از سالها همچنان
به یک کوچه محو نگاه است او
در آن کوچه که مادرش را زدند
شهید همان قتلگاه است او
در افکارش آن صحنهها قاب شد
جلو چشم او مادرش آب شد
✍ #علی_ذوالقدر
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e